نماینده سابق ایران در سازمان ملل در گفتوگو با «اکو ایران» تشریح کرد
فرصتهای توافق ایران و چین
برنامه بلندمدت همکاریهای ایران و چین که دولت حسن روحانی آن را «سند راهبردی» میخواند، از سوم تیر ماه که تصویب پیشنویس آن توسط علی ربیعی، سخنگوی دولت اعلام شد، با حرف و حدیثهای بسیاری همراه بود؛ برخی مخالفان داخلی آن را به قرارداد ترکمنچای تشبیه کرده و برخی نیز از آثار راهبردی آن سخن میگویند. هرچند نباید فراموش کرد که آغاز بحث این سند همکاری، به سفر شیجینپینگ، رئیسجمهور جمهوری خلق چین به ایران در سال ۱۳۹۴ برمیگردد، اما اقدامات جدی در راستای نهایی کردن آن از چند ماه پیش آغاز شد و در نهایت در نشست سوم تیر ماه حسن روحانی، رئیسجمهور به وزارت امور خارجه ماموریت داد که طی مذاکرات نهایی با طرف چینی، براساس منافع متقابل بلندمدت، این برنامه را به امضای طرفین برساند. این سند همکاری و فرصتها و منافع آن برای جمهوری اسلامی ایران، موضوعی است که در گفتوگوی تفصیلی «اکو ایران» با دکتر غلامعلی خوشرو، سفیر و نماینده پیشین ایران در سازمان ملل در برنامهای با عنوان «روی دیگری از تفاهمنامه ایران و چین» مورد بحث قرار گرفت. خوشرو معتقد است ایران در همکاریهای جامع با چین باید برای خود منافع تعریف کند. وی همچنین افزود که نگاه ما در اقتصاد باید یک نگاه بلندمدت باشد.
دکتر خوشرو چرا بحث همکاریهای ایران و چین اینقدر داغ و خبرساز شده است؟
در ابتدا توجه داشته باشید که صحبت از این همکاریها امروز مطرح نشده، بلکه در سال ۲۰۱۶ و چند روز بعد از تصویب برجام که شیجینپینگ، رئیسجمهور چین به ایران آمده بود، در مورد این همکاریهای جامع صحبت و قرار شد که طرفین روی جزئیات این سند کار کنند. این سند هنوز کامل نیست و چندین بار بین ایران و چین رفت و برگشت داده شده و تقریبا در مراحل نهایی قرار دارد.
حساسیتها راجع به این سند نیز دو قسمت دارد؛ یک بخش حساسیتی است که در خارج ایجاد شد. به این معنا که ایالاتمتحده آمریکا که سیاست فشار حداکثری را علیه ایران دنبال میکند زمانی که مشاهده کرد کشور بزرگ و قدرتمندی مانند چین که دومین کشور قدرتمند از نظر اقتصاد در جهان است و در شورای امنیت نیز حق وتو دارد با ایران وارد یک همکاری راهبردی بلندمدت شده است، نسبت به آن موضعگیری کرد.
بخش دیگر حساسیتها به داخل کشور مربوط میشود و این حساسیتها بهدلیل توجیه نبودن و بیاطلاعی از این سند و وضعیت جاری است. بسیاری از مواردی که در فضای عمومی نشر داده شده است واقعیت ندارد؛ یعنی نه بخشی از ایران بهصورت امتیاز به چین داده خواهد شد و نه عدد و رقمی در این سند آمده است. به منظور رفع این ابهامات باید توضیح بیشتری درباره این سند و دلیل همکاری با چین به افکار عمومی داده شود. همچنین یکی از انتقادات نابجایی که به چین وارد است اینکه جنس بنجل صادر میکند. اگر اینگونه باشد چرا یک کشور اروپایی چون آلمان که بسیار پیشرفته و صنعتی است تجارت گستردهای با چین دارد.
در بحث همکاریهای اقتصادی با چین آیا مزیتهای متقابل دو کشور با یکدیگر همسان است و از نظر اقتصادی میتوانند مکمل هم باشند؟
ایران در عرصه انرژی یعنی نفت و گاز کشوری است با ذخایر عظیم. چین نیز بزرگترین واردکننده نفت در جهان به شمار میرود و قرار است به تدریج استفاده از زغالسنگ را نیز کاهش دهد و به گاز روی بیاورد که ایران یکی از منابع اصلی آن است. در همین نگاه نخست به سند همکاری، ایران برای فروش نفت به یک بازار بلندمدت و چین نیز برای واردات به یک بازار با ثبات و مستمر نیاز دارد. چین اکنون حدودا روزانه ۱۰ میلیون بشکه نفت وارد میکند و بزرگترین واردکننده است.
