در گفتوگو با یکی از داوران جشنواره بورس و رسانه مطرح شد
آدرس روزنامهنگاری کارآمد
بیش از سهدهه است که ایلچی در حرفه روزنامهنگاری اقتصادی و مالی سابقه فعالیت دارد. وی تاکنون کتابهای مختلفی را در حوزه روزنامهنگاری اقتصادی، مالی و تجاری تالیف و ترجمه کرده است. در ابتدا قرار بود موضوع ارزیابی آثار دریافتی مورد بررسی قرار گیرد، اما بر آن شدیم تا علل و چرایی کمیت و کیفیت را مورد بررسی قرار دهیم. او ضمن نقد وضعیت موجود آموزش در حرفه روزنامهنگاری مالی و اقتصادی، بیان میکند: «کلان مساله امروز و دیروز کشور، اقتصاد است و رسانههای اقتصادی نقش بیچون و چرایی در تعامل میان برنامه (دولت) و بازار (ملت) دارند، اما سیاستگذار از تقویت رسانههای اقتصادی از منظر آموزش کلاسیک غفلت کرده است.» در پایان این مصاحبه بر یکواژه سهبار تاکید میشود: «آموزش، آموزش و آموزش.»
شما یکی از داوران جشنواره بورس و رسانه بودید. وضعیت آثار دریافتی چگونه بود؟
صریح بگویم؟ جالب نبود.
پس اگر اثری بهنسبت خوب بود، شانس موفقیت زیادی داشت؟
به بیانی، بله.
ارزیابی تخصصی شما چه بود؟
آثار، هم نمایهای از وضعیت رسانهای کشور است و هم نیست. از این جهت نیست، چون که در طول یکسال، شاهد انتشار گزارشها یا مقالات خوبی در رسانههای بورسی هستیم؛ البته پرشمار نیست. اما از طرف دیگر، نشاندهنده وضعیت محتوای رسانهای کشور است، چون کلیت ماجرا همین آثاری است که به دست ما رسیده و در سایر جشنوارههای مطبوعات، اوضاع به همین منوال است و فراتر نیست.
اشکال کجاست؟
مساله اساسی آثار، عدمرعایت استانداردهای فرمی یا شکلی و همچنین محتوای غیرگیرا و غیرجذاب است. نویسندگان خبر یا گزارش، یا از وجود قالبهای کلاسیک و مدرن اطلاعی ندارند یا اینکه اگر هم اشراف کامل دارند، هنگام نگارش از آنها استفاده نکردهاند. اصولا اکثر آثار از سبکهای نگارشی یا سبکهای روزنامهنگارانه حرفهای تبعیت نکردهاند. شاید طبیعی باشد، چون هنگام نگارش به فکر ارسال آن برای جشنواره و حضور در رقابت نیستند و صرفا به زمان و سرعت انتشار توجه میکنند. اما یک داوطلب حضور در جشنواره، خودش اولین داور است. اگر اثری مطلوب نیست، اصولا ارسال نکند.
چاره چیست؟ راهکار شما چیست؟
آموزش حرفهای.
یعنی ما در آموزش روزنامهنگاری مشکل داریم؟
نه فقط در آموزش، بلکه در رسانهداری حرفهای مشکل داریم. آموزش، مهمترین نیاز در سازمانهای بزرگ است. آموزش نیروی انسانی بخشی از ماموریتهای همیشگی مدیریت منابع انسانی است. در منابع انسانی سازمانهای بزرگ از جمله سازمانهای رسانهای، کارکنان بعد از جذب و استخدام؛ تجهیز میشوند. ما در گام دوم اجرای مدیریت منابع انسانی در سازمانهای رسانهای با چالش جدی روبهرو هستیم.
