روایت سفر به شهر سمنان (قسمت دوم)
در دامان تاریخ و طبیعت
منارجنبان در سمنان
هنوز ظهر نشده بود که به «سمنان» رسیدیم. سمنان که یکی از شهرهای مهم در زمان هخامنشیان، سلوکیان و اشکانیان بوده، اکنون نیز شهری بزرگ و آباد است. اولین جایی که در سمنان برای بازدید به آن مراجعه کردیم، مسجد جامع این شهر بود. مسجد جامع که ساخت آن به سدههای آغازین ورود اسلام و دوران تیموری و سلجوقی میرسد، محلی مناسب برای یادگیری درباره این سبک معماری است. در مسجد از حیاط و شبستان گذشتیم و در برابر ایوان بلندی که آجرچینیها و کاشیکاریها تزئین شده بود، ایستادیم. کنار مسجد، تک منارهای رفیع و با تزئینات گوناگون را نیز دیدیم که مطابق با کاوشهای باستانشناسی بعد از ساخته شدن مسجد، در سالهای بعد به این بنا اضافه شده است. کمی بعد توانستیم یکی از متصدیان مسجد را پیدا کنیم و داستان جالبی که از منار میدانست را از او بشنویم؛ اینکه میگویند درون منار، چوبی قرار دارد که اگر آنرا تکان دهید کل منار تکان میخورد و منارجنبان سمنان و قدیمیترین منارجنبان ایران را میسازد. پس از مسجد برای دیدن دروازه قدیمی سمنان راه افتادیم.
از ارگ قجری تا باغ امیر
حدود یک ربع بعد به میدانی رسیدیم که در مرکز آن دروازهای قدیمی بازمانده از دوران قجر قرار گرفته بود. دروازه ارگ سمنان با کاشیکاریها و نقاشیهایی زیبا و رنگارنگ تزیین شده بود و باغچههای اطرافش را هم گلکاری کرده بودند. در بالای ارگ، کتیبهای قرار داشت که از ساخته شدن بنا در زمان ناصرالدین شاه قاجار حکایت میکرد و تصاویری از دیگر پادشاهان قاجار و همراهانشان نیز در کنار نوشتههای کتیبه قرار داشت. پس از دیدن ارگ به سمت مجموعه «باغ امیر» که یکی خانههای قدیمی سمنان بود، حرکت کردیم. عمارت باغ امیر با اینکه از بیمهری روزگار مصون نمانده بود، اما هنوز هم با درختان سر به فلک کشیده و حوض آبی که در میانه آن میگذشت، دوستداشتنی و زیبا بود. درون عمارت با ماشینهای قدیمی، موزهای کوچک و کافهای زیبا، برای گردشگران فضایی دوستداشتنی خلق کرده بودند و راهنمایان سمنان گردشگران را به بازدید از این خانه تشویق میکردند. اما آنچه در این عمارت بیش از تمام دیدنیها مرا به خود جلب کرد، درخت پستهای کهنسال بود که روی بعضی شاخههایش هنوز پستهها باقی مانده بودند. با دیدن عمارت امیری، بازدید ما در سمنان تمام شد و برای دیدن آبشاری در «مهدیشهر» به سمت این شهر حرکت کردیم.
آشیانه شاهین
از سمنان تا مهدیشهر حدود نیم ساعت راه بود. هرچه از سمنان دور میشدیم و به سمت مهدیشهر نزدیک، به تعداد ابرهای آسمان افزوده میشد و نسیم، خنکتر میوزید. کمی بعد درختان سرسبزتر، هوای لطیفتر و کوههایی که دامنههایشان به بافت شهر رسیده بود، خبر از ورود به مهدیشهر زیبا میدادند. با این همه خرمی و سبزی، از آبشار بلندی که سالها پیش در این شهر دیده بودم تقریبا اثری نبود و غول بیرحم کمآبی، تا سبزترین جاذبههایی که میشناختم خودش را رسانده بود. با این حال تصمیم گرفتیم در هوای خوش آنجا، کمی استراحت کنیم و بعد به سمت مقصد بعدی برویم. در یکی از پارکهای مهدیشهر که با سکوهایی برای اسکان مسافران آماده شده بود فرشی پهن کردیم. کمی بعد شاهینهایی را میدیدیم که از آشیانه خود در دل کوه، به سمت آسمان پاک و آبی شهر پرواز میکردند و باز به لانه بازمیگشتند. دیدن شاهینها، آزادی و پرواز زیبایشان بر فراز خیابانهای شهر مانند خوابی خوش بود. حوالی ظهر تصمیم گرفتیم مهدیشهر را به سمت مقصد بعدی، یعنی «دامغان» ترک کنیم.
ارسال نظر