ایران ۱۰ سال پیش تقریبا ۱۰درصد نفت این کشور را تامین میکرد که به مرور کاهش پیدا کرد و تا قبل از تحریمهای مجدد آمریکا علیه ایران این صادرات ایران تقریبا به ۶ تا ۷ درصد رسیده بود. بنابراین اگر امروز ایران بخواهد جایگاهی که ۱۰ سال پیش در صادرات نفت به چین داشته را بازیابد باید ۳، ۴ درصد این صادرات را افزایش دهد. در نتیجه در حوزه نفت، اقتصاد دو کشور کاملا مکمل هم هستند. مساله دیگر مساله توریسم است؛ اقتصاد چین در ۴۰ سال اخیر تحولات زیادی بر خود دیده است. یعنی از یک اقتصاد کشاورزی بسته به یک اقتصاد باز صنعتی بر پایه تکنولوژیها و فناوریهای نوین و دانشبنیانها بنا شده است. در ۴ دهه پیش تولید ناخالص داخلی چین ۳۰۵ میلیارد دلار بوده است؛ اما در سال ۲۰۲۰ قرار است به پانزده و نیم تریلیون دلار برسد؛ یعنی ۵۱ برابر میشود. صادرات چین نیز ۴۰ سال پیش حدود ۱۰ میلیارد دلار بوده و در سالجاری قرار است به ۲ تریلیون و ۶۰۰ میلیارد دلار برسد. این مسائل را بیان کردم تا وضعیت اقتصاد چین را تشریح کرده باشم. از سوی دیگر ۲۰ سال پیش یعنی سال ۲۰۰۰، تنها ۱۰ میلیون چینی بهعنوان توریست سفر خارجی انجام میدادند؛ اما در سال ۲۰۲۰، این تعداد به حدود ۱۵۰ میلیون نفر رسیده است. بنابراین مبلغی که سال گذشته چینیها بهعنوان توریست خرج کردند بیش از مبلغی است که آمریکاییها خرج کردند. در این بین ایران کشوری است که از نظر طبیعت، چهار فصل است و از نظر تاریخی و تمدنی نیز مانند چین کشوری هستیم که تا تاریخ بوده ایران هم بوده است. بنابراین تنوع جغرافیایی، تاریخی، تمدنی و مردمی در ایران وجود دارد و اگر ۲ تا ۳ میلیون چینی سالانه از ایران بازدید کنند کمک بزرگی به اقتصاد کشور خواهد بود. در چنین شرایطی ایران باید بهعنوان مثال هتلهای بزرگ بیشتری در شهرهای دیگر بهجز تهران بسازد تا زیرساختهایش تکمیل شود.
در حوزه زیرساختها نیز چین میتواند به ایران کمک کند، زیرا این کشور حدود ۳۰ سال پیش نزدیک به ۱۵۰ کیلومتر بزرگراه داشت، اما در این سه دهه چین حدود ۱۳۰ هزار کیلومتر بزرگراه ساخته است. همچنین در حوزه قطارهای پرسرعت نیز چین پیشتاز است. در نتیجه ایران در حوزه زیرساختها میتواند با کمک تکنولوژی و سرمایهگذاری چینیها آن را به خوبی گسترش دهد.
همچنین در پروژه یک کمربند یک جاده یا راه ابریشم که چین را به اروپا متصل میکند، ایران در وسط این چهارراه قرار دارد و میتواند از این فرصت استفاده کند. البته ایران در چنین شرایطی باید برای خود منافع تعریف کند و نه چین و نه هیچ کشور دیگری برای ما یا دیگر کشورها منافع تعریف نمیکند. ما باید با در نظر گرفتن ظرفیتهای چین، اقدامات لازم را در بخش خصوصی و دولتی انجام دهیم.
