آزمون سالانه حسابدار رسمی و بیتفاوتی جامعه حرفهای
تقلیلگرایی (Reductionism)؛ سادهسازی و سادهگرایی یکی از روشهای رایج ما در عرصههای مختلف از جمله در عرصه رتبهبندی و اعطای عنوان حسابدار رسمی است که به تجربه ثابت شده هیچگاه متد مناسبی برای حل بنیادی مساله نیست. یک حسابدار رسمی و یک سرپرست یا مدیر حسابرسی بهجز صلاحیتهای علمی و فنی که تا حدودی از طریق شاخصهایی همانند آزمون، معدل، رشته و درجه تحصیلی قابلاندازهگیری است باید صلاحیتهای دیگری هم داشته باشد که عموما مهارتها و خصوصیات کیفی بوده و بهراحتی قابلاندازهگیری نیستند، ما برای راحتی کار بهطور کلی از اندازهگیری عوامل کیفی صرفنظر کرده و تقلیلگرایانه همه توجه خود را به عوامل کمی که آنهم بیشتر در نتایج آزمون خلاصه شده؛ معطوف کردهایم، آزمونی که اندکی دقت در نتایج آن و بررسی آن در طول سالیان گذشته تا حال نشان میدهد که درک متفاوتی از آزمون داریم که با آزمونهای مشابه تفاوت در رویکرد و انتظارات دارد. در جوامع معتبر حرفهای نیز برگزاری آزمونهایی نظیر امتحانات CPA مرسوم است؛ منتهی این رویکرد و طرز فکر است که محتوای این آزمونها را مشخص کرده و تفاوتها در اینجا رقم میخورد. بنده هم با برگزاری امتحان برای ارتقا به رتبههای سرپرستی و مدیر حسابرسی و اعطای عنوان حسابدار رسمی موافقم و آن را ضروری میدانم منتهی مجددا به تاکید عرض میکنم اینجا آنچه که اهمیت دارد و تفاوت را مشخص میکند رویکرد و طرز فکری است که محتوی آزمون و سطح آنرا مشخص میکند.
امتحانات حسابدار رسمی مانند امتحانات برگزار شده در مدارس و دانشگاههاست و هدف آن متعارفسازی Commonsizing دانش و معلومات اعضای گروه (حسب مورد دانشآموزان، دانشجویان و اینجا حسابداران رسمی) است. وقتی میگوییم Common sizing یا متعارفسازی منظورمان چه چیزی است؟ یعنی حداقل دانش و معلومات و اطلاعات حرفهای موردنیاز که باید یک حسابدار رسمی برخوردار از آن باشد مورد نظر است وگرنه بدیهی است که بین نمره ۱۰ و نمره بیست تفاوت بسیار زیادی است اما مثلا صاحب نمره ۱۰ را هم بهدلیل احراز حداقل صلاحیت مورد انتظار، قبول شده اعلام میکنند.
در طول بیست دوره امتحان با اطلاعات و آماری که آقایان دوانی و شمساحمدی در مقاله منتشره در روزنامه «دنیایاقتصاد» به تاریخ ۲۳ دی ۹۹ به آنها اشاره کردهاند هرساله در حدود ۱۵۰۰ تا ۲۲۰۰ نفر در آزمون سالانه حسابدار رسمی شرکت میکنند و آمار قبولی متوسط بیست ساله آنان عدد تقریبی ۷۶ نفر است با این حساب اگر متوسط تعداد شرکتکننده را ۱۸۵۰نفر در نظر بگیریم نرخ قبولی سالانه در بیست سال گذشته چیزی در حدود ۴ درصد میشود. اگر حوصله کنیم و دنبال نرخ قبولی در امتحانات CPA در آمریکا بگردیم به عددی حدود ۵۰ درصد نرخ قبولی و عددی حدود ۱۴ درصد نرخ قبولی در اولین دوره شرکت در آزمون میرسیم. همانطور که مشاهده میکنید تفاوت بسیار زیاد است؛ علت آن میتواند عوامل یا ترکیبی از عوامل زیر باشد:
یا سطح سوالات خیلی بالاست که تنها نخبگان قادر به پاسخگویی هستند، یا تکنیک و رویکرد طراحی سوال نامناسب و غیراصولی است یا داوطلبان و تحصیلکردگان ما فاقد توانایی علمی لازم هستند یا ترکیبی از همه این عوامل...
بهنظر من فرض آخر یعنی فقدان بارز تواناییهای علمی داوطلبان فاقد مبنای منطقی است و در نتیجه ایراد و مشکل متوجه مفروضات اولیه یعنی رویکرد نادرست در تعریف سطح سوالات، موضوع سوالات و ضعف و بیتوجهی فنی در طراحی پرسشهاست.
این رویکرد و این طرز فکر در برگزاری آزمون حسابداران رسمی به سود منافع آتی حرفه نیست و موجبات صدمه به سرمایه انسانی حرفه را فراهم خواهد آورد. چنین رویکردی موجب خالیشدن عقبه حرفه شده و او را عقیم میکند.
موسسات حسابرسی، ارکان جامعه حسابداران رسمی، علاقهمندان و شخصیتهای شناختهشده جامعه حرفهای اعم از دانشگاهی و غیردانشگاهی باید خطر این طرز فکر را بالفعل قابلتوجه ارزیابی کنند و حساسیت نشان بدهند، حرکت برای رفع این اشکال وظیفه اخلاقی و تعهد به منافع عالیه حرفه است.