یک تجربه لاکچری
دیوان
سام سنتر- فرشته
اینجا از رستورانهای خوشنام و گران و اصطلاحا لاکچری است.
به نظر من نماینده خوبی برای تهران بود و به همین دلیل مهمان خارجیای که داشتم رو بردم اینجا، ورودیاش خیلی خوب بود و یه گوشه اش صنایع دستی داشتن برای فروش.
خانومهای مهماندار هم لباسهای محلی تنشون بود و وقتی ما وارد شدیم، حدود چهار نفری همون ابتدا ایستاده بودن که نیم نگاهی هم به ما نکردن و ما وقتی به خودمون اومدیم که وسط سالن بودیم و کسی سراغ ما نیومده بود!
بالاخره به یکی شون گفتم و ما رو راهنمایی کردن نشستیم، چقدر زیبا بود تابلوها و محیط و چه آهنگهای قشنگی پخش میشد، مهمانم هم خیلی خوشش اومده بود. اتاقکهای وی آی پی داشت و یه بالکن کوچیک برای سیگار و چای و دسر.
استارتر ماست و نان سبزیجات و ترشی و تره بود که خوب و راضی کننده بود.
موهیتو هم که عادی بود، سکنجبین خیار رو خواستم خیلی شیرین نباشه و خیلی ترش و عالی بود. غذا ماهی شیر سفارش دادیم و برامون آوردن؛ قیافهاش که خوب بود، یکم خوردم تلخ بود ولی جور بدی تلخ نبود، گفتم این تلخی برای چیه؟! مواد روش و سس و اینا رو تست می کردم که مهمانم گفت: تو میتونی بخوری؟! گفتم: من آره اگر شما بخوری، اگر نخوری هم که عوض کنیم. گفت: حتما یه غذا دیگه سفارش بده من اینو نمی خورم.
آقایی که مسوول میزمون بود رو صدا کردم گفتم: این چرا تلخه؟ تیست کنید خودتون. گفت: من به غذای دریایی حساسیت دارم می برم آشپز تیست کنن.
سریع برگشت و گفت غذا ایراد داره یه غذای دیگه سفارش بدید و من گفتم: من نمی دونم چی خوبه؟ و ایشون گفتن استیک و کته اما بیست دقیقه طول میکشه، گفتم نمیشه که بیکار بشینیم! گفت: یک سالاد شیرازی مهمان من و چه سالادی بود این سالاد، محشر بود حسابی لذت بردیم و غذا اومد و من تیکه استیک بالایی رو برای مهمانم گذاشتم و پایینی رو برای خودم(با این دوستم همیشه یک غذا می گیریم که جای برای پیش غذا و دسر هم باشه) کته رو هم نصف کردم. فقط مهمونم باز با غذا بازی می کرد! گفتم جریان چیه. گفت این سس اش بسیار زیاده نمی تونم بخورم! این رستوران چرا اینطوره؟! نگاه کردم به گوشتش رو دیدم پر از سماغه! خلاصه عوض کردم باهاش و من خوردم و دوست داشتم اما مهمانم نتونست غذاش رو خیلی بخوره چون کته آنقدر تهدیگی هم نمی تونست بخوره اما من خیلی خوب خوردم و به همه هم توصیه میکنم؛ منتها فهمیدم خارجیها خیلی دوست ندارن چون فرداش هم یه دوست دیگه ام گفت غذای دیوان رو دوست نداره.
غذای خودمون رو خوردیم و رفتیم بالکن برای سیگار و چایی و دسر.
یه بالکن کوچیک و نسبتا کج داشت که با چیدمانی که داشت دوتا گروه نهایتا سه نفره اونجا جا می شد. ما دوتا چایی و یک کرم بروله داشتیم. هم چاییها خیلی خوب بود و هم کرم بروله بسیار عالی. وقت رفتن مهماندار میز ما از من پرسید که شما خودتون رستوران دارید؟! گفتم چطور؟! گفت به خاطر دقت و سوال هاتون. (من بابت ماهی ازش پرسیدم آیا واقعا به این نتیجه رسیدید ماهی خرابه؟ یا اینجا مشتری اعتراض کنه میگید حق داری و غذاش رو عوض می کنید؟! که ایشون گفت غذای شما که واقعا بد بود اما اینجا کلا همیشه حق با مشتریه)
ارسال نظر