جنگ خمیردندان کلگیت علیه کرست

جاسوسان اغلب برای انجام عملیات از اتومبیل‌های مسروقه استفاده می‌کنند و زیاد دیده شده که اتومبیل‌های مجهز به دزدگیر، دستگاه دزدگیرشان به وسیله متخصص خنثی شده و واضح است که آن متخصص را جهان بزه‌کاران تحویل داده است. یکی از نمایندگان کارفرمایان انگلستان به‌نام ریچارد پائوئل در روزنامه تایمز مورخ ۱۳ دسامبر ۱۹۶۵ نوشت که عده جاسوسان در ده سال گذشته خیلی زیاد شده به‌خصوص در رشته الکترونیک و عکاسی. عالم بزه‌کاران جاسوسان به‌خصوصی را تحویل اجتماع می‌دهند. آنها اشخاصی هستند بسیار خطرناک با معلومات علمی و فنی و همین اشخاص پس از مدتی کار در یک شرکت برای پول بیشتر آنجا را ترک کرده و به دسته جاسوسان صنعتی ملحق می‌شوند، حتی بعضی از مدیران شرکت‌ها جاسوس صنعتی شده و اسرار شرکت خود را به رقبا می‌فروشند.

سال ۱۹۶۵ بود که داستان خنده‌دار خمیردندان کرست متعلق به شرکت پروکتور اندگمبل منتشر شد. یکی از همکاران جوان هیات‌مدیره شرکت به شرکت کلگیت پالم اولیو پیشنهاد فروش نسخه‌ها و تمام جزئیات ساخت خمیردندان کرست را داد. برای تسلیم اطلاعاتی که ۵۰میلیون دلار ارزش داشت او فقط ۲۰هزار دلار پیشنهاد کرد. شرکت کلگیت به پلیس مراجعه کرد و آنها دنبال آن کار را گرفتند قرار ملاقات در دستشویی فرودگاه کندی گذاشته شد. مامور پلیس مخفی که پول را همراه آورده بود، وارد دستشویی شد و از کابین بغلی صدایی شنید که می‌گفت «اینجا کرست است شما کلگیت هستید؟» بلی پول‌ها را در جیب‌های شلوارتان گذارده و شلوار را از زیر پارتیشن به کابین من رد کنید و من هم شلوار خود را به کابین شما رد می‌کنم هر دو این کار را کردند، ولی وقتی ناشناس از کابین دستشویی خارج گشت چند نفر تپانچه به دست نزدیک شده و گفتند: دست‌ها بالا، پلیس فدرال، به نام قانون دولت آمریکا شلوارتان را بکنید و تسلیم کنید از آن به عنوان مدرک علیه شما در دادگاه استفاده شود.

در بازپرسی ناشناس به جرم اعتراف و گفت که یکی از همکاران دختر مدیریت شرکت «پروکتور اندگمبل» است و با این ترتیب موقتا جنگ «دندان‌های سفید و تنفس هوای معطر» به پایان رسید.

بین جاسوسان صنعتی به اشخاص مبتذلی نیز بر می‌خوریم؛ مانند کارآگاهان خصوصی غیرقانونی- گانگسترها- اشخاص مفتن- باجگیرها- حق سکوت‌گیرها و غیره. بیشتر این قبیل اشخاص پشت میله‌های زندان هستند و بقیه اگر آزاد باشند شغل کارآگاه خصوصی را ادامه می‌دهند.

جاسوسانی نیز هستند که کار آنها به خرید اطلاعات محدود است و می‌گویند «هر شخصی قیمتی دارد» که اصطلاح بی‌شرمانه‌ای است؛ ولی در مورد جاسوسان صنعتی مورد استعمال زیاد دارد.

اگر ممکن باشد مدرکی را به بیست هزار دلار خرید و ۵میلیون‌دلار فروخت، کدام تجارتی است که چنین سودی بدهد؛ اما البته برای رسیدن به چنین نفعی باید وارد تشکیلات شد و فروشنده‌های لایقی را دست و پا کرد و متخصص کار کشته را هم برای همکاری نباید فراموش کرد؛ زیرا کافی است بعضی تغییرات حتی خیلی جزئی در فرمول کاتالیزر یا دستگاه رادار داده شود تا مدرک ارزش اصلی را به کلی از دست بدهد و دیناری دیگر ارزش نداشته باشد که اشکال جاسوسی صنعتی در همین است.

برای اینکه دچار چنین مشکلی نشوند، مجبورند همکاری متخصصین عالی را جلب کنند.

بین آژانس‌های جاسوسی صنعتی وکلای دادگستری غیرقانونی نیز وجود دارند، وظیفه آنها راهنمایی حقوقی و جزائی جاسوسان است و چون در قوانین کشورها نواقص بسیاری وجود دارد، راهنمایی‌های آنها همواره مفید خواهند بود و مثلا در انگلستان صاحب یا مدیر کارخانه‌ای مشتری را تنها گذارده و برای کاری از دفترش خارج می‌شود و در مراجعت می‌بیند که مشتری مشغول عکس‌برداری اسناد خیلی سری یا ماکت‌ها است. با وجود این طبق قوانین انگلستان کاری از دستش ساخته نیست، هیچ گونه تجاوز و دخول بدون اجازه به عمل نیامده، دوربین عکاسی و فیلم آن هم متعلق به مشتری است.

طبق قوانین انگلستان زیان دیده نمی‌تواند دوربین را از مشتری بگیرد و چنانکه کارخانه‌دار مشت‌زن باشد و عصبانی شده و مشتری جاسوس را کتک بزند خود او جلب و مسوول خواهد بود.

از این جهت است که شرکت‌های انگلیسی و آمریکایی ترجیح می‌دهند با دولت معامله کنند که در حمایت ضدجاسوسی قرار گیرند.

بیست و هشت‌هزار کمپانی آمریکایی که ۵/۳میلیون نفر کارمند و کارگر دارند از دست جاسوسان صنعتی در چنین وضعی قرار گرفته‌اند؛ اما زندگی گذشته آن سه میلیون و پانصد هزار نفر نه ماه قبل از تولدشان کاملا بررسی و در زیر ذره‌بین قرار گرفته است.

عده‌ای از جاسوسان هر یک برای خود «منابعی» دارند که اطلاعات را به آنها می‌رسانند.

بیشتر آن «منابع» قربانی کار خود می‌شوند؛ مانند دختری که روزنامه‌های انگلیس درباره‌اش زیاد قلم‌فرسائی کردند. موضوع این بود که جوان خوش سیمایی به او قول ازدواج داده به شرط آنکه دختر درباره مزون مد پاریس که دختر در آنجا مانکن بود، اطلاعاتی بدهد.

یک اتومیبل و مبلغ سه‌هزار فرانک برای مخارج علی‌الحساب جوانک به او هدیه کرده بود. دختر پس از آنکه متوجه گردید اغفال شده است، بالاخره راز جوان را فاش کرد و رویه بسیار زشتی که عده‌ای از افراد قربانی آن شده‌اند.