چرا زنان مشارکت کمتری در بازار سهام دارند؟

نگاهی به مشارکت مالی زنان

سه واقعیت مهم انگیزه کار در این مقاله است؛ اول، تفاوت جنسیتی آشکار در وضعیت مالی زنان و مردان وجود دارد. در سراسر جهان، تنها ۴۷‌درصد از زنان در مقابل ۵۵‌درصد از مردان به یک حساب کاربری در یک موسسه مالی رسمی دسترسی دارند. زنان همچنین به‌طور قابل‌توجهی هم در اقتصادهای پردرآمد و هم در اقتصادهای درحال‌توسعه کمتر به اعتبارات رسمی دسترسی دارند. حتی قبل از شروع بحران کووید-۱۹، مشخص شد که زنان از نظر مالی شکننده‌‌‌‌‌‌تر از مردان بوده و فاقد ذخایر پس‌‌‌‌‌‌انداز هستند. علاوه‌بر این، زنان دارایی‌های کمتری دارند و احتمال کمتری برای داشتن حقوق بازنشستگی یا سرمایه‌گذاری در دارایی‌های پرمخاطره و پربازده دارند. هزینه این تفاوت‌ها برای کشورها سرسام‌آور است. به‌عنوان مثال، با توجه به عدم‌مشارکت در بازار سهام، بازده‌های تاریخی تعدیل‌شده با قیمت نشان می‌دهد که پس‌انداز سرمایه‌گذاری شده در دارایی‌های بدون‌ریسک در مقابل سهام منجر به تفاوت‌های زیادی در تنوع، مالکیت یا قیمت دارایی‌ها در یک دوره زمانی طولانی می‌شود. دوم، یک شکاف جنسیتی جهانی در سواد مالی وجود دارد.

قابل‌ذکر است که در اکثر کشورها، زنان تمایل دارند به‌طور نامتناسبی نشان‌دهند که پاسخ سوالات سواد مالی را نمی‌دانند. این در بین فرهنگ‌‌‌‌‌‌ها و معیارهای دانش مالی و همچنین در بین ویژگی‌های اجتماعی و جمعیت‌شناختی صادق است. این مساله همینطور در سایر حوزه‌های دانش مالی مانند سواد بدهی و سواد بازنشستگی نیز صادق است. در عین حال، نشان داده شده‌است که سواد مالی یک عامل تعیین‌کننده مهم در تصمیم‌گیری مالی از جمله مشارکت در بازار سهام، انتخاب پرتفوی، برنامه‌ریزی بازنشستگی، انباشت ثروت و مدیریت بدهی است. سومین واقعیت که انگیزه عنوان این مقاله است، مربوط به دختر بی‌باک است (اشاره به مجسمه برنزی دختری که در ۷‌مارس۲۰۱۷ در وال‌استریت نیویورک قرار گرفت). هدف از این اقدام افزایش آگاهی و تشویق رهبری زنان بود. قراردادن نمادین آن مجسمه بحثی را در مورد نقش زنان به‌‌‌‌‌‌ویژه در حرفه‌‌‌‌‌‌های مالی برانگیخت و به اهمیت اعتماد به‌‌‌‌‌‌خصوص در زمینه‌‌‌‌‌‌های مالی و سرمایه‌گذاری اشاره کرد. یک دختر نترس تبدیل به یک زن نترس خواهد شد.

مشاهداتی که به واسطه آمایش‌ بررسی‌ها انجام شده‌است، این سوال را ایجاد می‌کند که آیا میزان اطمینان به شکاف جنسیتی مداوم در سواد مالی و رفتار مالی به تحلیل این وضعیت کمک می‌کند یا خیر. با الهام از علاقه ایجادشده به دختر بی‌باک، نقش اعتمادبه‌نفس زنان در توضیح شکاف جنسیتی در مشارکت در بازار سهام بررسی می‌شود. پرسش‌‌‌‌‌‌های اصلی را می‌توان به‌صورت زیر خلاصه کرد: آیا زنان سواد مالی دارند اما در عین‌حال به دانش خود اعتماد ندارند؟ و آیا عدم‌اطمینان یا عدم‌دانش مالی عامل تفاوت جنسیتی در مشارکت در بازار سهام است؟ این پرسش‌‌‌‌‌‌ها از اهمیت ویژه‌‌‌‌‌‌ای برخوردار هستند، به‌‌‌‌‌‌ویژه اکنون که زنان نقش بیشتری در پس‌‌‌‌‌‌انداز و سرمایه‌گذاری، از جمله تصمیم‌گیری در مورد پس‌‌‌‌‌‌اندازهای بازنشستگی و مشارکت در بازار سهام دارند.