مساله عمیقتر از آموزش خبرنگاران در سازمانهای رسانهای است؟
دو نکته اصلی وجود دارد. اول اینکه سازمانهای رسانهای مستقل و خصوصی انگشتشمار هستند و در نتیجه عنوان رقابت آنها تقریبا معنادار نیست. از سوی دیگر، مشکل نیروی انسانی زبده و حرفهای است که اصولا به دلایل مختلف، جذب سازمانهای غیررسانهای میشوند. در نهایت، خبرنگاران خوب رسانههای ما را میتوانید در مشاغلی نظیر ادارات روابطعمومی و شرکتهای تبلیغاتی و برندسازی سراغ بگیرید.
اصولا آموزش خبرنگاران چگونه است؟
خیلی معدود است، جزو مواردی که در روزنامههای پرتیراژ اتفاق افتاده است. در حوزه بورس، میتوان گفت دو نکته وجود دارد و آن اینکه ما با خبرنگار تحلیلگر مواجه هستیم. یعنی تحلیلگرانی که در بازار سرمایه فعال هستند و سپس وارد یک رسانه شده و به عنوان خبرنگار کار میکنند. این گروه اغلب به صورت آکادمیک سواد بورسی را کسب کردهاند، ولی به صورت تجربی کار در رسانه را یاد میگیرند. به نظر میرسد برای این افراد نیاز است که دورههای مناسب تشکیل شود تا با روشهای مدرن روزنامهنگاری آشنا شوند. البته یک موضوع را هم نباید نادیده بگیریم. متاسفانه روحیه آموزشگریزی در رسانههای ایرانی، بهویژه در تهران، به صورت قوی مشاهده میشود. یعنی، اگر شما الان از مالک یک رسانه سوال کنید، چرا برای خبرنگاران برنامه آموزشی ندارید، میگوید چون نمیخواهند و در کارگاهها حاضر نمیشوند؛ یعنی این معضل نیز وجود دارد که خبرنگاران از شرکت در دورههای مختلف پرهیز میکنند.
در عمل، فرآیند آموزشی وجود ندارد؟
بسیار با نیروهای «خود توسعهدهنده» یا «خودبسنده» روبهرو شدم که اصلا نیازی به آموزش ندارند یا نمیبینند.
چرا؟
دلایل بسیار دارد. یکی از دهها دلیل، این است که چون رشد و حرکت در نردبان شغلیشان، مبتنی بر گریدینگ با محوریت آموزش نیست و تاکید بر سابقه تامین اجتماعی، کار را خراب کرده است. دوم، در خیلی از موارد، تفاوتی میان نیروی آموزشدیده یا آموزشندیده برقرار نمیشود. سوم، با استفاده سطح معدود اما کاربردی تکنیکهای نگارشی، کارشان راه میافتد. چهارم، سازمان رسانهای از آنها انتظاری در زمینه کیفیت ارائه و پردازش ندارد. پنجم، فشاری از سوی جامعه مخاطبان نسبت به ارتقای کیفیت خبرنویسی و گزارشنویسی وجود ندارد و با توسعه شبکههای اجتماعی، انتظارات عمومی از رسانههای کلاسیک کاهش یافته است.
بیشتر نگاه شما روی انتخاب قالبهای روزنامه است و نه محتوا؟
بله منظور قالبهای نگارشی است. اما به میزانی که آگاهی خبرنگاران نسبت به علوم مالی و اقتصادی افزایش یابد، محتوای رسانهای هم خود در انتخاب و پردازش (تحلیل و تفسیر) سوژه نشان میدهد. البته در رسانههایی که نیروهای کارکشته، خبره و قدیمی فعالیت میکنند، اوضاع تفاوت دارد. ما الان با خیل عظیمی از وبسایتهای خبری و رسانههای آنلاین روبهرو هستیم که شمار آنها بسیار است و وضعیت نگارش و حتی غلطهای املایی در آنها بسیار است. در این موارد، نباید انتظاری برای آموزش خبرنگاران داشت. توسعه فعالیت یا بازار رسانهها با ساختار اتمیزه و موزائیکی یعنی وجود تعداد زیادی وبسایت، راهبردهای آموزش خبرنگاری را به طور کلی تغییر داده است. یعنی، نمیتوانید از تحریریه آنلاین با ساختار افقی (نه با سازماننمای عمودی و سنتی رسانههای جریان اصلی) که هر روز به جای تمرکز روی حوزههای خبری و رویدادهای اختصاصی یک حوزه، روی مفاهیم فعالیت میکند، انتظار برنامهریزی آموزشی داشته باشید.
