تاریخ عشق و مرگ
شعرهای هر دو کتاب، جز چند استثنا، محصول یک دورهاند و به سخن دیگر، در اصل، یک کتاب. ماجرا چنین است: به علت پرهیز از حجیم شدن کتاب، همکاران نشر چشمه، شعرهای کوتاهتر و بلندتری را که کمتر بیم حذف و سانسورش میرفت انتخاب کردند و در «سایهبان سرخ» درآمد و بقیه بعدها «دریاها...» را به وجود آورد، آن کتاب شکل گرفت و زودتر از این یکی درآمد.حتی عنوان «دریاها»، در سطری از «سایهبان...» آمده: «برای نوشتن از باد/ باید درخت بود/ برای دانستن طعم میوه/ هم زبان سایه را باید فهمید/ و هم دانست که آواز شباویز/ نه فقط زاویه تابش ماه/ که وقت دقیق جزر و مد دریا را نیز/ تعیین میکند/ اما او/ که نه درخت است/ نه میوه نه شباویز/ لمیده بر صندلی چرخان/ زیر این سایهبان سرخ/ از کجا میداند که/ دریاهای پشت دیوار/ چرا چنین خشمگیناند؟» ( صص ۱۶-۱۵). شعرها هم اشارتی به واقعیات تاریخی دارند: «پیش از دیگران فریاد زدیم/ سهم ما فقط تاریکی بود/ و جابهجایی نام یک میدان... (وارونگی هوا، ص۲۸) و هم بعضا بیانگر تاملاتی فلسفی هستند در باب اشیا و اعیان: «گل سرخ/ هزارههاست/ تاریخ عشق و مرگ را/ مینویسد/ ولی هنوز/ تمام صفحاتاش/ خالی است.» (تاریخدان عتیق ص.۱۱) یا نگاهی فلسفی به طبیعت دارند: «۱. بیدمشک روییده درسراشیبی/ میان خرسنگها/ رشدی کُند اما موزون دارد:/ فرزانگی،/ اینگونه ماندگار میشود در ما!/ / ۲. در سایه ماندگاری/ به گذرایی مینگرد/ ولی اکنون را سخت میپاید:/ سرباز پارسی در دل سنگ!/ هیچ چیز خشمگین اش نمیکند:/ نه رخدادها/ نه برآیندها/ و نه تفسیر دیگران از آن!» (اندرزها، ص ۷۱)! گاهی نیز مضامین کاملا فلسفی- وجودی میشوند و خواننده را به تامل در هستی انسانی وامی دارند. مثلا در «اشکال و ماهیتها» ۴۹: «...زندگیها در تقابلی شانه به شانه/ همدیگر را فسخ میکنند/ ... در کودکی/ خام تر از آنیم که/ به التزام یکی گردن بگذاریم/ در میانسالی/ حیران زندگیهای بیشمار/ رو به یکی قیقاچ میرویم/ ولی هیچکدام را زندگی نمیکنیم/ در پیری/ همه را میپذیریم/ بی که هیچکدام را زیسته باشیم/ و روز مرگ/ فقط ماییم که میمیریم و/ همه آن زندگی ها/ یکصدا به ما میخندند!» نگاه به جهان از منظر کودکی نیز از درونمایههای پربسامد هر دو کتاباند. به غیاب تفکر در شعر معاصر که میاندیشیم، وجود چنین رویکردهایی در شعر معنا مییابد.
ارسال نظر