برای بررسی این سوالات، مقاله از داده‌های De Nederlandsche Bank (DNB) Household Survey (DHS) استفاده می‌کند که یک مطالعه پانل از بانک‌مرکزی هلند بوده و نماینده جمعیت هلندی زبان است. مقاله دو مدل نظرسنجی را برای شرکت‌کنندگان طراحی می‌کند، این نظر‌سنجی با استفاده از سه سوال بزرگ سواد مالی که دانش را در مورد مفاهیم اساسی مالی اندازه‌گیری می‌کند، یعنی ترکیب سود، تورم و تنوع ریسک صورت می‌گیرد. سپس طرح نظرسنجی به‌صورت زیر تغییر داده شد: در مدل اول از تنظیمات استاندارد استفاده شد که شامل گزینه «نمی‌دانم» درمیان پاسخ‌های ممکن به سوالات سواد مالی است. در مدل دوم که حدود ۶ هفته پس از مدل اول پرسیده شد، گزینه «نمی‌دانم» حذف شده بود و بنابراین پاسخ‌دهندگان را مجبور به انتخاب پاسخ از مجموعه‌ای از گزینه‌ها می‌کرد. علاوه‌بر این، از پاسخ‌دهندگان پرسیدیم که چقدر به پاسخ خود اطمینان دارند. بر اساس این داده‌ها، مقاله یک مدل کلاس پنهان (LCM) را برای پیش‌بینی سواد مالی «واقعی» توسعه و تخمین می‌زند. این مدل به ارزیابی این مساله کمک می‌کند که چه مقدار از شکاف جنسیتی سواد مالی به دلیل تفاوت در دانش در مقابل ‌اعتمادبه‌نفس زنان است. برای هر مفهوم (ترکیب بهره، تورم و تنوع ریسک)، مدل مقاله این احتمال را پیش‌بینی می‌کند که پاسخ‌‌‌‌‌‌دهنده پاسخ را بداند.

ادبیات سواد مالی در دهه گذشته به‌سرعت رشد کرده‌ و بیشتر کارهای تجربی شامل معیارهایی از سواد مالی است. سوال‌های مهم سواد مالی به‌نظرسنجی‌‌‌‌‌‌های ملی در سراسر جهان اضافه شده‌اند و به معیاری استاندارد برای سواد مالی تبدیل شده‌اند، از طرفی مطالعات کمی کیفیت اندازه‌‌‌‌‌‌گیری آنها و بهترین راه برای استفاده از اطلاعاتی که ارائه می‌دهند را بررسی کرده‌‌‌‌‌‌اند. مقاله ادبیات روبه‌رشد در مورد تفاوت‌های جنسیتی در تصمیم‌گیری مالی را گسترش می‌دهد. این توسعه ادبیات نظری با توجه به اینکه زنان به‌طور فزاینده‌ای در بازارهای مالی شرکت می‌کنند، مهم است.

نتایج مقاله یک شکاف جنسیتی آشکار در سواد مالی را نشان می‌دهد که یافته‌‌‌‌‌‌های قبلی را تایید می‌کند؛ زنان کمتر به سوالات سواد مالی پاسخ صحیح می‌دهند و احتمال بیشتری دارد که گزینه «نمی‌دانم» را انتخاب کنند، با این حال یافته شگفت‌انگیز مقاله این است که با حذف گزینه پاسخ «نمی‌دانم» به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای شکاف جنسیتی کاهش می‌یابد. با استفاده از استراتژی تخمین جدید مقاله، می‌توان شکاف جنسیتی را به شکاف در دانش «واقعی» و شکاف در اعتمادبه‌نفس تجزیه کرد. مقاله در اندازه‌گیری سواد مالی واقعی شکاف جنسیتی کمتری نسبت به معیاری که در تحقیقات تا به امروز استاندارد بوده‌است، پیدا می‌کند و به‌طور خاص نشان می‌دهد که حدود دو‌سوم شکاف جنسیتی سواد مالی با دانش مالی پایین‌تر توضیح داده می‌شود و یک‌سوم باقی‌مانده به دلیل اعتمادبه‌نفس کمتر است. به‌عبارت دیگر، زنان سواد مالی کمتری نسبت به مردان دارند، اما بیشتر از آنچه که فکر می‌کنند، می‌دانند. علاوه‌بر این، هر دو عامل دانش و اعتمادبه‌نفس برای درک تفاوت‌‌‌‌‌‌های جنسیتی در مشارکت در بازار سهام مهم هستند، بنابراین داشتن اطلاعات در هر دو مورد برای برنامه از اهمیت زیادی برخوردار است.