درحالحاضر اگر قرار باشد همکاریها بین تهران و پکن براساس سند همکاری دنبال شود، طرف حساب ایران شرکتهای چینی خواهند بود و نه دولت پکن.آیا شرکتهای چینی به این بلوغ رسیدهاند که با شرکتهای ایرانی وارد همکاری شوند؟ به بیان دیگر آیا دولت چین میتواند به شرکتها کمک کند تا بدون واهمه از تحریمهای آمریکا با ایران وارد تعامل شوند؟
ما در مورد یک توافقنامه ۲۵ ساله صحبت میکنیم که هنوز به اجرا درنیامده است؛ اما اگر این پرسش مطرح شود که آیا چین میتواند در برابر تحریمهای آمریکا مقاومت کند، من میگویم بله. چراکه چین نیز از سوی آمریکا مورد تحریم قرار گرفته است. من در جلسهای که اخیرا با چینیها داشتم مطرح کردم که تنها راه مقابله با اینگونه تحریمها از سوی کشورهایی چون چین و ایران فقط این است که کشورها با یکدیگر همکاری کنند و مانع از موفقیت این تحریمها شوند. اگر در پی تحریمها و ترساندن آمریکا، همه کشورها کنار بکشند و بهراسند این کشور نیز نه تنها ترمز نمیکند، بلکه فشارها را افزایش خواهد داد.
اما اگر کشورها نترسند و در مقابل آمریکا بایستند، اسلحه این کشور دیگر کارآمد نخواهد بود. درواقع اگر هزینه واشنگتن برای تحریم دیگر کشورها افزایش پیدا کند، در این صورت دیگر نمیتواند بهطور خودسرانه هر کشوری را که میخواهد تحریم کند.
همچنین یک بند در این توافق آمده که تاکید میکند دو کشور باید با هم همکاری کنند تا از نفوذ و خرابکاری یک کشور ثالث در راستای اجرایی شدن این توافق جلوگیری شود. بنابراین هر چند این توافق علیه کشور دیگری طراحی نشده، اما اگر کشور ثالثی بخواهد مانع از پیشرفت این کار شود طبیعتا ایران و چین باید راههای مقابله با آن را طراحی کنند.باید توجه داشت تبادل آمریکا با چین سالانه حدود ۶۶۶ میلیارد دلار است که ۴۷۷ میلیارد آن صادرات به آمریکا و ۱۵۴ میلیارد نیز واردات از آمریکا به چین است. همچنین ۳۲۳ میلیارد دلار نیز کسری مبادله تجاری دارند که خود مبنای یکی از دعواها و درگیریها با چین به شمار میرود.
همچنین چین اولین شریک تجاری بیش از ۱۳۰ کشور در دنیا است و چین و تمام کشورهایی که با این کشور مراودات تجاری انجام میدهند، ملاحظات خود را دارند. با وجود تمام این مسائل اگر دولت چین و ایران تفاهم کنند و تصمیم به همکاری داشته باشند، زمینههای آن فراهم است. در این راستا ممکن است تهران و پکن یک همکاری مالی تعریف کنند که در آن دلار آمریکا مدخلیتی نداشته باشد. در این صورت ایران و چین میتوانند به راحتی با هم تبادل کالا، خدمات و سرویس داشته باشند و نگرانی نیز از تحریمهای آمریکا نداشته باشند. بنابراین اگر کمی خلاقانه فکر شود، راههایی میتوان پیدا کرد که شرکتهای چینی بدون هراس از تحریمهای آمریکا با ایران وارد تجارت شوند.
اگر این سند همکاری بین ایران و چین تبدیل به یک قرارداد ۲۵ ساله شود، عمدهترین منافع و مزایایی که برای جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت چه مواردی را شامل میشود؟
من معتقد هستم اگر شرایطش فراهم باشد خیلی خوب میشود که یک قرارداد همکاری ۲۵ ساله با کشورهای دیگر چون آلمان، هند، ژاپن و دیگر کشورها نیز داشته باشیم. درواقع نگاه ما در اقتصاد باید یک نگاه بلندمدت باشد زیرا بسیاری از کارهای اقتصادی طی دو، سه سال جواب نمیدهد. بهعنوان مثال اگر در کشوری سرمایهگذاری صورت بگیرد، چند سال زمان میبرد تا نتیجه آن مشخص شود. چین نیز اقتصاد خود را با یک نگاه بلندمدت به اینجا رسانده است و بهعنوان مثال ۲۰ سال پیش تصمیم گرفته بود که امروز در چنین جایگاهی باشد.
