راز جذابیت سرمایهگذاری در بیتکوین
بیتکوین بهعنوان ابزاری برای بیمه
به گزارش ارز دیجیتال، احتمال سقوط یک ارز ذخیرهای در کوتاهمدت بسیار اندک است. با این حال، با افزایش هرچند ناچیز این احتمال، بسیاری از افراد بهدنبال سرپناهی امن برای بیمهکردن داراییهای خود میگردند. میدانیم که تنها ۲۱ میلیون واحد بیتکوین وجود دارد. اگر این ارز دیجیتال را بهمثابه یک بیمهنامه در نظر بگیریم، معادله خیلی ساده میشود: روزبهروز بر تعداد افرادی که خواهان یک بیمهنامه هستند افزوده میشود، اما تعداد بیمهنامهها ثابت است. نتیجه مشخص است؛ افزایش گریزناپذیر بهای بیمهنامهها.
بیتکوین بهعنوان ابزاری برای گسترش بازتابندگی
بر کسی پوشیده نیست که بیتکوین یک دارایی بهشدت سوداگرانه است. همانند دیگر اشکال پول، بیتکوین نیز به این دلیل ارزشمند است که افرادی به ارزشمندبودن آن باور دارند. برمبنای یک استدلال، هرچه بهای بیتکوین افزایش مییابد، افراد بیشتری به سوی یادگیری آن سوق پیدا میکنند و این بهنوبه خود به گسترش دامنه پذیرش این ارز دیجیتال کمک میکند و افزایش دوباره بهای آن را در پی دارد. بازتابندگی (reflexivity) بهمعنای ارتباط چرخشی بین علت و معلول است. به این معنی که پدیده «الف» باعث اتفاق افتادن پدیده «ب» میشود و پدیده ب نیز مجددا باعث رخدادن پدیده الف میشود.
بیتکوین بهعنوان ابزار اختیار معامله روی طلای دیجیتال
استعارهای را که میگوید بیتکوین همان طلای دیجیتال است، نمیتوان بهطور کامل صحیح دانست. با این حال، امروزه میتوان بیتکوین را یک قرارداد اختیار خرید روی طلای دیجیتال و نگرشی مبنی بر افزایش مقبولیت آن در بین سرمایهگذاران دانست. ورود هر موج جدیدی از سرمایهگذاران، از سرمایهگذاران خرد و پذیرندگان آغازین گرفته تا مدیران حوزه مالی و دولتها به بازار بیتکوین و تلاش آنها برای درک و پذیرش این مفهوم، میتواند نشاندهنده افزایش قیمت این ارز دیجیتال و به واقعیت نزدیکترشدن رؤیای طلای دیجیتال باشد. البته بیتردید، کسانی مانند والدین که در حال قدم گذاشتن به دوران بازنشستگی هستند و باید برنامهای مدون برای پرداخت وامهای مسکن و شهریه دانشگاه داشته باشند، مخاطب این متن نیستند. بیتکوین، دارایی بسیار پرنوسانی است و ممکن است در یک روز قیمت آن سقوط کند. با این حال، اگر میتوانید از پس تحمل نوسانات کوتاهمدت آن بربیایید و ریسکهایش را بپذیرید، این ترکیب تخصیص سرمایه شاید بتواند برایتان راهگشا باشد: ۱۵ درصد طلا، ۱۵ درصد بیتکوین یا اتریوم، ۱۰ درصد پول نقد، ۷۰ درصد سهام یا املاکومستغلات.
حقایق دنیایی که در آن زندگی میکنیم
تنها راه برای درک منطقیبودن این ترکیب تخصیص سرمایه این است که چند گام به عقب برداریم و جهان را در قاب یک تصویر بزرگ مشاهده کنیم. در این جهان، جنگی در جریان است و نیروهای ضدتورمی مبتنی بر فناوری در حال جدال با بانکهای مرکزی تورمافزا هستند. میتوان این جنگ را به شکل یک حلقه بازتابنده تصویر کرد؛ ریاضت اقتصادی، تجدید ساختار مالی، رشد سریعتر نرخ تولید ناخالص داخلی و دست آخر سرکوب ارزش پول ملی از جمله راههایی هستند که دولتها برای پرداخت بدهیهای کلان ملی خود پیشرویشان میبینند. ریاضت اقتصادی از نظر سیاسی قابلتحمل نیست، رشد اقتصادی را محدود میکند و حتی نسبتهای بدهی به تولید ناخالص داخلی را در معرض آسیب قرار میدهد.
افزون بر این، رشد تولید ناخالص داخلی در اقتصادهای امروزی که با رکود و بدهی دست به گریبانند، بسیار دشوار است. تجدید ساختار هم برای نظام مالی کنونی بسیار گران تمام خواهد شد. تنها میماند گزینه کاهش یا سرکوب ارزش ارز ملی که واقعبینانه است و از منظر سیاسی قابلتحمل. کمکم رشد بدهی از رشد تولید ناخالص داخلی پیشی میگیرد، تا جایی که بهترین گزینه برای تثبیت نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی، دمیدن در تنور تورم میشود.
با این حال، طی سالیان اخیر، بهرغم اتخاذ سیاستهای تسهیل کمی (چاپ بیرویه پول)، غول تورم همچنان خفته مانده است. بانک مرکزی ایالات متحده نیز در ۸ سال از ۱۲ سالی که از بحران مالی سال ۲۰۰۸ گذشته از تحقق اهداف تورمی خود وامانده است. شواهد نشان میدهد که دلیل این امر، بیش از هر چیزی به افزایش بدهیهای سربار و همچنین نیروهای ضدتورمی ناشی از گسترش فناوری باز میگردد. همانطور که جف بوث در کتاب معروف خود یعنی «بهای آینده» اشاره کرده، بهترین جایی که میتوان در آن اثرات ضدتورمی فناوری را مشاهده کرد، گوشیهای هوشمند است. پیشتر شما مجبور بودید هزینههای گزافی را بابت خریداری کامپیوتر، چراغ قوه، ماشین حساب، کیف پول، دوربین، تلویزیون و دهها وسیله دیگر بپردازید، اما امروز در یک تلفن همراه هوشمند به تمامی این ابزارها دسترسی دارید. درواقع با هزینه کمتری در مقایسه با گذشته، ابزارها و امکانات بسیار بیشتری در اختیار دارید که با حساب سرانگشتی بسیاری از آنها حتی رایگان در اختیار شما قرار گرفتهاند. حال دریافتید که چرا اصلیترین آوردگاه قرن ۲۱، جدالی است که میان نیروهای ضدتورمی فناوری و رشد نمایی دیجیتالیشدن با بانکهای مرکزی درگرفته است؛ جدالی که در آن بانکهای مرکزی در تلاشند همچنان با دمیدن در تنور تورم بتوانند از پس پرداخت بدهیهای هنگفت خود بربیایند.