مشکل اصلی، خطای فاحش در تصور پیشنهاددهندگان از نقدینگی است. نقدینگی یعنی سپرده‌های بانکی (به‌علاوه اسکناس). عامه مردم، مقامات سیاسی و حتی برخی اقتصاددانان فکر می‌کنند سپرده‌ها یا همان نقدینگی، پولی است که ما نزد بانک برده‌ایم و حالا در اختیار بانک است، پس می‌توان به تخصیص دوباره آن پرداخت. واقعیت این است که نقدینگی (سپرده‌های بانکی) فقط یک سند بدهکاری است. یک کاغذ یا عدد که نشانگر تعهد بانک به صاحب آن است. پشت این نقدینگی هیچ چیزی در بانک موجود نیست. دقیقا مانند یک چک که شخصی صادر کرده و به دیگری داده تا از او کالا و خدمات بخرد. سپرده، چکِ بانک است. بانک چک کشیده و آن را به مردم داده. پشت این چک یک «موجودی قابل‌تخصیص» وجود ندارد. ما پولی را از بیرون سیستم بانکی به داخل آن نبرده‌ایم، بلکه چکی را که بانک‌ها علیه خود صادر کرده‌اند پیوسته دست به دست می‌کنیم. هیچ پول قابل‌تخصیصی وجود ندارد.

هدایت نقدینگی تنها یک معنا می‌تواند داشته باشد و آن انتقال سپرده بین افراد است. عده‌ای هستند که ارزش تعهدات بانک به آنها زیاد است؛ همان سپرده‌گذاران. در مقابل عده‌ای هستند که نیازمند پول برای به‌کارگیری در تولید هستند. هدایت نقدینگی یعنی گروه اول، کاغذ یا عدد دال بر تعهد بانک به خود (سپرده) را به گروه دوم انتقال دهد. خوب پس هدایت نقدینگی چندان هم بی‌معنا نیست؛ اما عجله نکنید.

به این فکر کنید که این اتفاق چگونه می‌تواند بیفتد؟ گروه اول یک کاغذ دال بر تعهد بانک (بخوانید تعهد کل حاکمیت) دارد که روی آن بهره قابل‌ملاحظه‌ای دریافت می‌کند. آیا او حاضر است این دارایی شیرین را دودستی تقدیم تولیدکننده آس و پاس کند؟ معلوم است که نه. آن هم در شرایط عدم‌اطمینان و احتمال بروز شوک‌های قیمت دارایی. فراموش نکنید اصل و بهره سپرده‌ها یک تعهد انعطاف‌ناپذیر در نظام پولی است و نکول آن بسیار پرریسک و خطرناک. به همین دلیل بانک مرکزی و کل حاکمیت بسیج می‌شوند تا چنین اتفاقی نیفتد. یک لحظه فکر کنید چرا صاحب این دارایی باید آن را به دیگری بدهد؟ واضح‌تر بگوییم، او در ازای این انتقال چه چیزی طلب می‌کند؟ اگر بخواهیم این «کاغذ نقدشونده حاوی بهره» را از صاحبش بگیریم (این عدد را از حساب او خارج کنیم) باید در ازای آن «یک کاغذ نقدشونده حاوی بهره دیگر» به او بدهیم. مثلا دولت بگوید در ازای انتقال آن به تولیدکننده، حاضر است طلب ایجادشده را تضمین کند (دولت اوراق بدهی به سپرده‌گذار بدهد) و بهره بیشتری به او بپردازد. در نهایت چه اتفاقی افتاده؟ یک کاغذ نقدشونده دارای بهره تحت تضمین حاکمیت با یک کاغذ دیگر مشابه آن جایگزین می‌شود. به هر علتی که اولی را مساله و مشکل می‌دانیم، دومی هم چنین است؛ در واقع هر دو مختصات مشابهی دارند. هدایت نقدینگی موجود در نهایت نتیجه‌ای جز ایجاد نقدینگی جدید ندارد. در مکانیزم فوق‌الذکر یک کاغذ جانشین کاغذی دیگر شده و حساب تولیدکننده هم شارژ شده است. این دقیقا مشابه این است که کاغذها (سپرده‌ها)ی موجود را به حال خود واگذاریم و به جای آن پول جدید به حساب تولیدکننده تزریق کنیم. این همان ایده «هدایت پول جدید» است. هدایت نقدینگی در نهایت و پس از پیمودن پیچ و خم‌های بزرگ، در نهایت کارکردی مشابه همین هدایت پول جدید خواهد داشت. «هدایت نقدینگی موجود» هدفی غیرممکن است.