دالان نرخ بهره در آمریکا

برای پاسخ به این پرسش‌ها «دنیای اقتصاد» به بررسی ابزارهای اصلی سیاست پولی در آمریکا و اتحادیه اروپا پرداخته است. به‌طور کلی، هدایت نرخ بهره در اقتصادهای پیشرفته توسط دو ابزار عملیات بازار باز و تغییر نرخ بهره ذخایر اضافی که همان نرخ کف دالان بهره است صورت می‌گیرد. از این دو، عملیات بازار باز بیشتر برای کنترل پیوسته نرخ بهره در بازار بدهی و در شرایط متعارف و نرخ بهره ذخایر اضافی بیشتر برای مدیریت نرخ بهره در شرایط بحرانی به کار می‌رود.

فدرال‌رزرو

به‌طور کلی فدرال‌رزرو از چهار ابزار سیاستی متعارف برای کنترل حجم پول و نرخ بهره در اقتصاد استفاده می‌کند:

ابزار اول: دامنه هدف نرخ بهره صندوق‌های فدرال (Target Federal Fund Rate Range): نرخ بهره‌ای است که بانک‌های تجاری با آن در بازارهای شبانه به اخذ و ارائه وام به همدیگر می‌پردازند. این نرخ بهره در بازار بین بانکی تعیین می‌شود، اما فدرال‌رزرو یک نرخ هدف برای این بازار مشخص می‌کند و با خرید و فروش اوراق قرضه در این بازار و در واقع از طریق عملیات بازار باز برای تحقق آن نرخ بهره هدف اقدام می‌کند. نرخ بهره هدف در این بازار توسط کمیته فدرال بازار باز (Federal Open Market Committee - FOMC) تعیین می‌شود.

ابزار دوم: نرخ بهره ذخایر اضافی (Interest Rate on Excess Reserves - IOER): نرخ بهره‌ای است که فدرال‌رزرو به سپرده‌های بانک‌های تجاری نزد بانک مرکزی اختصاص می‌دهد. این نرخ نیز به‌صورت مستقیم توسط کمیته فدرال بازار باز تعیین و ابلاغ می‌شود و تغییر آن باعث تغییر نرخ بهره‌ای می‌شود که بانک‌های تجاری با آن به مردم تسهیلات می‌دهند.

ابزار سوم: نرخ تنزیل (Discount Rate): نرخ بهره‌ای است که بانک مرکزی در ازای ارائه وام به بانک‌های تجاری از آنها طلب می‌کند. این نرخ توسط شعبه‌های ایالتی فدرال‌رزرو پیشنهاد داده شده و در صورت تصویب توسط هیات‌مدیره فدرال‌رزرو، اعمال می‌شود. این ابزار اغلب برای عرضه نقدینگی به بانک‌ها در شرایط بحران به کار می‌رود و برای کنترل روزانه سیاست پولی از آن استفاده نمی‌شود.

ابزار چهارم: ذخیره قانونی (Reserve Requirement): کسری از سپرده‌های مردم نزد بانک‌های تجاری است که طبق قانون باید نزد بانک مرکزی سپرده شود. این نرخ نیز مستقیما توسط فدرال‌رزرو تعیین و اعمال می‌شود. اغلب از این ابزار برای تغییر سیاست پولی در کوتاه‌مدت استفاده نمی‌شود. نرخ کف دالان نرخ بهره برابر با نرخ بهره ذخایر اضافی (IOER) و نرخ سقف دالان نرخ بهره برابر با نرخ تنزیل است. اگر نرخ بهره از نرخ تنزیل بالاتر باشد، بانک‌ها می‌توانند از بانک مرکزی وام گرفته و با همان اعتبار به مردم وام بدهند و سود قطعی مثبت داشته باشند. بنابراین نرخ‌های بهره بالاتر از نرخ تنزیل منجر به خلق اعتبار بی‌حد و مرز می‌شود و نباید رخ دهد. از سوی دیگر اگر نرخ بهره پایین‌تر از نرخ بهره ذخایر اضافی باشد، بانک‌ها به هیچ عنوان انگیزه‌ای برای وام دادن نخواهند داشت، چون می‌توانند به جای ارائه وام ذخایر خود را نزد بانک مرکزی بسپارند و سود بیشتری کسب کنند. تا پیش از بحران مالی 2008، خرید و فروش اوراق قرضه یا همان عملیات بازار باز، مهم‌ترین ابزار سیاستی فدرال‌رزرو بود.