اتفاقا شمار زیادی از رسانههای بورسی اینچنین هستند؟
دقیقا!
درکل، معتقدید که آموزش دروس کاربردی روزنامهنگاری میتواند زمینه ارتقای کیفیت آثار رسانهای، اعم از شبکه اجتماعی و رسانههای جریان اصلی را تقویت کند؟
چارهای نیست. این تجربه جهانی است. واقعیت این است که در آموزش روزنامهنگاری تخصصی از جمله روزنامهنگاری اقتصادی و زیرشاخههای آن، غفلت تاریخی کردهایم و پنجره فرصت آموزش روزنامهنگاری در دهههای ۶۰ و ۷۰ را از دست دادیم. واقعا نمیدانم، نسل جدید تا چه اندازه به حرفه خبرنگاری علاقهمند است. یک چیزی را که زیاد میشنویم، اینکه «دیگه کی روزنامه میخونه». این حرف را قبول ندارم. به طور قطع، شمار خوانندگان روزنامهها کم شده است، اما اهمیت انتشار اخبار در فضای وب، همیشه ماندگار است. این حرف، مثل این است که بگویم: «چه کسی به شبکههای اجتماعی اعتماد میکند؟» اتفاقا با آمدن روندهای جدید نظیر فیکنیوز و چت جیپیتی، اعتماد به محتوای رسانههای جریان اصلی و نقش خبرنگار و راوی خبر، هزار چندان شده و مساله سواد رسانهای و سواد مالی در بازار سرمایه بیش از پیش افزایش یافته است. تعصبی ندارم، اما براساس روندهای تاریخی میگویم که خبر و خبرنگار، ابدی است. پلتفرمها و شبکههای اجتماعی هم نقش مکمل ارتباطی را دارند و اتفاقا بهترین فرصت برای دیدهشدن اخبار را فراهم کردهاند. ما نه در بازار سرمایه، بلکه به طور کلی با دنیای منظومه ارتباطی روبهرو شدیم. در عمل، اتخاذ و اجرای راهبردهای ارتباطی بازیابی، بازیافتی، بازآفرینی و چرخشی اطلاعات خبری در چنین محیطی امکانپذیر است. عصر رسانههای تکمحصول هم گذشته است و اصولا، در چنین فضایی، نگاه تکعاملی به حوزه ارتباطات محکوم به فناست. بهطور قطع، مدیر نهاد مالی که به دنبال، جذب اینفلوئنسرها برای تبلیغ و جذب منابع است، درک عمیقی از اهمیت خبر و رسانههای خبری ندارد. محتوای اینفلوئنسری، محتوای تاثیر هدایتشده برای شکار اذهان است که با توجه به سواد مالی و رسانهای در بازار، بهتدریح اثر آن خنثی و معکوس شده است. در روزگاری نهچندان دور، به دلیل افتادن از مد، به شیوههای این نوع تبلیغات، پوزخند میزنیم. تطورات علم ارتباطات نشان میدهد که خبرنگاری، حرفه جاودانهای است.
پس دیگر فرصتی برای آموزش باقی نمانده است.
فرصت برای آموزش همیشه هست. آن نسلی که باید آموزش بیشتری دریافت میکرد، دیگر آنچنان پای کار نیست. یا حال و حوصله آموزش ندارند یا آموزش را مفید نمیدانند. تصور کنید، کلان مساله کشور از دیروز تا امروز، اقتصاد است و همه میدانیم، رسانههای اقتصادی نقش بیچون و چرایی در تعامل میان برنامه (دولت) و بازار (ملت) دارند، اما سیاستگذار از تقویت رسانههای اقتصادی از منظر آموزش کلاسیک غفلت کرده است. نه دانشکدههای روزنامهنگاری از ۶۰سال قبل به چنین رهیافتی رسیدند و نه مراکز آموزشی دولتی از جمله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به چنین موضوعی رسیدند.
