بزلی copy
سر تیموتی بزلی

یکی از اولین افرادی که در دل جهان‌بینی مدرنیته به بررسی این پرسش پرداخت، ماکس وبر است. نحوه بازمفصل‌بندی دولت توسط وبر آنچنان منسجم و نوین بود که می‌توان درک وبری از دولت را مبنای شناخت از نهادی به نام دولت دانست.

تا پیش از وبر، طبقه حاکم خود را مالک دولت یا در واقع، مالک دستگاه حکومتی می‌دانست. به بیان دیگر، آنها دستگاه دیوان‌سالاری را برای حداکثرسازی منافع شخصی و گعده‌ای خود می‌ساختند و این دستگاه را همانند دارایی‌های خود قلمداد می‌کردند. با ظهور و بروز مدرنیته، درک ما از جهان تغییر پیدا کرد؛ تغییر درکی که به دنبال خود، مناسبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را نیز متحول ساخت. پیرو این تغییر ادراکی و نهادی، دولت نه ملک طبقه حاکم و نه ابزاری برای حداکثرسازی منافع شخصی و گعده‌ای این طبقه محسوب می‌شد. در این تحول ادراکی و نهادی، دولت سازمانی است که در آن قرار است نمایندگان ملت برای تحقق خیر عمومی بکوشند و نه هیچ‌چیز دیگر! لکن، در اینجا یک پرسش مهم مطرح می‌شود و این پرسش از این قرار است که آیا درک جدید از دستگاه دولت در عمل امکان تحقق دارد یا تنها خوش‌خیالی انسان مدرن است و بس؟

در تمام طول تاریخ مدرنیته، پاسخ‌های گوناگونی به این پرسش ارائه شده است. یکی از پاسخ‌های منسجم و نوین، پاسخ ماکس وبر، جامعه‌شناس فقید آلمانی بود. پاسخ وبر به این پرسش و مختصات تعیین‌شده توسط او برای تاسیس یک دولت توانمند، تاکنون مخالفان و موافقان قدرتمندی داشته است. فارغ از آنکه پاسخ او به پرسش مذکور به چه میزان صحیح بوده است، چیزی که برای ما مبرهن است این است که وبر اندیشمندی جریان‌ساز در خصوص چیستی و چگونگی دولت توانمند بوده است. به‌عنوان مثال، درک وبری از چیستی و چگونگی دولت توانمند آنچنان نافذ است که تیموتی بزلی، اقتصاددان بریتانیایی و استاد مدرسه اقتصاد لندن، در مقاله‌ای که سال ۲۰۲۲ میلادی آن را منتشر کرد، با الهام از وبر بیان می‌کند که مختصات یک دولت توانمند مشروط به تحقق سه‌شرط است.

اول آنکه باید اعضای دستگاه بوروکراسی هر کشوری مستقل از آمدوشد سیاستمداران تعیین شوند. دوم آنکه جذب، ترفیع و خروج اعضای دستگاه بوروکراسی باید مطابق قانون و پیرو شایستگی‌های فنی آنها باشد و در نهایت، آنکه تمام اعضای دستگاه بوروکراسی باید خود را متعهد به اجرای قانون بدانند و لاغیر. حال بزلی بیان می‌کند که در صورت تحقق این سه‌شرط، با دولتی توانمند روبه‌رو خواهیم بود؛ دولتی که براساس مشاهدات و محاسبات بزلی، دارای همبستگی مثبت قوی با رشد و توسعه اقتصادی است. لکن، خود بزلی هم پرسش دقیقی را در همان مقاله مطرح می‌سازد و این پرسش از این قرار است که اساسا چگونه می‌توان این سه‌شرط را برقرار ساخت؟

شاید مشکل اصلی درست همین‌جا باشد. موارد بسیاری وجود دارند که شاید امکان تحقق آنها پیرو یکسری فروض بر روی کاغذ وجود دارد؛ اما زمانی که پا بر روی زمین سفت واقعیت می‌گذاریم، قیدهای سفت‌وسختی بر مسیر ما وارد می‌شود؛ آنچنان که مانع تحقق عملی نتایج نظری می‌شود. شاید بیراه نباشد که ادعا کنیم یکی از مصداق‌های ما در این خصوص، همین دولت توانمند، متعهد به قانون و خیرخواه است.

 واقعیت آن است که بخش بزرگی از ادبیات علم اقتصاد، درست برخلاف سایر علوم اجتماعی و انسانی، انذار در خصوص دولت است؛ زیرا به زعم بسیاری از اقتصاددانان ازجمله میزس، هایک و فریدمن، دولت‌ها در نهایت ابزار منفعت‌جویی احزاب حاکم خواهند شد و محل پیگیری خیر عمومی. حال با این مقدمه،

در این پرونده از «باشگاه اقتصاددانان» به سراغ سخنان اخیر رئیس‌جمهور می‌رویم. رئیس‌جمهور چند روز پیش بیان کرده بود که بخشی از کارشناسان موجود نه براساس شایستگی بلکه براساس معرفی این و آن وارد دستگاه بوروکراسی کشور شدند و در نتیجه، کار مملکت با این کارشناسان پیش نمی‌رود.

به دنبال این نقل قول، «باشگاه اقتصاددانان» به بررسی این موضوع پرداخته که با وجود آنکه نزدیک به یک‌قرن از تاسیس دولت مدرن در ایران می‌گذرد، چرا ما همچنان از داشتن بدنه بوروکراتیک توانمند محروم مانده‌ایم؟