طلوع دوباره ژان پل سارتر
سارتر آن روزها هنوز در قید حیات بود و نه به آن شادابی و جنب و جوش گذشته، که به سختی سالهای پایانی عمر خود را میگذرانید. وقتی سارتر از دنیا رفت دیگر آن آوازه افسانهای گذشته را نداشت. بیاندازه کمرنگ شده بود. دیگر کمتر نامی از او در محافل روشنفکری بر سر زبانها میگشت. آن کشنده فلسفی که روزگاری ناوگان سنگین روشنفکری را بهدنبال خود میکشید، به سرعت رو به افول میرفت و حیات فرجامین خود را طی میکرد.
اما آن آوازه افسانهای چه بود و کجا رفت؟ چگونه دامنه نفوذ افکارش به یکباره از سراسر گیتی محو شد و به خاک نشست!؟ تا جایی که برای نسل جوان امروز چنین شخصیتی چهرهای مهجور میآید، و اینکه چگونه میتوان طلوع و غروب اندیشهای را فقط در یک مرحله سنی شاهد بود؟ آیا چنانکه در مصاحبهای در هفتاد سالگی امید بسته بود، روزی آن اقبال گذشته نسبت به آثارش بازخواهد گشت؟ و چنانکه رولان بارت فیلسوف و نظریهپرداز معروف فرانسوی میگفت در آیندهای نه چندان دور اندیشههای سارتر دوباره طلوع خواهد کرد و نسلی را دیگر بار بهدنبال خود خواهد کشاند؟ پرسش یا پرسشهایی که سالها با من همراه بود. هر بار که نام سارتر در ذهنم خطور میکرد این پرسشها پیوسته مرا به خود مشغول میداشت تا اینکه در سال ۱۳۹۵ نگارنده را این توفیق دست داد تا مجالی پیدا کنم و به پیشنهاد دوست جوانم جناب آقای سعید روشن سلسله دروسی را تحت عنوان فلسفه اگزیستانسیالیسم، بهویژه اگزیستانسیالیسم سارتر طی یک ترم درسی ارائه دهم. این توفیق بار دیگر مرا به غورکردن در اطراف پرسشهای بازگفته بازکشاند. مجموعه حاضر، محصول فرازهایی از آن مباحث است.
کتاب «سارتر در ایران» میخواهد بر این امر اصرار ورزد که اگر اندیشه سارتر در قالب «سارترزدگی» یا «سارترگرایی» به این جغرافیای فکری راه گشود و دو دهه از تاریخ روشنفکری ایران را تحتتاثیر خود قرار داد، بیارتباط با شرایط کشور و جهان نبود. اقتضای زمانه بود.
ارسال نظر