چرا؟
چون دغدغهای نداشتند. چون رویکرد میانرشتهای در نظام آموزشی ما به زمان خودش، فهم نشد. برای درک عمق مساله کافی است با نظرسنجی از یک جامعه نمونه از خبرنگاران اقتصادی بپرسید طی ۱۵ یا ۲۰سال گذشته در چند دوره خبرنویسی اقتصادی یا مفاهیم اقتصادی پرکاربرد خبرنویسی در اقتصاد و امثالهم شرکت کردید. فکر کنم، شمار افراد خیلی معدود باشند.
یعنی افراد آموزش آکادمیک ندیدهاند؟
چرا، تحصیلات آکادمیک داشتهاند، اما یا از رشته روزنامهنگاری به این حوزه آمدهاند یا اینکه از رشته اقتصاد.
این نحوه آموزش به نظر شما کافی بوده است؟
اصولا روزنامهنگاری اقتصادی یک حوزه میانرشتهای است که در بسیاری از کشورها در قالب مستقل از گذشته در قالب موسسات حرفهای آموزش روزنامهنگاری و دانشکدهها اقدام به آموزش افراد علاقهمند به این حرفه کردهاند. از طرفی، آموزش روزنامهنگاری در دانشکدهها و گروههای ارتباطات، دارای رویکرد اجتماعی و سیاسی است. برخی از دانشکدهها هم با افتخار، اصولا تمرکزشان روی آموزش نظریهها و مدلهاست که کاربرد آنچنانی در بازار کار ندارد؛ مگر آنکه آموزشپذیر بخواهد مدرس دانشگاه شود. مگر یک رشته چه تعداد به استاد آموزشی و پژوهشی نیاز دارد.
به نظر شما، آموزش باید از دوره پایه صورت گیرد؟
دقیقا! زمانی که فرد علاقهمند، ذهن پذیرایی دارد و مستعد آموزش است و مفاهیم و فنون روزنامهنگاری اقتصادی را بدون مقایسه و تجربهکاری در چند تحریریه میآموزد و بعد به میدان تجربه میآید. اصولا روزنامهنگاری در ایران مبتنی بر نظام استاد- شاگردی است که در شکل افراطیاش به حالت مرید و مرادی هم درمیآید. یعنی، وقتی یک خبرنگار، فقط یک یا دو نفر را آموزگار خودش میداند و دیگر هیچ، اگر استاد اولیه برخی از مفاهیم و تکنیکها را براساس تجربه فردی، به طور سهو به خطا به ایشان انتقال دهد، آن آموزه به امری غیرقابل تغییر در ذهن تبدیل شده و دیگر، بدیلپذیر نیست و ذهن برای دریافت آموزش فنون و مفاهیم جدید، مقاومت میکند.
شما این را مشاهده کردید؟
بهکرات، بهکرات! اصولا خبرنگاری و روزنامهنگاری که آمیختهای از فن و تجربه و دانش است، امر مطلقی نیست. جز برخی از فنون که در گذر زمان همچنان کارآیی و اثربخشی خودشان را دارند.
منظور از فنون چیست؟
مثل ارکان تیتر، اصول انتخاب عکس و تصاویر، صفحهآرایی و... که آنها هم با نوآوری دچار تحولات شکلی و سبکی شدهاند.
پس چه چیزی قابل تغییر است؟
راهبردهای خبری و رسانهای و ارتباطی که فراتر از تکنیک است. چیزی که قابلیت تغییرات مبتنی بر تفکر راهبردی را دارد. تکنیک، تاکتیک و حتی تریکها (حقهها و رکبزنیها) غالبا در خدمت استراتژی هستند.
