ظلم بیحساب به طوایف فارس
«به حق خدا اشراف و عمال فارس در تشخیص جمع این طوایف چنان ظلم بیحساب کردهاند که در هیچ جای عالم نیست... یکی از امرا میگوید: من ازجانب ایلات وکالت مینمایم که هرچه دارند از دواب (حشم) کلا ضبط کرده تحویل تحویلدار نمایند، به طوری که یک راس بزغاله باقی مگذارند. خلاصه از این جور حرفها بسیار گفت و حق هم داشت... علاوه بر اینها، هیچ طایفه ای نیست که اقلا ثلث آن فراری نباشد و دیگر با نهایت عجز و مسکنت مذکور ساخت که عمال و مستوفیان فارس در حق ما ظلم فاحش مینمایند: اولا به قدر سه هزار تومان مستمری داشتیم همه را خودبه خود به مرور قطع کرده در وجه منسوبان و من تبع خودشان نوشتند. ثانیا، بدون حساب هجده هزار تومان مالیات مارا بیستهزاروچهارصدتومان قلمداد کردهاند، ثالثا از چهلودوهزار تومان سایرالوجوه هفتصد تومان نصیب ما میشود که پنج هزار و پانصد تومان به اسم ما قلمداد کردهاند؛ در صورتی که عمال خجسته اعمال ما به این مرتبه ظلم بی حساب نمایند دیگر از مردم چه توقع دارید...»
منبع: سفرنامه ممسنی، تالیف فتاح گرمرودی، به کوشش فتحالدین فتاحی؛ ص ۱۳۹.
ارسال نظر