مقاله همچنین نشان می‌دهد که روشی که در آن سواد مالی اندازه‌‌‌‌‌‌گیری می‌شود برای نتیجه مالی مشاهده‌‌‌‌‌‌شده، یعنی مشارکت در بازار سهام، اهمیت دارد. بسیاری از محققان به نوع داده‌هایی که مقاله قادر به جمع‌آوری آنها بوده دسترسی ندارند با این حال مقاله نشان می‌دهد که تعداد پاسخ‌‌‌‌‌‌های «نمی‌دانم» به سوالات سواد مالی علاوه‌بر تعداد پاسخ‌‌‌‌‌‌های صحیح در رگرسیون‌‌‌‌‌‌های تجربی که تاثیر سواد مالی بر رفتار را ارزیابی می‌کند، می‌تواند تا حدی تفاوت‌‌‌‌‌‌ها در اعتمادبه‌نفس را توضیح دهد.

 یافته‌‌‌‌‌‌های مقاله می‌تواند بینش‌‌‌‌‌‌های مختلفی را برای برنامه‌های آموزشی طراحی‌‌‌‌‌‌شده برای بهبود تصمیم‌گیری مالی ارائه دهد. اول، طبق برآورد‌ها، اکثریت شکاف جنسیتی سواد مالی یک شکاف دانشی است، بنابراین تقویت دانش مالی زنان برای ارتقای مشارکت در بازار مالی مهم است. دوم، شکاف جنسیتی در اعتمادبه‌نفس اهمیت قابل‌توجهی دارد و این برای تصمیمات مالی مهم است، همان‌طور که مجسمه دختر بی‌باک ‌نماد آن است، بنابراین نتایج نشان می‌دهد که برنامه‌های آموزش مالی که به‌طور خاص برای زنان طراحی شده‌اند و دانش و اعتمادبه‌نفس را افزایش می‌دهند، ممکن است موثرتر از برنامه‌های متمرکز بر دانش مالی باشند.

شکاف‌های جنسیتی در اقتصاد

تفاوت‌های جنسیتی به‌طور گسترده در اقتصاد موردمطالعه قرار گرفته‌است. بیشتر تحقیقات در مورد برابری جنسیتی بر تفاوت‌‌‌‌‌‌های جنسیتی در درآمد متمرکز است. به‌عنوان مثال به آثار مشارکت نیروی کار کلودیا گولدین(۲۰۱۷) مراجعه کنید. درحالی‌که شکاف دستمزد جنسیتی در طول زمان در حال کاهش است، شکاف‌های قابل‌توجهی هنوز در بسیاری از کشورها وجود دارد. از جمله دلایل ذکرشده برای توضیح این شکاف، تفاوت‌های جنسیتی در تحصیلات، دستمزدها، تفکیک شغلی، کار پاره وقت و مالیات است. این شکاف‌ها خود می‌تواند به اعتمادبه‌نفس پایین در زنان منتهی شود. شکاف جنسیتی در درآمد مستقیما با شکاف‌های جنسیتی در سایر حوزه‌های وابسته به درآمد مرتبط است. علاوه‌بر این، در بسیاری از کشورها درآمد بازنشستگی با کمک‌هایی که در طول زندگی کاری انجام می‌شود مرتبط است، بنابراین شکاف‌های جنسیتی در درآمد و مشارکت نیروی کار به‌طور مستقیم بر درآمد بازنشستگی تاثیر می‌گذارد. با تغییر اصلاحات بازنشستگی از مزایای تعریف‌شده به طرح‌های مشارکت تعریف‌شده و از حقوق بازنشستگی دولتی به قراردادهای شغلی و پس‌انداز خصوصی، ارتباط بین وضعیت بازار کار و درآمد بازنشستگی آشکارتر می‌شود و به‌طور بالقوه شکاف جنسیتی در درآمد بازنشستگی را افزایش می‌دهد.

