مفهوم آزادی از نگاه آیزایا برلین
آزادی منفی آزاد بودن از قید و بندهایی است که خارج از وجود شخص است. یا در نداشتن زنجیرهایی که دیگران به پایت میبندند. مثلا قید و بندی که میتواند به صورت زندان باشد و آزاد بودن از این قید و بند از نوع آزادی منفی است. یا میتواند در قالب کسانی باشد که نمیگذارند تو با داشتن استعداد و شرایط لازم ادامه تحصیل بدهی. آزاد بودن از چنین اشخاصی، که معنایش این است که چنین اشخاصی را در زندگیات نداری، از نوع آزادی منفی است. خلاصه اینکه باید چیزهایی یا اشخاصی نباشند، تا این آزادی برایت باشد. برای همین است که برلین به آن میگوید آزادی منفی. و آزادی مثبت آزادی است که چیزی باید باشد تا این آزادی را داشته باشی و آن عبارت از این است که اختیارت دست خودت باشد. یعنی آرزوها و قصدها و هدفهایی داشته باشی که مال خودت هستند. نه اینکه اختیارت دست کسان دیگر باشد و آنها بخواهند آرزوها و قصدها و هدفهایت را برایت تعیین کنند. خلاصه اینکه بتوانی سرنوشتت را خودت تعیین کنی. بدیهی است که این آرزوها و قصدها و هدفها میتواند شخصی باشد، یا آرزوها و خواستهها و هدفهایی باشد که بین افراد یک گروه یا ملت مشترک است. گاهی هم ممکن است آزادی مثبت در تعارض با آزادی منفی باشد. یعنی اگر شخص بخواهد به بعضی آرزوها و خواستهها و هدفهایش برسد، مجبور شود از قسمتی از آزادی منفیاش صرفنظر کند. مثلا برای اینکه به بعضی از خواستههایش برسد، مجبور شود به دولتی رأی دهد که آزادی منفی او را محدود خواهد کرد. برلین در دانشگاه آکسفورد درس خواند و بعد هم در همان دانشگاه استاد فلسفه سیاسی شد. گفته میشود در میان همه فیلسوفانی که درباره آزادی نظریهپردازی کردهاند، او بهتر از همه حرف زده است. نظریات او درباره آزادی در دو کتاب چهار مقاله درباره آزادی و آزادی و خیانت به آزادی به چاپ رسیده است. هر دوی اینها به فارسی هم ترجمه شدهاند. اولی به قلم دکتر محمدعلی موحد، دومی به قلم دکتر عزتالله فولادوند. برلین در ۵ نوامبر ۱۹۹۷ درگذشت
ارسال نظر