توافق صلح پیش از غیراتمیسازی کرهشمالی انجام میشود؟
در ذهن ترامپ و اون چه میگذرد؟
چانگ این مون، مشاور مخصوص روابط خارجی و امنیت ملی رئیسجمهور کرهجنوبی، در این رابطه عنوان کرده است که دو کره، آمریکا و احتمالا چین میتوانند تا پایان سال به شرایط جنگی شبهجزیره کره پایان داده و توافق صلحی پایدار را برای این منطقه ایجاد و عملیاتی کنند. این مساله به معنای آن است که این توافق صلح پیش از غیراتمیسازی کرهشمالی انجام خواهد شد. رئیسجمهور کرهجنوبی همواره دغدغه این را داشته است که چگونه میتوان دیالوگی را میان آمریکا و رهبر کرهشمالی برقرار کرد و از این طریق پای سرمایهگذاران آمریکایی را به پیونگیانگ باز کرده و باعث ایجاد صلح و توسعه اقتصادی همسایه شمالی شد. کرهجنوبی باور جدی داشته است که حضور آمریکا برای حل این موضوع ضروری است و آمریکا نیز درحال کار بر روی این پروژه است و بنابراین احتمال کمی وجود دارد تا این کشور به کرهشمالی حمله نظامی کند.
مساله غیراتمی شدن کره بهصورت جدی از دوران جرج بوش در دستور کار آمریکا قرار گرفته بود و در همین راستا نیز مراکز اتمی خود را از کرهجنوبی جمعآوری کرده بود ولی همچنان تسلیحاتی برای هدف قرار دادن خاک کرهشمالی با سلاحهای اتمی را داشت و کرهشمالی نیز از این موضوع باخبر بود و این درحالی است که مقامات کرهشمالی، خروج سلاحهای اتمی آمریکا از کرهجنوبی را هیچگاه باور نکرده بودند. رئیسجمهور کرهجنوبی بر این باور است که کرهشمالی در ازای غیراتمیسازی این کشور بهدنبال این است تا برای آنها اثبات شود که کرهجنوبی نیز غیراتمی شده و دیگر سلاح یا پایگاه اتمی در آنجا وجود ندارد. این اما تمام درخواستهای پیونگیانگ نیست بلکه همانگونه که مون نیز بارها اعلام کرده است مساله توقف مانورهای نظامی مشترک آمریکا در نزدیکی کره و همچنین ایجاد روابط عادی دیپلماتیک میان کرهشمالی و آمریکا نیز از دیگر خواستههای کیمجونگاون است. یوری فریدمن، تحلیلگر مسائل بینالملل، در همین راستا معتقد است که باید با کرهشمالی معاهدهای در راستای به صفر رساندن تسلیحات اتمی در شبهجزیره کره منعقد شود و در این مسیر نیز اعتمادسازی کامل انجام گیرد تا تمام طرفین بتوانند مسیر صلح را با اطمینان بیشتری طی کنند. او در ادامه مطرح کرده است که نمونههای این توافقات نیز در میان مناطق و کشورهای مختلف جهان کم نیست و مثالهای عملی آن را میتوان در معاهدات آمریکای لاتین و آسیای مرکزی مشاهده کرد. این مساله اما به همین سادگی نمیتواند انجام شود چراکه در یک سوی این معادله، چین و کرهشمالی قرار دارند و در سوی دیگر کشورهایی مانند ژاپن، کرهجنوبی و از همه مهمتر آمریکا حضور دارد و همین امر باعث خواهد شد تا دستیابی به چنین توافقی در آینده قدری سخت باشد. چنین طرحی در نظر برخی از افراد مانند این است که با پای خود در تله کرهشمالی بروند اما یکی از مشاوران ارشد امنیتی کرهجنوبی چندی پیش مطرح کرده بود که مقامات کرهشمالی مدتهاست به فکر غیراتمیسازی کامل شبهجزیره کره و همچنین ایجاد منطقه عاری از سلاح اتمی هستند و همین امر چشمانداز آینده این طرح را