زنان به‌طور متوسط دارای مقادیر کمتری از ثروت هستند. آنها همچنین محافظه‌کارانه‌تر سرمایه‌گذاری می‌کنند. به‌عنوان مثال، آنها کمتر احتمال دارد سهام داشته باشند و بیشتر در اوراق‌بهادار با درآمد ثابت سرمایه‌گذاری می‌کنند و با توجه به بحران فعلی ناشی از همه‌‌‌‌‌‌گیری COVID-۱۹، مشخص شد که زنان از نظر مالی نیز شکننده‌‌‌‌‌‌تر هستند. به‌عنوان مثال، آنها نسبت به توانایی خود برای مقابله با شوک مالی کمتر اطمینان دارند. رشته دیگری از ادبیات رابطه بین جنسیت و دسترسی به خدمات مالی رسمی را بیشتر در کشورهای درحال‌توسعه بررسی می‌کند. در این کشورها دسترسی به خدمات مالی رسمی، مانند اعتبار و وسایل پس‌انداز، برای کارآفرینی و رشد شرکت‌ها بسیار مهم است. کلاپر و پارکر شکاف جنسیتی در دسترسی به اعتبار را بررسی کردند و دریافتند که در مقایسه با مردان، زنان کمتر به نهادهای مالی رسمی دسترسی پیدا می‌کنند و با نرخ‌های بهره غیر‌رسمی بالاتری مواجه می‌شوند. آسیدو و همکاران (۲۰۱۳) دسترسی به تامین‌مالی را در ۹۰ کشور درحال‌توسعه مطالعه کردند و دریافتند که در مقایسه با شرکت‌های دارای مالکیت مردانه، شرکت‌های زنانه از نظر مالی محدودتر هستند. 

یکی از عوامل بالقوه تعیین‌کننده تفاوت جنسیتی در نتایج اقتصادی، از جمله موارد ذکرشده در بالا، تفاوت جنسیتی در سواد مالی است. مقاله با پیروی از نظرات لوساردی و میچل(۲۰۱۴) سواد مالی را به‌عنوان توانایی افراد برای پردازش اطلاعات اقتصادی و تصمیم‌گیری آگاهانه در مورد برنامه‌ریزی مالی، انباشت ثروت، بدهی و حقوق بازنشستگی تعریف می‌کند، بنابراین در راستای این رشته از ادبیات، مقاله به سواد مالی به‌عنوان دانش موردنیاز برای تصمیم‌گیری مالی آگاهانه نگاه می‌کند. مهم‌ترین یافته مقاله بررسی و نشان‌دادن این مساله است که دانش مالی زنان ناچیز نیست بلکه این اعتمادبه‌نفس پایین است که باعث از کار افتادن قوه دانش مالی می‌شود، با این‌حال شاید یکی از مهم‌ترین دلایل اعتمادبه‌نفس پایین درمیان زنان، سایر شکاف‌های جنسیتی باشد که در طول تاریخ با آن مواجه بوده‌اند.  در یک آزمایش مقاله، وقتی به سوال ارزیابی درک بهره مرکب که ساده‌ترین سوال است نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که مردان بیشتر از زنان پاسخ درست می‌دهند (۹/ ۹۱‌درصد در مقابل ۴/ ۸۴درصد). شکاف جنسیتی برای این سوال ۵/ ۷‌درصد است. زنان اغلب پاسخ نادرست می‌دهند، اما تعداد بیشتری از زنان پاسخ‌‌‌‌‌‌های «نمی‌دانم» را انتخاب می‌کنند. در آزمایشی دیگر همین سوال این‌بار بدون گزینه «نمی‌دانیم» مطرح می‌شود. تعداد پاسخ‌های صحیح به ۷/ ۹۴‌درصد برای مردان و ۲/ ۹۱‌درصد برای زنان افزایش می‌یابد. تعداد پاسخ‌های نادرست نیز افزایش می‌یابد، با این حال به‌طور کلی تفاوت جنسیتی به نصف کاهش می‌یابد.