به‌طور کلی سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران بر اساس روند‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که در گذشته تجربه شد یا تحلیل‌هایی که برای آینده وجود دارد اقدام به خرید و فروش در بازار سهام می‌کنند. اگر به‌صورت تصنعی یا دستکاری قصد نگهداری قیمت سهام را داشته باشیم و در نقاطی اقدامات لازم در راستای حمایت از سهام شرکت‌ها صورت پذیرد به‌نظر می‌رسد که بازار به‌زودی به تعادل نخواهد رسید. تجربه نشان داده است که از ابتدای شکل‌‌‌‌‌‌‌‌گیری روند نزولی اخیر برخی از فعالان به‌دنبال چرایی عدم‌حمایت از بازار بودند، درحالی‌که حمایت در مقاطع مختلف از بازار سهام روی داد اما در نهایت نتوانست مانع روند ریزشی بازار در دو سال‌اخیر شود، زیرا شرایط بنیادی از دیدگاه معامله‌گران مناسب نبود. در صورتی‌که شرایط بنیادی از دیدگاه سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران در وضعیتی مطلوب ارزیابی شود با عدم‌درنظرگرفتن صندوق بازارگردانی هم بازار سهام به‌طور اتوماتیک به تعادل می‌رسید.

زمانی‌که صندوق‌های بازارگردانی نمی‌توانند به وظایف خود در جهت حمایت از قیمت سهام عمل کنند و در برخی مواقع دچار کمبود منابع مالی می‌شوند، این مهم به آن معنی است که بازار همچنان میل به عرضه و خروج دارد. هر زمان که شرایط در ابعاد سیاسی، اقتصادی، بازار‌‌‌‌‌‌‌‌های جهانی، ‌‌‌‌‌‌‌‌تصمیمات و سیاستگذاری‌‌‌‌‌‌‌‌های سازمان بورس و اوراق‌بهادار یا سیاستگذاری‌‌‌‌‌‌‌‌ها در سایر حوزه‌‌‌‌‌‌‌‌ها با تغییراتی همراه شود، یقینا به‌طور مستقیم شاهد اثرگذاری در روند قیمت‌ها و به‌طور کلی موقعیت بنیادی شرکت‌ها خواهیم بود. به‌عبارتی چنین مواردی در قیمت و به‌تعادل رسیدن بازار اثرگذار هستند و هر مکانیزمی غیر ‌از موارد فوق محکوم به شکست است.

در سال‌های گذشته حتی پیش از راه‌‌‌‌‌‌‌‌اندازی صندوق‌های بازارگردانی دوره‌‌‌‌‌‌‌‌های افت و خیز متعددی در بازار سهام شکل گرفت، تا زمانی‌که معامله‌گران به لحاظ بنیادی، تحلیلی و سایر پارامتر‌‌‌‌‌‌‌‌ها قانع نشدند و به این نتیجه نرسیدند که در بازار همچنان موقعیت خرید یا فروش نیست، اقدام به ورود نکردند. بازار سهام تا زمانی‌که به سطح تحلیل نرسد، اینکه خرید در موقعیت قیمتی مشخص از جذابیت برخوردار بوده یا در موقعیتی دیگر فروش برای سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذار توجیهی نخواهد داشت، یقینا سازوکارهای حمایتی از جمله صندوق‌های بازارگردانی جایی در این مکانیزم ندارد. بر این اساس در مجموع صندوق‌های بازارگردانی محلی برای سوءاستفاده برخی از افراد شده‌است. به‌طور کلی نقاط حمایتی تعیین‌شده و ازدست‌رفتن آن باعث سرخوردگی بازار‌‌‌‌‌‌‌‌ها شده‌است، حمایت‌هایی که در ادامه سنگر‌‌‌‌‌‌‌‌های اول، دوم و سوم را از‌دست‌ دادند، در جای خود ناامیدی در بازار سهام را در پی داشت.