روشنتر خواهد کرد. فریدمن اما معتقد است که هدف کرهشمالی از این کار نه برقراری صلح بلکه برای فریب کرهجنوبی و آمریکا است تا با این امید کاذب برای غیراتمی شدن کره، متحدان خود را نادیده بگیرند و دقیقا به همین دلیل است که کرهشمالی نیز بحث متحد شدن دو کره را با زور دنبال کرده است. در این مسیر اما کرهشمالی تنها نیست چراکه آمریکا و کرهجنوبی دقیقا در همین مسیر قرار دارند و به همین دلیل چون وون، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور سابق کرهجنوبی، عنوان کرده است که کرهشمالی از یک سو و کرهجنوبی و آمریکا از سوی دیگر هر دو یک رویا را در سر دارند اما به شکلی متفاوت. اما پیتر هایز، تحلیلگر شبهجزیره کره، در همین راستا عنوان کرده است: اگر من بهجای رهبر کرهشمالی بودم به چیزی کمتر از یک معاهده چندجانبه بینالمللی راضی نمیشدم و پشتوانه سازمان ملل برای منطقه عاری از سلاح اتمی نه تنها برای آمریکا بلکه برای دیگر بازیگران اتمی نیز هست و به این ترتیب تضمینهای امنیتی نیز به همین صورت است. این به آن معنا است که هایز معتقد است که غیراتمیسازی کره نمیتواند به یکباره انجام شود بلکه باید انعطافپذیری بیشتر داشته باشد و گام به گام روابط را با آمریکا سازندهتر کند. هایز در ادامه مطرح کرده است که در سفری که به کرهشمالی داشته، یکی از نزدیکان رهبر کرهشمالی و مشاور او به هایز گفته است که برای قدرت کوچک و متوسط چیزی به نام دشمن یا دوست دائم وجود ندارد و بنابراین برای آمریکا نیز دلیلی وجود ندارد تا با کرهشمالی برای همیشه دشمن باقی بماند.
مجله آتلانتیک در مقالهای در همین زمینه عنوان کرده است چیزی که کرهشمالی بهدنبال آن است نه عادیسازی روابط با آمریکا و نه خروج نیروهای نظامی این کشور از کرهجنوبی است بلکه کرهشمالی بهدنبال آن است تا روابطی معتبر، تشریک مساعی و مبتنی بر همکاری با آمریکا را داشته باشد و این مساله نیز از راس هرم آغاز خواهد شد و به همین دلیل هم شخصی به مانند ترامپ توانست تا عرفهای مرسوم را شکسته و به دیدار رهبر کرهشمالی برود. این حرکت ترامپ، حرکتی جسورانه و رادیکال بود که تنها او میتوانست آن را انجام دهد. کرهشمالی همواره در موضعگیریهای خود از رفتار و تعامل با این کشور از موضعی برابر سخن گفته است و همین امر نیز باعث شده تا بسیاری از تحلیلگران عنوان کنند که کرهشمالی بهرغم خواستهای مختلف خود، بهدنبال احترام متقابل و تعامل آمریکا با این کشور نه از موضعی بالادستی بلکه از موضعی برابر بوده است. این همان کاری است که ترامپ انجام داد و دیداری را بهطور مستقیم با رهبر این کشور برگزار کرد تا از موضعی مستقیم و برابر و در مذاکراتی دو نفره با یکدیگر به مذاکره و گفتوگوی مستقیم بپردازند. هایز اما معتقد است در بلند مدت کرهشمالی درک خواهد کرد که آمریکا برای این کشور متحد بهتری نسبت به چین خواهد بود و گرچه این مساله در حال حاضر قدری عجیب به نظر میرسد اما در بلند مدت اتفاق خواهد افتاد. از سوی دیگر فریدمن معتقد است که چنین راهبردی، بسیار ریسکی و خطرناک خواهد بود و امواج آن به بیرون از منطقه شبهجزیره