پس استراتژی خبری متغیر است؟
همیشه خیر و همه استراتژیها هم همیشه تغییر نمیکنند. گاه برخی از استراتژیهای رسانهای با بقای یک رسانه پیوند خوردهاند یا اصلا به بافت هویتی یک برند رسانهای تبدیل شدهاند.
اگر موافق باشید، برگردیم به حوزه آموزش. شما نسبت به آموزش نظام استاد-شاگردی در روزنامهنگاری نقد دارید!
اصلا اینطور نیست. میگویم که این نظام باید در کنار نظام آموزشی منسجم باشد که همه دروس مالی، اقتصادی و روزنامهنگاری را به صورت یکبسته آموزشی ارائه کند. نقدم آنجایی است که برخی خبرنگاران فقط یک فرد را نهایت مطلق در روزنامهنگاری میشناسند و آن هم استادی است که از آن نکات مهمی آموختهاند. این ذهنیت، خیلی خوب نیست. من اسم این خبرنگاران را گذاشتم «خبرنگارانِ دبیر سرویسندیده یا سردبیر ندیده»؛ چون فقط با یکی، دو یا سه دبیر سرویس و سردبیر کار کردهاند. حتی در قالب نظام آموزش حرفهای این شغل، یک خبرنگار باید با شمار زیادی از روزنامهنگاران حرفهای کار کند؛ آن هم به مرور زمان، نه اینکه مثلا، طی یکسال، سه تا رسانه را عوض کرده باشد.
یک سوال شخصی دیگر بپرسم؟ شما با چند دبیر سرویس یا سردبیر کارکرده و از آنها آموختهاید؟
بیش از ۲۰ سردبیر و دبیر سرویس بودند که همیشه قدردانشان هستم.
خودتان دبیر سرویس چند نفر بودید؟
دقیقا نمیدانم.
یعنی نظام سنتی آموزش استاد-شاگردی در روزنامهنگاری را نهی میکنید؟
به هیچ وجه و اصلا! هنوز ما نتوانستهایم در آموزش حرفه روزنامهنگاری، جایگزینی برای این شیوه آموزشی پیدا کنیم. حتی دانشگاهها هم از بعد کاربردی بودن آموزش، نتوانستند موفق باشند. هیچ خبرنگاری یکراست از دانشکده، خبرنگار نشده و اگر هم نمونهای است در مسیر تجربهاندوزی است. اصولا بازار کار به دنبال این مساله نیست که ببیند دانشگاه چه افرادی را به بازار معرفی میکند، بلکه خودش به سراغ جذب و استخدام میرود و با شیوه آموزش استاد-شاگری، نیاز خود را برطرف میکند.
نظام آموزش مطلوب شما چیست؟ اصلا چه تعریفی از آن دارید؟
ترکیبی از فنون نگارش در تمامی قالبهای خبری و رسانهای و حتی شبکه اجتماعی، مدیریت اخبار، سیاستگذاری رسانهای، همچنین آموزش مفاهیم اقتصاد کلان و خرد (بخش کاربردی)، تاریخ مکاتب و عقاید اقتصادی و... .
خبرنگار اقتصادی باید تمام دروس اقتصادی را بخواند؟
همه را خیر! مثلا نیاز به اقتصادسنجی ندارد، اما باید کاربرد آن را بداند. شما به عنوان یک خبرنگار اقتصادی تا دروس اقتصاد کلان از مقدماتی تا حتی پیشرفته را ندانید، نمیتوانید تحلیل دقیقی از پارادیم حاکم بر تصمیمات دولت ارائه کنید یا مدلها، رویکردها و نظریات را فهم کنید.
