خاطرات
۴نفری که از ثروت شاه خبر داشتند
حکومت استبدادی و تکنفره در هر جامعهای سرانجام به دره فساد میافتد و این راه ناگزیری بود که محمدرضاشاه با ایجاد حکومت تکنفره برای آینده خود ترسیم کرده بود.
عکس :ارتشبد حسن طوفانیان
حکومت استبدادی و تکنفره در هر جامعهای سرانجام به دره فساد میافتد و این راه ناگزیری بود که محمدرضاشاه با ایجاد حکومت تکنفره برای آینده خود ترسیم کرده بود. جدا از همه فسادهای سیاسی، اخلاقی و اجتماعی که هر حکومت استبدادی ایجاد میکند، موریانه فساد سرانجام به خانه مستبد بزرگ نیز راه مییابد و هستی او را پوک میکند. درباره اینکه خانواده شاه و بهویژه خودش چه میزان ثروت داشت، بحثهای گوناگونی شده است و افراد پرشماری از رجال سیاسی دوره پهلوی دوم، در این باره صحبت کردهاند. ارتشبد سابق حسین فردوست که یکی از رجال نزدیک به شاه بود و در چند سال نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز زنده بود، در همین باره و در نقل خاطرات خود نکاتی را بیان کرده است.
شاید بخشی از خاطرات ارتشبد فردوست با توجه به شرایطی که داشته است، حتی با اغراق همراه باشد، اما حتما سایههایی از حقیقت را در بطن خود دارد. آنچه در ادامه میخوانید، جلد اول از کتاب «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» از انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ بیست و سوم، انتشارات اطلاعات، صفحههای ۲۱۷ تا ۲۲۶ است که در چند بخش میخوانید:
درباه ثروت شاه سخن گفتن برای من دشوار است، زیرا مستقیما در جریان مسائل مالی دربار نبودم و آمار را در اختیار نداشتم.
تصور میکنم ۴نفر از ثروت محمدرضا اطلاع کامل داشته باشند: رام، بهبهانیان، طوفانیان و شریف امامی.
مصطفی قلی رام رییس بانک ملی بود و سپس رییس بانک عمران شد که متعلق به محمدرضا بود. او شهرک غرب را از طریق بانک عمران فروخت و به ثروت بانک افزود. رام از حسابهای محمدرضا در خارج اطلاعاتی دارد، زیرا بسیاری از پولها از طریق او به حساب گذاشته میشد. جعفر بهبهانیان، معاون مالی دربار نیز از املاک محمدرضا در خارج اطلاع کامل دارد، چون تهیهکننده خود او بود. این ۲ نفر از مقدار پول و شماره حسابها و نام کشورهایی که ثروت محمدرضا انتقال یافته، اطلاع خوبی دارند، ولی از همه ثروت محمدرضا نمیتوانند اطلاع کاملی داشته باشند، چون طوفانیان و شریف امامی، رییس بنیاد پهلوی نیز در جریان بخش مهمی از ثروت شاه بودند. به هر حال، این ۴ نفر در مجموع از ۹۰درصد ثروت محمدرضا و شماره حسابها و کشورهایی که پول به حساب گذارده شده اطلاع کامل دارند. در موقع خروج رضاشاه از ایران، توسط قوامالملک شیرازی کلیه اموال، اعم از منقول و غیرمنقول، به محمدرضا انتقال یافت و او هم به سایر فرزندان هرکدام یک میلیون تومان و کاخهایشان را داد، در حالی که عایدات خالص او فقط از املاک شمال سالی ۶۲میلیون تومان بود و این به جز درآمد دولتی بود، زیرا اکثر هزینههای شاه، حتی هزینههای شخصی او را وزیر دربار و نخستوزیر، بهخصوص در زمان علم و هویدا تامین میکردند. نخستوزیر میلیاردها تومان بودجه سری سالانه ترتیب میداد که دوسوم آن به دستور محمدرضا، چه برای استفاده خانوادهاش و خودش و چه هر فرد دیگری که دستور میداد، هزینه میشد. سوءاستفادههای شاه فراوان است و من چند نمونه آن را میگویم: محمدرضا فردی به نام منصور مزین، سرلشگر بازنشسته ارتش را طبق فرمانی رییس املاک بنیاد پهلوی در گرگان کرده بود. تصور میکنم زمان آن به حدود ۱۵ سال و شاید بیشتر، قبل از انقلاب باشد. مزین طبق دستور محمدرضا به فروش این املاک و تبدیل آن به پول نقد پرداخت. او در سال مبلغی به محمدرضا میداد که به معاون مالی دربار پرداخت میشد و او به حساب محمدرضا میریخت و مبالغ هنگفتی خودش میدزدید. در نتیجه، همه مقامهای لشگری و کشوری و منتقدان و تجار به گرگان روی آوردند.