کره نیز خواهد رسید و اگر مسیر این باشد که کرهشمالی و آمریکا به هم نزدیک شوند تا آمریکا بتواند از کره بهعنوان اهرم فشار سیاسی و نظامی بر روی چین استفاده کند، ریسک این استراتژی بیش از پیش مشخص خواهد شد و این امر به بیثباتی بیشتر و عمیقتر در منطقه شمال شرقی آسیا و حتی شرق آسیا منجر خواهد شد که در بلندمدت نه تنها به صلح کمکی نخواهد کرد بلکه درگیریها را نیز بیشتر و بدتر خواهد کرد. این معادله اما میتواند به نحو سازندهتری نیز اجرا شود چراکه اگر اردوکشیهای سیاسی و نظامی را قدری کاهش دهند، میتوانند ریسک درگیری بیشتر در منطقه شرق آسیا را نیز کاهش دهند. هایز در این رابطه معتقد است اگر چین را بهعنوان بازیگری مهم و تاثیرگذار در منطقه شرق آسیا وارد این معادله کنند و از این کشور برای ساخت نظم و صلح جدید در شرق آسیا و یا بحث منطقه عاری از سلاح اتمی بهره بگیرند، میتوان امیدوار بود که مذاکرات صلح میان آمریکا و کرهشمالی به سرانجامی مطلوب برسد. هایز در نهایت عنوان کرده است این مذاکرات در مسیری قرار دارد که یک راه به راست و یک راه به چپ وجود دارد و در این میان ادامه همین راه مستقیم نیز وجود دارد اما این راه مستقیم به پرتگاه ختم خواهد شد. در نهایت اما همچنان شک و شبهات زیادی در رابطه با سرانجام مذاکرات میان این دو کشور وجود دارد و دیدگاههای تحلیلگران به دو دسته بدبینانه و خوشبینانه تقسیم شده است و هر کدام از طرفین نیز شواهدی را برای اثبات نظرات و تحلیلهای خود در دست دارند. در این فضا تنها باید منتظر ماند و مشاهده کرد که در نهایت این بازی به سرانجام صلح آمیز خواهد رسید و یا فریبی بیش نبوده است و درهای شبهجزیره کره همچنان بر همان پاشنه پیشین میچرخند.
آمریکاییها و کرهایها از چه زمانی وارد گفتوگو شدند؟
از جنگ تا مذاکره
وقتی در سال ۱۹۵۰ درگیری میان دو حکومت شمالیها و جنوبیها در شبه جزیره کره آغاز شد نه شهروندان دو کشور و نه قدرتهای خارجی دخیل در این جنگ میدانستند که در آستانه مناقشهای هستند که بیش از ۶۵ سال به طول خواهد انجامید. آمریکاییها در پی پیشروی ارتش کرهشمالی در سرزمینهای پایینتر از مدار ۳۸ درجه به نفع دولت راستگرای کرهجنوبی وارد نبردی شدند که به زعم «هری ترومن»، رئیسجمهور وقت این کشور «اقدام پلیسی برای اعاده نظم» بود و وارد چالشی طولانی با حکومتی شدند که به زودی جمهوری دموکراتیک خلق کره شمالی نامیده شد. از آن هنگام ۱۲ رئیسجمهور در ایالات متحده به قدرت رسیدهاند و کره شمالی نیز حکومت سومین رهبر خود را تجربه میکند ولی مناقشه دو کره هنوز به پایان نرسیده است. با این حال تلاشهای دو طرف برای کاهش دادن تنشها و توافق گاه به حد و حدود قابل توجهی رسیده است. البته هیچ گاه تلاشهای دو کشور به نقطهای که «دونالد ترامپ» و «کیم جونگ اون» رهبران فعلی دو کشور در ماه جاری رقم زدند، نرسیده بود. دیدار اون و ترامپ نخستین دیدار میان رهبران فعلی دو کشور است. پیشتر دو رئیسجمهور آمریکا پس از دوران تصدی خود با «کیم ایل سونگ» و «کیم جونگ ایل»، رهبران پیشین کره شمالی در سالهای ۱۹۹۴ و ۲۰۰۹ دیدار کرده بودند.