مگر قرار است یک خبرنگار، تحلیلگر اقتصادی شود؟
بستگی به این دارد که چگونه خبرنگار یا اصولا تولیدکننده محتوا، به آینده شغلی خودش نگاه میکند. به هر حال، بسیاری از خبرنگاران آیندهدار، تحلیلگر اقتصادی میشوند. بهطور کلی، یک تحلیلگر اقتصادی فقط در رسانهها مشغول به کار نمیشود. بسیاری از سیستمهای کاری به تحلیلگر اقتصادی و مالی نیاز دارند. تحلیلگری یا داشتن رویکرد تحلیلی برای تولید محتوا با خبرنگاری مالی و اقتصادی آمیخته شده است. مثلا خبرنگار حوزه بانک تا مقدمات پول، بانک و بانکداری را نداند، تحلیل دقیقی از سیاستهای پولی و اعتباری بانکهای مرکزی ارائه نمیکند. بنابراین با مفهوم خبرنگار-تحلیلگر مواجه هستیم.
در بورس چطور؟ همین نظر را دارید؟
اینجا، وضعیت بغرنجتر است.
چرا؟
چون هم باید از مفاهیم کاربردی اقتصاد کلان، آگاهی کافی وجود داشته باشد، هم از اقتصاد خرد و حسابداری و مالی. خبرنگار مالی نباید رونویسی کند. نباید دیکتهنویس باشد. به بیانی، اگر خبرنگاری برای تهیه گزارشی نیاز به تحلیل یکی از صورتهای مالی، مثلا جریان وجوه نقد شرکت داشته باشد، اگر با تحلیلگر شرکتی برای مصاحبه تماس گرفت، نباید هر آنچه را که شنید، بنویسد. باید خودش هم قدرت خوانش تحلیلی و تطبیقی صورت مالی و انطباق اقلام، آیتمها، سرفصلها و نسبتها را داشته باشد. اتفاقا خبرنگاری شرکتی تنها بخش در روزنامهنگاری اقتصادی است که نویسنده خبر و گزارشگر میتواند به دور از شائبه تبلیغ تجاری یا ارعاب و تهدید حقوقی، درباره یک شرکت گزارش مثبت یا منفی بنویسد. چون مستندات در سامانه کدال وجود دارد. خبرنگاری شرکتی، تنها حوزهای است که خبرنگار بهدور از نگرانیهای متعارف میتواند روزنامهنگاری تحقیقی را دنبال کند، چون دادههای موردنیاز منطبق با رویدادها و وقایع مالی ادوار گذشته و همچنین گزارشهای حسابرسیشده و نشده جاری در آن، افشا میشود. همین حوزه خبری بازار سرمایه است. اتفاقا داوران در این دوره روی پوشش اخبار شرکتی و انتخاب اثر از این حوزه، اتفاق نظر داشتند. یعنی، الزاما قرار نبود که آثار مرتبط با حوزه کلان، برگزیده شود.
اگر بخواهید آثار جشنواره را بررسی و ارزیابی کنید، چه دیدگاهی دارید؟
تمام آثار را بررسی نکردم، اما تقریبا تمامی داوران همنظر بودند که سطح کیفی آثار ارسالی، بالا نیست.
از چه بعدی سطح کیفی آثار بالا نبود؟
فکر میکنم، اولا کسی که حاضر به رقابت در جشنواره میشود، نباید با خودش بگوید، سنگ مفت و گنجشک مفت. حالا شرکت میکنیم. دوم اینکه داوطلب، باید شناخت دقیقی از بخشهای ارائه آثار در یک جشنواره داشته باشد.
یعنی شناخت نداشتهاند؟
زیاد مشاهده شده که فرد مقاله یا یادداشت را برای بخش گزارش ارسال کرده است. البته این پدیده، مختص این جشنواره هم نبود.
غیر از این موارد، چه مشکلاتی در آثار وجود دارد؟
اولین نکته قابل تاکید، رعایت اصول نگارش فارسی است. در بسیاری از آثار، درستنویسی رعایت نمیشود؛ یعنی، دستور زبان فارسی رعایت نشده است. اینجا، فرد مقصر نیست، بلکه رسانه را باید مقصر دانست. خبرنگار باید از نقش قید و کاربرد قیود، اسم فاعل و اسم مفعول، حروف ربط و حروف اضافه و... مطلع باشد. باید از حروف سجاوندی استفاده کند. اصلا باید یکمرتبه، اثر خودش را با صدای بلند بخواند و بعد منتشر کند.
