انقلابی در تحلیل رفتار بنگاههای رقیب
اکونومیست مثل رویای هواداران ورزش است. روز یازدهم اکتبر در استکهلم، سه نفر جایزه یک میلیون دلاری نوبل را برای مهارتشان در تحلیل بازیها کسب کردند. آنها افراد مشهور تلویزیونی یا منتقدان پشت میزنشین منچستر یونایتد نبودند، بلکه اقتصاددان بودند. دو آمریکایی یعنی جان هارسانیی و جان نش و یک آلمانی یعنی راینهارد سلتن برنده جایزه نوبل ۱۹۹۴ اقتصاد برای مطالعه درباره «نظریه بازی» شدند. نظریه بازی عوامانه به نظر میرسد، اما این طور نیست. این نظریه در حدود ۲۰ سال گذشته اقتصاد سازمانهای صنعتی را با انقلابی رو بهرو کرده و بر بسیاری از شاخههای این حوزه به ویژه نظریههای سیاست پولی و تجارت جهانی اثر گذاشته است.
اکونومیست مثل رویای هواداران ورزش است. روز یازدهم اکتبر در استکهلم، سه نفر جایزه یک میلیون دلاری نوبل را برای مهارتشان در تحلیل بازیها کسب کردند. آنها افراد مشهور تلویزیونی یا منتقدان پشت میزنشین منچستر یونایتد نبودند، بلکه اقتصاددان بودند. دو آمریکایی یعنی جان هارسانیی و جان نش و یک آلمانی یعنی راینهارد سلتن برنده جایزه نوبل ۱۹۹۴ اقتصاد برای مطالعه درباره «نظریه بازی» شدند. نظریه بازی عوامانه به نظر میرسد، اما این طور نیست. این نظریه در حدود ۲۰ سال گذشته اقتصاد سازمانهای صنعتی را با انقلابی رو بهرو کرده و بر بسیاری از شاخههای این حوزه به ویژه نظریههای سیاست پولی و تجارت جهانی اثر گذاشته است. این روزها، هیچ دانشجوی اقتصادی نمیتواند امید داشته باشد که بدون درک نظریه بازی، فارغالتحصیل شود. تا وقتی خبری از نظریه بازی نبود، اکثر اقتصاددانان تصور میکردند که شرکتها میتوانند اثرات رفتار خود بر دیگران را نادیده بگیرند. این بیتوجهی وقتی بازارها کاملا رقابتی باشند، دردسری ندارد؛ در یک بازار کاملا رقابتی کاری که یک شرکت یا مصرفکننده انجام میدهد در تصویر کلی بازار تغییری ایجاد نمیکند. این بیتوجهی در شرایطی که انحصارگرایان به چالش کشیده نمیشوند هم بدون دردسر است؛ آنها رقیبی ندارند که نگران آن باشند. اما در بسیاری از موارد این فرض غلط است. بسیاری از صنایع تحت تسلط چند شرکت هستند. یک شرکت با ساخت تاسیسات جدید یا کاهش قیمتها (یا تهدید به کاهش قیمتها) میتواند بر چگونگی رفتار رقبا اثر بگذارد. فقط در اقتصادهای صنعتی نیست که چنین محاسباتی اهمیت دارد. برخی کشورها ممکن است تحریمهایی تجاری علیه دیگران وضع کنند. یک دولت ممکن است نرخهای بهره کوتاهمدت را هنگامی که تورم پایین است بالا ببرد تا بازارهای مالی را قانع کند که در مورد چالشهای تورمی جدی است. این مثالها همه به نوعی مثل بازی هستند. هیچ مربی فوتبالی بدون به حساب آوردن واکنش مدافعان، برنامه حمله نمیریزد. نظریه بازی مدرن توسط جان فون نیومان، ریاضیدان برجسته و اسکار مورگنسترن، اقتصاددان برجسته شکل گرفت. این دو در سال ۱۹۴۴، «نظریه بازی و رفتار اقتصادی» را