تاریخسازی کارتر: جیمی کارتر سی و نهمین رئیسجمهور آمریکا، نخستین مقام ارشد پیشین آمریکا بود که از کرهشمالی در ژوئن ۱۹۹۴ بازدید کرد. اگرچه این سفر چهار روزه غیر رسمی بود ولی کارتر طی آن با کیم ایل سونگ دیدار کرد. این دیدار موجب کاهش تنشها میان دو طرف شد و سرآغاز توافقی بود که برای یک دهه دوام آورد. در جریان این توافق، کره شمالی پذیرفت که غنیسازی پلوتونیوم خود را متوقف سازد. همچنین دو طرف توافق کردند که رآکتورهای آب سبک کره شمالی را نوسازی کرده و در زمینه تولید سوخت آن همکاری کنند. همچنین توافق شد تا دو طرف در زمینه تولید و فروش نفت سنگین همکاری کنند. تلاش برای عادیسازی کامل سیاسی و اقتصادی ماده دیگری بود که واشنگتن و پیونگ یانگ بر آن توافق کردند. دو طرف همچنین توافق کردند در راستای صلح و امنیت و شبه جزیرهای عاری از سلاح هستهای همکاری کنند.
غافلگیری بیل کلینتون: در چهارم اوت ۲۰۰۹ بیل کلینتون در سفری اعلام نشده و با هدف آزاد کردن «لورا لینگ» و «اونا لی» دو روزنامه نگار زندانی رهسپار پیونگ یانگ شد. سفر او نیز دقیقا وقتی انجام شد که تنش میان دو کشور بر سر برنامه هستهای کره شمالی بالا گرفته بود. کیم جونگ ایل دو روزنامه نگار زندانی را با اعطای «عفو ویژه» آزاد کرد. همچنین دو کشور در ادامه مذاکره بر سر گرفتن تضمینهای امنیتی از آمریکا در برابر کنار گذاشته شدن برنامههای توسعه طلبانه هستهای کره شمالی را آغاز کردند.
بازگشت کارتر: در سال ۲۰۱۱ جیمی کارتر بار دیگر به پیونگ یانگ سفر کرد. هدف او آزاد کردن «آیجالون گومز» شهروند آمریکایی بود که به دلیل ورود غیرقانونی به کره شمالی از راه چین به ۸ سال کار اجباری در زندان محکوم شده بود. بخشی از مذاکرات این دوره توافق بر سر وارد کردن مواد غذایی از آمریکا به کرهشمالی بود. کارتر درصدد بود با دادن چنین تضمینی کره شمالی را از توسعه فعالیتهای هستهای باز دارد. اگرچه گومز آزاد شد اما توافقات اولیه دو طرف برای همکاری در زمینه هستهای هیچ گاه به نتیجه قطعی نرسید.
استراتژی عجیب ترامپ: با وجود اینکه تا ۶ ماه پیش بسیاری از تحلیلگران تصور میکردند رویارویی ترامپ و کیم در حال تبدیل شدن به «بازی ترسوها» شده اما اوضاع به سرعت تغییر کرد و فحاشیها جای خود را به همدلی داد. در عرض ۶ ماه ترامپ که اعلام کرده بود میخواهد غیر قابل پیش بینی باشد، فضا را تغییر داد و از علاقه خود به دیدار با کیم خبر داد. کیم جونگ اون نیز بی درنگ اعلام کرد با این دیدار موافق است. به این ترتیب ترامپ با در پیش گرفتن استراتژیای ناشناخته، شرایط را به نقطهای رسانده که تا کنون بی سابقه بوده و دست کم برای نخستین بار رهبران دو کشور را رو در روی هم نشانده است.
ارسال نظر