پس انتخاب قالب درست، در انتخاب اثر موثر است؟
دقیقا این مشکلی است که در هنگام داوری مشاهده میشود. وقتی خبرنگار یا گزارشگر در هنگام نگارش به فرم و سبک پایبند نیست، اواسط نگارش خبر یا گزارش، از نگارش روی ساختار استاندارد جدا میشود. نکتهای که باید اشاره کنم، اینکه رابطه مستقیمی میان محتوا و فرم در روزنامهنگاری وجود دارد. مثال سادهای بزنم، وقتی در حال گزارش از شخص هستید، مجبورید از اصول شکلی نگارش گزارش از فرد یا مکان یا گزارش تحلیلی تخطی نکنید. رعایت چارچوب همیشه اهمیت دارد. اگر اثری فاقد چارچوب نگارشی است، اصلا به جشنوارهها ارسال نشود. از طرفی، فرم باید در خدمت محتوا و محتوا هم باید متعهد به چارچوبهای فرمی باشد. متاسفانه برخی ارسالکنندگان آثار یا روی این موضوع تمرکز ندارند یا اصولا اطلاعی از اصول حاکم بر نگارش قالب ندارند. بهعنوان مثال، در همین جشنواره، اثری به دست رسید که ابتدا مقاله بود و بعد، به نظرخواهی تبدیل شده و این دو به هم پیوند خورده بود.
به نظر شما چقدر رعایت فرم مهم است؟
اصلا روزنامهنگاری و خبرنگاری هست و رعایت فرم. اگر استانداردهای کاربردی فرم نباشد، دیگر چه تفاوتی میان نویسنده کتاب و خبرنگار وجود دارد. اصولا روزنامهنگاری براساس نیاز مخاطب و ضرورت نحوه و شیوه انتقال پیام به چارچوبهای مختلف فرمی و شکلی رسیده است. فرم به تعبیری همان ظرف محتواست. آیا یک ظرف محتوایی داریم؟ هر قالب و فرمی برای خودش انضمام و التزامی دارد که وقتی رعایت نمیکنیم، ماهیت، اصالت و اثر محتوا از میان میرود. برای فهم بیشتر موضوع، یک مثال سادهتر بیان میکنم. فرض کنید بخواهید از قالب میزگرد (مصاحبه حضوری جمعی با چند محور مشخص) برای انتشار مقاله خبری استفاده کنید. آیا این امکانپذیر است؟ بهطور قطع خیر! حال فرض کنید، اثری در جشنواره به دست شما رسیده است که نصف آن یادداشت است که تحت عنوان لید گزارش فرض شده است و مابقی آن، نظرخواهی از کارشناسان. بهطور قطع، این اثر نه گزارش است و نه یادداشت.
گزارش خوب، باید از چه قالبی برخوردار باشد؟
در نگارش یک گزارش خوب، ابتدا باید اصول چیدمانی سازههای گزارش مورد توجه قرار گیرد.