 به هر ترتیب تخلفات و بعضا سوءاستفاده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از سوی برخی از دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌اندرکاران صندوق‌های سرمایه‌گذاری صورت گرفته است و چنین مواردی در نهایت باعث شد تجربه صندوق‌های بازارگردانی در بازار سهام کشور متاسفانه تجربه موفقی نباشد. از طرفی صندوق‌های بازارگردانی در بعضی از بخش‌های بورس‌های جهانی البته در مواقعی مشخص فعال هستند که‌‌‌‌‌‌‌‌ این مهم در راستای جلوگیری از پنیک و رفتار‌‌‌‌‌‌‌‌های هیجانی از سوی معامله‌گران صورت می‌گیرد و به‌طور کلی فعالیت چندانی در پروسه معمول معاملات ندارند.

در عمده بازار‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که بر اساس مکانیزم عرضه و تقاضا و نظام بازار آزاد فعالیت می‌کنند؛ در واقع صندوق‌های بازارگردانی از جایگاه خاصی برخوردار نیستند و عمدتا عمق بازار و سطح تحلیل به حد قابل‌توجهی در این قبیل از بازار‌‌‌‌‌‌‌‌ها بالاست. انتشار گزارش‌های شفاف از سوی ناشران، وجود شرکت‌هایی نظیر رتبه‌‌‌‌‌‌‌‌بندی، تحلیلی و مشاور سرمایه‌گذاری باعث شده‌است که عمده خرید و فروش‌ها بر اساس تحلیل صورت پذیرد.

در این مواقع به حدی عمق بازار بالاست که با توجه به تعدد سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران در هر نقطه‌‌‌‌‌‌‌‌ای خریدار و فروشنده فعال حضور دارند؛ در واقع تحقیقات و تجربه سال‌های اخیر نشان می‌دهد بهترین راهکاری که می‌توان برای بازار درنظر گرفت عدم‌دخالت در جریان دادوستد‌‌‌‌‌‌‌‌هاست. به اعتقاد بنده در صورتی‌که محدودیت دامنه‌نوسان حذف شود سریعا بازار سهام به تعادل خواهد رسید. فارغ از این موارد به‌طور کلی سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران پروپاگاندا‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که در بازار‌‌‌‌‌‌‌‌های مالی و در مواقع ریزش به واسطه برخی از افراد غیر‌حرفه‌‌‌‌‌‌‌‌ای ایجاد می‌شود را نباید به‌عنوان ملاکی برای تصمیم‌گیری درنظر بگیرند، چراکه بازار از حالت طبیعی، نرمال و استانداردی که اتفاقا باید داشته باشد، متاسفانه با چنین رویکردی خارج خواهد شد.

در اینجاست که نمایان می‌شود ایده صندوق‌های بازارگردانی از ابتدا بازار را از حالت استاندارد خارج کرده است. بازار سرمایه و به‌طور مشخص بورس اوراق‌بهادار‌ نماد نظام بازار آزاد است. تمام نواقص، مشکلات و محدودیت‌هایی که در بازار‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مختلف وجود دارد، اتفاقا باید در بخش مولد اقتصاد کشور برطرف شود. به‌طور کلی از بورس باید به‌عنوان ‌نماد و الگویی برای سایر بازار‌‌‌‌‌‌‌‌های مالی نیز یاد شود.

بنابراین بازار سهام باید از هرگونه محدودیتی خارج شود؛ حال این محدودیت می‌تواند در قالب بازارگردان تعریف شود، در قالب قیمت‌گذاری دستوری یا دامنه‌نوسان. سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران فعال در بازار سرمایه باید بر اساس تحلیل اقدام به خرید و فروش کنند و نه بر اساس اخبار؛ در چنین حالتی هر نوع سیگنال در واقع سریعا خود را در قیمت سهام نشان خواهد داد. این مهم به‌عبارتی فرضیه بازار کارآ است. حال بزرگ‌ترین اقدامی که سازمان بورس و اوراق‌بهادار باید انجام دهد؛ نخست ایجاد امنیت سرمایه‌گذاری و دیگری افزایش کارآیی بازار سهام است. افزایش شفاف‌‌‌‌‌‌‌‌سازی، تسهیل دسترسی افراد به اطلاعات باید به حدی افزایش پیدا کند که بعد از انتشار اطلاعات، سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌گذاران با تشخیص شرایط بنیادی و تحلیل اقدام به خرید یا فروش سهام کنند که این مهم متاسفانه در بورس وجود ندارد.