مزین به تدریج در گرگان سازمان مفصلی تشکیل داد و هرچه زمین مرغوب دارای مالک یا بلاصاحب میدید، از زمین شهری و زراعی، ده، کوه و تپه و جنگل، همه را تصرف میکرد و میگفت که متعلق به شاه است و فروخته خواهد شد. آنهایی که سندی نداشتند و زورشان نمیرسید، اراضیشان به نفع محمدرضا فروخته میشد. و «دفتر ویژه اطلاعات» و بازرسی صدها شکایت به دست من میرسید که اهالی از مزین به شدت شاکی بودند و شاید دهها بار از طرف دفتر ویژه و بازرسی افسرانی را به گرگان فرستادم و گزارش آنها را به محمدرضا ارائه دادم. محمدرضا هر بار دستور میداد «به مزین بدهید.» من در جریان این شکایتها با مزین طرف شدم. چند سال پیش از انقلاب، یک افسر را از دفتر فرستادم تا تحقیق محلی کند و با مزین تماس بگیرد که مگر اراضی شاه چقدر بوده که شما ۱۰ سال است میفروشید و تمام نمیشود. مزین پاسخ داده بود: «اراضی شاه تا مرز شوروی است.»
افسر با تحقیقات دقیق محلی مشخص کرده بود که وی در این ۱۰ سال حداقل ۹ سال آن را زمینهای موات که طبق قانون جزو منابع طبیعی و متعلق به دولت است، میفروشد. گزارش به محمدرضا تحویل شد و او مزین را خواست. مزین شکایت مرا به محمدرضا کرد و گفت: «افسر دفتر بیخود گزارش داده و زمینها طبق اسناد معتبر متعلق به شماست.» من فردی را به جز مزین ندیدم که در مقابلم بایستد و از من شاکی شود. مشتریان مزین اکثرا پولداران محلی بودند یا از تهران میرفتند و او به هر یک به دلخواه مقداری زمین میفروخت. قوارهها از ۵۰هکتار تا ۱۰۰هکتار بود و منطقهبندی شده بود. زمین درجه اول، زمین مرغوب با آب رودخانه بود. زمین درجه دوم، زمین مرغوب در مناطقی بود که بارندگی کافی داشت و خریدار زمین باید در آن چاه عمیق میزد.... این یک نمونه از سوءاستفادههای شاه بود. یکی دیگر از موارد سوءاستفاده کلان شاه در معاملات اسلحه بود که در اینجا به ذکر یکی از چند مورد میپردازم:
ارتشبد طوفانیان به علت نقش او در معاملات اسلحه ایران شهرت جهانی پیدا کرده بود. او بیش از ۱۰ سال مامور منحصر به فرد خرید سلاح از کشورهای مختلف جهان بود... نمیدانم او چگونه توسط محمدرضا به عنوان مامور تهیه سلاح انتخاب شد. حدس میزنم که به علت طی کردن دوره نظامی در آمریکا و آشنایی زیاد با مستشاران نظامی آمریکایی در ایران، از طریق آنها به محمدرضا معرفی شد...
ارسال نظر