در این شیوه فدرال‌رزرو به‌صورت روزانه برای کاهش نرخ بهره اقدام به خرید اوراق قرضه، و برای افزایش نرخ بهره اقدام به فروش اوراق قرضه می‌کرد. پس از بحران مالی 2008 و کاهش شدید نرخ بهره که منجر به افزایش شدید ذخایر بانک‌ها شد، خرید و فروش اوراق قرضه دیگر نمی‌توانست نرخ بهره بازار را چندان جابه‌جا کند، مگر اینکه حجم اوراق مبادلاتی به مقدار بسیار زیادی افزایش می‌یافت. (در پایان 2015 مجموع کل ذخایر بانکی در آمریکا تا تقریبا 240 برابر بیشتر از کل ذخایر در 2008 افزایش یافته بود). در این شرایط نرخ بهره ذخایر قانونی که همان کف دالان نرخ بهره است، تبدیل به ابزار اصلی فدرال‌رزرو شد. افزایش نرخ بهره کف به معنای این است که بانک‌های تجاری به ازای ذخایر اضافی سپرده شده نزد بانک مرکزی سود بیشتری دریافت می‌کنند و این منجر به افزایش انگیزه بانک‌های تجاری برای ارائه وام به مردم می‌شود. در واقع بانک مرکزی از این طریق هم بر قیمت ذخایر بانک‌ها (یعنی نرخ بهره) و هم بر مقدار عرضه آن اثر می‌گذارد.

بانک مرکزی اتحادیه اروپا

بانک مرکزی اتحادیه اروپا نیز ساز و کار مشابهی برای تنظیم نرخ بهره دارد. مجموعه ابزارهای سیاستی این بانک شامل نرخ شبانه بازار بین بانکی Overnight Interbank Rate (مشابه با نرخ بهره صندوق‌های فدرال)، نرخ بهره‌ای که بانک مرکزی به بانک‌های تجاری وام می‌دهد (مشابه با نرخ تنزیل فدرال‌رزرو)، نرخ بهره سپرده ذخیره Reserve Deposit Rate(مشابه با نرخ بهره ذخایر اضافی IOER) و همچنین ذخیره قانونی می‌شود. مشابه با فدرال‌رزرو، تکیه بانک مرکزی اتحادیه اروپا نیز تا پیش از بحران بدهی 2012 بر عملیات بازار باز و کنترل نرخ بهره در بازار شبانه بین بانکی بود. در سال‌های 2011 و 2012 و در پی بحران بدهی، نرخ بهره سپرده تبدیل به متغیر کلیدی سیاست‌گذاری پولی در اروپا شد، چراکه خرید و فروش اوراق قرضه و در واقع عملیات بازار باز به تنهایی قادر به هدایت نرخ بهره به نرخ هدف‌گذاری شده نبود. به بیان دیگر در شرایطی که میزان ذخایر بانکی افزایش شدیدی می‌یابد، کنترل نرخ بهره از طریق عملیات بازار باز نیازمند مبادله حجم بالایی از اوراق توسط بانک مرکزی است و سیاست‌گذاران ترجیح می‌دهند از طریق تغییر نرخ کف، نرخ بهره را در دالان هدف‌گذاری شده مدیریت کنند.

شیوه اعمال سیاست‌های پولی در اروپا نسبت به آمریکا تفاوت‌هایی جزئی دارد. نخست اینکه مبادلات در بازار بین بانکی اروپا به‌صورت حراج انجام می‌شود که با نام حراج سرمایه‌گذاری مجدد Refinancing Auction نیز شناخته می‌شود. در این حراج بانک مرکزی اتحادیه اروپا یک نرخ بهره کف در نظر می‌گیرد که در واقع مشابه با نرخ بهره هدفی است که فدرال‌رزرو برای بازار بدهی بین بانکی در نظر می‌گیرد. دیگر اینکه در بازار بدهی اروپا، برخلاف بازار بدهی آمریکا که فقط اوراق قرضه دولتی و فدرال‌رزرو در آن مبادله می‌شود، انواع متفاوتی از اوراق قرضه خرید و فروش می‌شود که شامل وام‌های بانکی و اوراق قرضه خصوصی نیز هست. برای مثال حتی در سال‌های 2012 و 2015 که یونان در آستانه یک نکول مالی سنگین بود، بانک مرکزی اروپا اوراق قرضه دولت یونان را به‌عنوان نوعی از وثیقه قانونی در بازار بدهی می‌پذیرفت.

 

ضدحمله دوم به نقدینگی