در همچنان بر همان پاشنه میگردد
دیروز برزو حقشناس، تحلیلگر بازارهای مالی در صفحه خود نوشت: «تنها فرقی که با آمدن رئیس جدید سازمان در بازار رخ داد این بود که برخورد سلیقهای ناظر تبدیل شد به برخورد عشقی.» در ادامه این روند برخی از کاربران هم به این مساله در نوشتههایشان میپرداختند که اوضاع همچنان بر پایه اعمالسلیقه و دخالت در بازار میگذرد و اینکه فکر میکردند که با آمدن دولت سیزدهم یا تغییر وزیر اقتصاد و زیرمجموعههای آن، تغییرات و تحولاتی در ساختارها ایجاد میشود، اشتباه میکردهاند. یکی دیگر از توییتهای مرتبط با این بخش، نوشته امیر سیدی، فعال بازار سرمایه در صفحه توییترش بود.
او نوشت: «بازارگردانهای بسیاری را در بازار میشود دید که در روزهای منفی بازار هیچ خریدی ندارند، ولی در روزهای مثبت بازار بلافاصله فروش انجام میدهند، این عمل نامتقارن که برخلاف تعهد سفارش چینی متقارن بازارگردان است مصداق دستکاری عمد در بازار نیست؟» برخی دیگر از کاربران هم اینطور در صفحههایشان نوشته بودند که « چندماه است فریاد میزنیم بازارگردانان با معاملات الگوریتمی و یا هر چیزی که شما اسمش را بگذاری با پولهای بزرگ و تعداد سهم زیادی که دارند مشغول نوسانگیری روزانه هستند به اسم بازارگردانی. بازار خیلی مصنوعی و دستکاری شده است. اعتماد مردم را بیش از این از بین نبرید.»
اما در کل این جو ناامیدی و گله و شکایت از وضعیت بازارهای سرمایه و نامعلومبودن آینده اقتصادی کشور، کمکم در حال سرایت از جمع توییتری اقتصادیها و بورسیها به کل فضای توییتر است. اگر که در هفتههای گذشته کاربران کم و بیش درباره وضعیت اقتصادی روزمره خود و تجربههایشان در خریدهای روزانه مینوشتند، حالا نسبت به آینده مالی نامعلوم، عدمتوانایی برای پسانداز و عدمکفاف حقوقهایشان برای گذراندن یکماه در صفحههایشان در حال نوشتن هستند و خیلیها در تلاش هستند که این نوشتهها در زیرمجموعه یک هشتگ نوشته شود تا توجه دیگر کاربران و جامعه جهانی را به خود جلب کند.
دیروز در جمع توییتری اقتصادیها و بورسیها، سعید درخشانی از فعالان حوزه بورس در رشته توییتی از برندگان و بازندگان بورس نوشت که چطور عدهای موفق میشوند و عدهای دیگر بازنده. او در ادامه توییت خود به این مساله پرداخت که در بازار سرمایه دو رفتار متفاوت وجود دارد؛ «یکی دنبال سهام ارزشی است و با تحلیل بنیادی و تکنیکال و... حتی تحلیل میدانی و... دنبال این سهمهاست، مفروضاتی دارد برای خودش و تا زمانی که مفروضات تحلیلش عوض نشده باشند روی سهام خواهد بود.»
درخشانی در ادامه توضیحاتش نوشت: «این دسته از معاملهگران بیش از آنکه tse رو چک کنند نشریات و مقالات بینالمللی و گزارشهای داخلی شرکتها را چک میکنند، حتی اگر مدتی و برای چند روز تابلو را نبینند هم مشکلی پیش نمیآید، چراکه دایره ارزندگی سهام خودشون را میدانند. یعنی اینکه تا کجا سهم ارزنده است و کی باید به فکر فروش باشند.» این فعال حوزه بورس در ادامه رشته توییت خود در توضیح این دسته از افراد و عملکردشان در زمان فروش نوشت: «جالب است که زمان فروش در این استراتژی فاصله زیادی با زمان خرید دارد و بیشتر از بازار به عملکرد شرکت بستگی دارد، مگر اینکه بازار آنقدر گران بشود که خریدار احساس کند همه آن چیزی که دنبالش بوده است، برای چند سال آتی را بازار به او ارائه میکند، شاید سالها با سهم موردنظرشان سهامداری کنند، برای همین اینها افرادی هستند که در بازارها بزرگ میشوند، پولدار میشوند و البته استرس کمتری هم دارند، چرا؟ چون میدانند دارند چه کاری میکنند.»
درخشانی در توضیح رفتار دسته دوم در توییت دیگری نوشت که این دسته از افراد با دید بسیار کوتاهمدت، برای نوسان و بالا رفتن سهم و کپیتالگین گرفتن در بازار حضور دارند. او در توییت خود بیان کرد که«عمدتا تکیهشان بر شایعات و تابلو و روند معاملات است. اگرهم بنیادی تحلیل میکنند برای جوسازی و همان نوسان مقطعی گرفتن است.»
او در ادامه توضیح داد: «هر روز ساعت ۹ صبح پشت سیستم هستند تا ۱۲:۳۰ و چشم از tse برنمیدارند، گزارشهای را نمیخوانند و منبع اطلاعاتیشان عمدتا کانالهای تلگرامی است. تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد تابلوی بازار در همان لحظه است و درجا تغییرات پرتفو را حساب میکنند.» این فعال بازار سرمایه در ادامه توضیحات خود درباره دسته دوم از افراد حاضر در بورس نوشت: «بهجای بنیاد قوی در سهم دنبال بازیگر قوی هستند. بهجای اخبار شرکت دنبال اخبار بازار سهام یا سیگنال کانالها و بقیه هستند. فاکتور حجم معاملات برایشان خیلی مهم است. هرگز دایره ارزندگی سهام را نمیدانند چون هرگز دقیق و عمیق آن شرکت را بررسی نکردهاند.» در نهایت درخشانی بعد از دو توییت دیگر درباره این دسته از افراد نوشت: «توجه کنید اینجا عرض نکردم تحلیل بنیادی بر تکنیکال مقدم است یا برعکس، بلکه در استراتژی اول و دوم تفاوت از شناخت عمیق شرکت موردنظر و فاکتورهای اقتصادی نشات میگیرد. ریسک آنجایی است که ما نمیدانیم داریم چهکار میکنیم و سود و ضرر هم رابطه مستقیمی با همین موضوع در بلندمدت دارد.»
از توییتهایی هم که دیروز در جمع توییتری اقتصادیها و بورسیها موردتوجه قرار گرفت، نوشته علی سعدوندی، اقتصاددان بود. او در رشته توییتی به گزارش سازمان برنامه و بودجه پرداخت و نوشت: «گزارش سازمان برنامه درباره بحران بدهی و ورشکستگی دولت در سال ۱۴۰۶ را میخوانم. تاکنون در طول حیات حرفهای خود چنین گزارش پراشتباهی ندیده بودم. جالب است که در یک هفته گذشته یک اقتصاددان وطنی یا مقیم خارج این گزارش غیرعلمی را مورد نقد و بررسی قرار نداده است!»
سعدوندی در توییت دیگری هم نوشت: «در گزارش فوقالذکر عامدانه یا سهوا اصلیترین معضل حالحاضر اقتصاد ایران یعنی تورم کمرنگ جلوه داده شده و یک بحران ساختگی و توهمی-تخیلی تحتعنوان بحران بدهی جایگزین آن شده است، غافل از اینکه راه کنترل تورم از بازار بدهی میگذرد.»