بنابراین ما مزایای بسیاری در همکاری با چین در حوزههای مختلف نفتی، گازی، زیرساختی، فناوری و ... داریم منتها باید یک برنامه و نگاه بلندمدت به این همکاریها داشته باشیم تا بتوانیم کشور را بسازیم.
چینیها در برخی پروژهها بسیار سریع عمل میکنند. بهعنوان مثال یک هتل ۵۷ طبقه را آنها در کمتر از یک ماه ساختند که ایران میتواند از تمام این مزایایی که پکن دارد بهره ببرد.
به نظر شما چین شریک قابل اعتمادی است و میتوان چشمانداز مثبتی را برای همکاریها متصور بود؟
توجه داشته باشیم که در هیچ بیزینس و تجارتی صرفا به این دلیل که طرف قابل اعتماد است با آن وارد تعامل اقتصادی نمیشوند. اما در مورد خاص چین باید به این نکات توجه داشت که این کشور سابقه استعماری در ایران ندارد، سیاست این کشور بر پایه بیزینس و صادرات و واردات است و به دنبال نفوذ سیاسی و امنیتی در کشورهای دیگر نیست.
البته بهطور کلی ما نباید به هیچ کشوری اعتماد کامل داشته باشیم بلکه باید همکاری کنیم و همه گامهایمان براساس توافق باشد.
در این بین ممکن است یک شرکت چینی نیز متقلب باشد یا یک شرکت ایرانی به تعهداتش عمل نکند. بنابراین دو کشور باید با هم تفاهم کنند که براساس یک شفافیت و مدیریت درست همکاریهایشان را پیش ببرند. درواقع نه قرار است ما به چین اعتماد کامل داشته باشیم و نه چین میتواند به ایران اعتماد (به مفهوم عرفی آن) داشته باشد. در نتیجه مساله اعتماد باید در روابط طرفین توسعه پیدا کند و اعتماد با شکل گرفتن همکاریها ساخته شود.
درحالحاضر با در نظر گرفتن همکاری ایران با روسیه و چین، چه تمدید قرارداد ۲۰ ساله با مسکو و چه سند همکاری ۲۵ ساله با پکن گفته میشود که ایران در سبد سیاست خارجیاش تنوع ندارد و فقط میتواند با همین کشورها همکاری کند؛ چرا که درخصوص غرب شاهد هستیم آمریکا در قبال ایران از رو شمشیر را بسته و کشورهای اروپایی نیز ناکارآمدی خود را در اجرای اینستکس و همکاری اقتصادی با ایران نشان دادند. نظر شما راجع به این صحبتها چیست؟
درخصوص روابط با غرب ما وارد تفاهمی با غرب به همراه روسیه و چین شدیم(برجام) و قطعنامه ۲۲۳۱ نیز پشت آن قرار داشت. براساس آن قطعنامه گفته شد روابط بنیادینی بین ایران و شورای امنیت شکل میگیرد و کشورها باید در همکاری اقتصادی با ایران تعامل لازم را داشته باشند. اما امروز آمریکای ترامپ نه تنها از آن توافق خارج شد بلکه کشورهایی را نیز که با ایران وارد همکاری اقتصادی شوند تنبیه میکند. کشورهای اروپایی نیز ضمن آنکه به آمریکا گوشزد میکنند اقداماتش اشتباه است و باید به برجام بازگشته و خسارات وارده را نیز جبران کند اما همزمان اذعان میکنند که توان آن را ندارند که شرکتهایشان را وادار به همکاری با ایران کنند. پس اروپا در اجرای تعهدات و توافقات با ایران فلج است و همانطور که اشاره کردید کاری نمیتواند از پیش ببرد. با در نظر گرفتن سیاست فشار حداکثری آمریکا و ناتوانی اروپا، طبیعتا ایران مسلما باید به دنبال راههای جدید برای کاهش فشارها و ناکارآمدکردن تحریمها باشد.