منتشر کردند. سه برنده نوبل اقتصاد ۱۹۹۴ از این نظریه به عنوان ابزار استفاده کردهاند. جان نش در اوایل دهه ۱۹۵۰ راهی جالب توجه پیدا کرد که نشان میداد وقتی بازیگران نتوانند خود را متعهد به سازش با یکدیگر کنند، بازی چگونه تمام خواهد شد. تعادل نش وقتی رخ میدهد که هیچ بازیگری با علم کامل به استراتژی دیگر بازیگران، نخواهد استراتژی خود در بازی را تغییر دهد. اما کار جان نش نیاز به اصلاح داشت. کار او اولا در مورد بازیهایی کاربرد دارد که یک بار انجام میشوند، یا بازیهایی که بازیگران آن اقداماتی همزمان انجام میدهند. اما واقعا تمام بازیهای اقتصادی جالب درگیر تعامل بین بازیگران است. سلتن، تعادل نش را به چنین مجموعههایی بسط داد. از اینجا است که اهمیت قابل قبول بودن بروز میکند. صاحب انحصار ممکن است با تهدید به جنگ قیمتی، تلاش کند یک رقیب احتمالی را از بازار خارج کند. چنین جنگی ممکن است به معنای ضرر رقیب تازه وارد باشد. اما ورود رقیب تازه درهر حال به معنای ضرر انحصارطلب نیز هست. اگر جنگ قیمتی هزینه زیادی داشته باشد، انحصارگر بهتر است بازار را با تازه وارد شریک شود. در چنین حالتی، تهدید جنگ قیمتی دیگر قابل قبول نیست. دوم اینکه، فرض اینکه بازیگران میدانند در ذهن بقیه چه میگذرد، غیرواقع گرایانه است. همان طور که آدام برندن بورگ از مدرسه کسبوکار هاروارد میگوید، «بازیها اغلب در مه انجام میشوند.» هارسانیی با نشان دادن اینکه بازیهایی را که بازیگران آن آگاه نیستند هم میتوان مانند بازیهای معمولی تحلیل کرد، دل به این مه زد. وقتی برخی بازیگران اطلاعاتی دارند که دیگران ندارند، استراتژیهای آنها میتواند شهرت آنها را افزایش دهد. یک دولت که نرخهای بهره را بالا میبرد تا تمایلات سیاستگذاری خود را نشان دهد هم این طور است. یا انحصارگرایی را در نظر بگیرید که تمایل دارد از ورود دیگران به بازار خود جلوگیری میکند. انحصارگر با مبارزه با هر کسی که وارد بازار او میشود، میتواند برای خود شهرتی به عنوان کسی که برای قیمت مورد نظرش میجنگد، ایجاد کند. انحصارگرایان چندجانبه نیز ممکن است قادر باشند با قیمتهای بالا و دوستانه رفتار کردن با رقبا، کسب سود کنند. با این حال، اقتصاددانان همچنان از نظریه بازی دور هستند. این امر تا حدی از آن رو است که این تئوری دشوار است؛ این نظریه نیاز به عملیات ریاضی دارد که نمادی از پیچیدگی دنیا است. اما آنچه بیشتر باعث دوری از آن شده این ادعا است که این نظریه در حد نظریه باقی میماند. تا کنون کاربرد آن در دنیای واقعی کم بوده است. نظریهپردازان نظریه بازی در توضیح پیچیدگیهای این نظریه موفق بودهاند اما در ارائه مشاوره عملی به دولتها و شرکتها موفق نبودهاند. *این نوشته در سال ۱۹۹۴ همزمان با اعطای نوبل اقتصاد به جان نش در مجله اکونومیست به چاپ رسید و این هفته پس از مرگ این نوبلیست به دلیل تصادف، در پایگاه اینترنتی اکونومیست بازنشر شد.
ارسال نظر