گروههای مختلف مدیران حسابرسان داخلی: شما در زمره کدام گروه قرار دارید؟
گروههای مختلف مدیران حسابرسی داخلی را از حیث تاثیرگذاری در برخی از مطالعات انجامشده، به شرح زیر تعریف کردهاند:
گروه اول: مدیران حسابرسی داخلی که در کنار استخر، میایستند. این گروه، مدیران حسابرسان داخلی هستند که فکر میکنند همهچیز را میدانند ولی کارشناس در یک موضوع خاص، نیستند. آنها فکر میکنند که همهچیز را میدانند لذا خود را درگیر نمیکنند، پرسشگر و کنجکاو نبوده و بیشتر از آنکه مجری باشند، مشاهدهگر هستند. تاثیر این گروه، ناچیز و کماهمیت است. این گروه از مدیران حسابرسی داخلی اغلب اوقات، نادیده گرفته میشوند و یا در سازمان در حاشیه قرار میگیرند. در بهترین حالت، این گروه از سرپرستان به بیان آنچه که در حال وقوع است میپردازند، بهجای اینکه بگویند چه باید اتفاق بیفتد. آنها نگاه رو به عقب داشته و در تحتتاثیر گذاشتن سایر مدیران در سازمان موفق نیستند.
گروه دوم: مدیران حسابرسی داخلی که در یک استخر آرام، شنا میکنند. مدیرانی که خود را درگیر امور میکنند و بهعنوان نظارهگر در کنار زمین نمیایستند. این مدیران در اقیانوس در حال حرکت هستند اما از به لرزش و تکان درآوردن قایق خود، خودداری میکنند. مدیران این گروه، اغلب استانداردها را بهکار گرفته، اما بهجای عملگرا بودن کمی متعصب هستند. آنها در محدوده تحتمدیریت خود، موثر هستند. آنها به تنهایی ناهار نمیخورند اما از به پرواز درآوردن هر پری هم میترسند. آنها کسبوکار را میشناسند و در جستوجوی فهم بهتر آن هستند؛ لیکن از اعمال فشار زیاد بر روی مدیریت ارشد خودداری کرده و ممکن است از جستوجو در جاهاییکه ممکن است مدیریت ارشد علاقهمند به دیدن آنچه میبیند نباشد، اجتناب کنند. این مدیران حسابرسی داخلی که به ارتباطات، ارزش میدهند برای پرورشدادن و نگهداشتن شرایط آرام، تلاش میکنند.
گروه سوم: مدیران حسابرسی داخلی که در اقیانوس مواج به موج سواری میپردازند. این گروه از مدیران حسابرسی داخلی در راستای پاسخگویی و یادگیری تلاش میکنند، بنابراین غرقشدن را بهعنوان ریسک در معرض قرارگرفتن میپذیرند. ترسهای خود را مدیریت کرده و بدون نفع شخصی و منافع مرتبط با واحد خود، حرکت میکنند. به شکل مستمر در تلاش برای بهبود هستند. آنها از این موضوع آگاه هستند که با روابط موفق با دیگران میتوانند عملکرد بهتری داشته باشند؛ لذا بهعنوان یک دوست کلیدی که در همه سطوح با همکاران خود است، عمل میکنند. آنها مانند مدیران گروه دوم به تنهایی ناهار نمیخورند. آنها بیشتر عملگرا و واقعبین هستند و درخصوص اینکه چه باید اتفاق بیفتد به ارائه توصیه و راهکار میپردازند. آنها هنگامی که و جایی که اهمیت دارد و در جایی که ریسکها واقع میشوند به مانند پیشگامان عمل میکنند. وقتی سازمان وارد بازارهای جدید یا خرید واحد تجاری جدید و سایر فعالیتهای جدید میشود حضور دارند، آنها با پرسیدن انواع مختلف سوالهای «اگر» آشنا و راحت هستند. یک مدیر حسابرسی داخلی موثر قطعا بازیگر پشت صحنه نیست، بلکه یک بازیگر کلیدی در حاکمیت شرکتی است و بهمنظور ارتقای میزان تاثیرگذاری و دستیابی به حضور موثر در رویکرد رو به آینده، حرفه حسابرسی داخلی نیازمند گروه سوم مدیران است که پیشگام و نوآور هستند.
البته از پذیرش این تعریف از حسابرسی داخلی توسط مدیران ارشد سازمانها نیز نباید غافل شد. آیا اینکه مدیران حسابرسی داخلی در حالحاضر کدام نقش را پذیرفتهاند صرفا به توانمندیهای آنها برمیگردد یا بخشی، منعکسکننده ضعف در پیادهسازی حاکمیت شرکتی بهمعنای واقعی در کشور است که باعث عدمپذیرفتن نقشهای صحیح برای حسابرسان داخلی شده است. اینکه مدیران حسابرسی داخلی سازمانهای ما در زمره کدام دسته قرار دارند صرفا به انتخاب آنها برنمیگردد و قطعا نوع نگاه و تقاضای سازمان برای حسابرسی داخلی در انتخاب جایگاه حسابرسی داخلی در سازمان، بسیار موثر است. به نظر میرسد تمام همیت و تلاش نهادهای مقرره گذار، ناظرین در تمام سطوح و همچنین نهادهای حرفهای باید به این سمت پیش برود که بتوان در استقرار حاکمیت شرکتی قوی در سازمانها موفق شد و در سایه پیادهسازی حاکمیت شرکتی در عمل میتوان امید داشت که حسابرسان داخلی میتوانند نقشهای اصلی خود را بهدست گرفته و ایفا کنند.