در عین حال توجه داشته باشید منظور از شرق و غرب مفهوم جغرافیایی آن نیست و مفهوم فکری-فلسفی دارد. در این بین برای جمهوری اسلامی ایران طبیعتا همسایگانش در اولویت قرار دارند اما وقتی صحبت از همکاری با شرق یا غرب میشود ما باید در نظر بگیریم که در همکاری با کدام کشورها، هزینه اقتصادی و سیاسیمان کمتر است و سپس وارد پروسه همکاری شویم. درواقع ما باید همه چیز را بهصورت یک طیف درنظر بگیریم و نگاه صفر و صدی نداشته باشیم. چین خود کشوری است که با کشورهای دنیا بر اساس منافعش تعادل ایجاد کرده است. درحالحاضر عربستان، عراق و روسیه بیشترین نیاز چین در حوزه نفت را تامین میکنند اما بهعنوان مثال گفته نمیشود که نگاه ریاض شرقی شده است زیرا عربستان در منطقه مهمترین متحد آمریکا است.
شما اشاره کردید که قطعنامه ۲۲۳۱ پشت برجام بود اما آمریکا بدون در نظر گرفتن این مسائل به راحتی از برجام خارج شد و اروپاییها نیز نتوانستند کاری کنند. آیا ممکن است همکاری با چین نیز به دلیل فشارهای آمریکا دچار چنین سرنوشتی شود؟
توجه داشته باشید که ما چین را مجبور نکردیم با کشورمان قرارداد همکاری ببندد بلکه دو کشور با در نظر گرفتن منافع و اولویتهایشان وارد این پروسه شدند. بنابراین، این تفاهم یک تفاهم برد-برد است. اما آمریکا در توافق با ایران یا خروج از برجام اهداف دیگری را دنبال کرده و میکند؛ اهدافی چون براندازی یا تغییر رفتار ایران، کاهش اثرگذاری یا بیرون کردنمان از منطقه یا حمایت از اسرائیل و عربستان. بهطور کلی مشخص نیست واشنگتن در قبال تهران چه هدفی را در سر دارد اما مسلم است که این کشور میخواهد یک سلطه جهانی داشته باشد و برخی اقداماتش در این راستا قابل تفسیر است. این در حالی است که چین چنین ادعایی ندارد و نمیخواهد وارد این روندها نیز شود. منطق همکاریهای ایران و چین کاملا اقتصادی و با در نظر گرفتن منافع دو کشور است و به نظر نمیرسد که به سرنوشت همکاریها با غرب در برجام دچار شود. اگر ما چین را مجبور به همکاری کرده بودیم شاید این سناریو محتمل بود که همکاریها به نتیجهای نرسداما چون این همکاریها برد-برد و با در نظر گرفتن منافع و نیازهای دو کشور است احتمالا آینده روشنی خواهد داشت.
بعد از انقلاب، سیاست خارجی ایران همواره بر اساس موازنه منفی پیش رفته است. اما به نظر میرسد همکاریهای ۲۵ ساله با چین بیانگر آن است که سیاست خارجی ایران به سمت سیاست موازنه مثبت درحال تغییر است. شما این شیفت و تغییر در سیاست خارجی ایران را قبول دارید و آن را چطور ارزیابی میکنید؟
من این برداشت را ندارم که اکنون ما در حال یک تغییر بزرگ در سیاست خارجیمان هستیم. ما اگر در جای دیگر و با کشورهای دیگر چنین همکاریهایی نداریم یا امکانات فراهم نبوده یا ناشی از ضعف سیاست خارجیمان است. بهعنوان مثال درخصوص برجام اگر آمریکا و اروپا به تعهداتشان پایبند بودند این تفاهم حداقل یک تفاهم ۱۰ ساله بود. اما با خروج آمریکا از برجام خیلی از برنامهها به هم ریخت.
در نتیجه من این همکاری با چین را یک شیفت در سیاست خارجیمان تلقی نمیکنم. بهعنوان مثال ما قرار نیست امنیتمان را برونسپاری کنیم بلکه جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک کشور مستقل روی پای خود ایستاده و بر اساس منافع خود که با منافع دیگری نیز تعارض ندارد میخواهد با کشوری چون چین وارد مشارکت و همکاریهای جامع شود. در نهایت امیدوار هستم در پی همکاریهای جامع با چین، ما بتوانیم با در نظر گرفتن منافعمان، کشور را توسعه دهیم و شرایط اجتماعی را تغییر دهیم. در عین حال ما باید کاملا درخصوص چین شناخت داشته باشیم و شرکتهایمان بدانند که قرار است با چه کسی همکاری کنند. این امر فقط برعهده دولت نیست چراکه وظیفه دولت، بسترسازی و آماده کردن شرایط و زمینهها است و سپس بخش خصوصی باید امور را در کنترل خود بگیرد.