فارغ از اینکه محتوای گزارش خوب مهم است، داشتن تیتر و لید جذاب، پاراگراف حامی یا ساپورت، داشتن پاراگراف لینک، پاراگراف سابقه، پاراگرافهای نقلقول، چندمنبعیبودن، تنوع گفتوگو، پاراگراف تحلیل یا تفسیر، پاراگراف مقایسه و تطبیق و توزیع مناسب پاراگرافها (اطلاعات) در کل مساحت مطلب اهمیت دارد. منبعگذاری دقیق و جذاب، شخصیتسازی و شخصیتپردازی (برحسب نوع گزارش)، استفاده از نثر خبری، تشریحی و توصیفی متناسب و بجا، شروع گیرا و پایانبندی جذاب و اثرگذار با استفاده از سبکهای پایانبندی همراه با سوژه جذاب میتواند موثر باشد. همچنین استفاده از حروف سجاوندی، متوازننویسی جملات، پارگرافها، انتخاب واژگان و تنوع واژگانی از جمله مولفههای گزارش خوب است. در انتخاب، نگاه و پردازش سوژه باید نوآوری وجود داشته باشد. همچنین باید وحدت شکلی و محتوایی میان موضوع و انسجام مطالب رعایت شود یا اینکه ارکان تیتر و انتخاب عناصر بصری هم خیلی اهمیت دارد. اتفاقا همیشه بخش گزارش رقابتی بخش جشنواره است و همه تصور میکنند، شانس انتخاب گزارش بیشتر است، در حالی که بخش تیتر، مقاله و مصاحبه شانس بیشتری برای انتخاب دارد.
در پایان، آیا دیدگاه دیگری دارید؟
جای آثار افراد حرفهای در جشنواره خالی بود. متاسفانه این حرفه با ریزش نیروی متخصص روبهرو است. اگر امروز از مهاجرت کادر درمان و پزشکی و راننده و مهندس میشنویم، خروج از این حرفه، خیلی زودتر آغاز شده و این مساله در کیفیت آثار رسانه مشهود است. افرادی که وارد این حرفه میشوند باید در نظر داشته باشند که ورود به حرفه خبرنگاری، تازه اول راه است. ورود به حرفه خبرنگاری مثل مهاجرت میماند؛ شاید ورود به سرزمین خبرنگاری آسان باشد، اما ماندن در این دیار، خیلی دشوار است. خبرنگاری، از بعد تحمل فشارهای روانی، حرفه آسانی نیست. یکی از مشاغلی است که با حوزه عمومی سروکار دارید. مثل یک سیاستمدار، خبرنگاران دائما در حال داوری کردن و داوری شدن هستند. محصول و کار خبرنگار در عرصه عمومی هر روز منتشر میشود و همه درباره آن صحبت میکنند. بنابراین کیفیت کار شغلی که هر لحظه در معرض داوری و ارزیابی عمومی است، باید همیشه ارتقا پیدا کند؛ چراکه اولا، خودش نمایندگی خیل عظیمی از افراد جامعه را برعهده دارد، بنابراین باید نماینده شایستهای باشد. خبرنگاری در بازار سرمایه هم خیلی مرارت دارد.
یک خبرنگار مالی، اگر اثر وضعی خودش بر بازار را باور نکند، در یک سطح پوستهای در گذر زمان، درجا میزند. خبرنگار کاربلد و حرفهای، در کوتاه زمان تفاوت فردی خودش را با دیگران بازنمایی و نشان میدهد و جشنوارهها جایی هستند که استعدادها در آن کشف میشوند و حرفهایها به طور مستمر خود را محک میزنند. شغل خبرنگار بازار مالی مثل کارمند اداره بایگانی نیست که توانایی یا ناتوانیهای خودش را میان هزاران پرونده سازمان، پنهان کند و اتفاقا خبرنگاران حرفهای شرکتی، خیلی زود گل میکنند؛ چون هر فردی به دلیل عدمعلاقه به آموزش، وارد تحلیل صورتهای مالی شرکتها نمیشود و آن را جزو وظایف حسابداران و تحلیلگران بنیادی میدانند. تحلیلگر بنیادی به طور معمول بعد از استفاده شخصی و شرکتی، اقدام به انتشار تحلیل خود میکند؛ درحالیکه خبرنگار برای ایجاد تقارن اطلاعاتی در بازار، گزارش تحلیلی خودش را با فرمت روزنامهنگارانه به صورت عمومی منتشر میکند.
نکته پایانی؟
تقویت روحیه فروتنی، پرهیز از خودبسندگی و آموزش، آموزش و آموزش.