در نسبت شکل دولت و نیازهای شهروندان

نقش بعدی که دولت در سیر تاریخی خود برعهده گرفت، دولت به منزله «تامین‌‌‌کننده» است که در قالب آن دولت به‌عنوان تامین‌‌‌کننده‌‌ کالاها و خدماتی که افراد نمی‌‌‌توانند به صورت جداگانه برای خود فراهم کنند، تعریف می‌‌‌شود. در این شکل، دولت زیرساخت‌‌‌های لازم برای تسهیل ارتباطات انسانی مانند جاده‌‌‌ها، پل‌‌‌ها و بنادر از هر نوع و به‌طور فزاینده‌ای وسایل سفر مجازی مانند پهنای باند را تامین می‌کند. دولت در نقش رفاهی خود، می‌‌‌تواند ناتوانی شهروندان در تامین نیازهای خود را کاهش دهد؛ به‌ویژه در شرایط آسیب‌‌‌پذیر جوانی، پیری، بیماری، ناتوانی و بیکاری ناشی از نیروهای اقتصادی خارج از کنترل آنها. علاوه بر این، زیرساخت مراقبتی را برای شهروندان فراهم می‌کند تا از نظر اجتماعی و اقتصادی به همان شیوه‌‌‌ای که زیرساخت‌‌‌های رقابتی این کار را می‌کند، شکوفا شوند و امنیت اجتماعی را فراهم می‌کند که شهروندان را قادر می‌‌‌سازد امنیت اقتصادی خود را ایجاد کنند.

آینده دولت براساس همین شکل‌‌‌های محافظی و تامینی است. اما در شکل موخر خود، دولت شکل سرمایه‌گذار نیز پیدا کرده است. در این شکل، دولت روی قابلیت‌‌‌های شهروندان سرمایه‌گذاری می‌کند و آنها را قادر می‌‌‌سازد تا در شرایط دائما در حال تغییر، زندگی خود را تامین کنند. شکل دولت سرمایه‌گذار از فرهنگی عمیقا کارآفرینانه سرچشمه می‌گیرد. گرگوری فرنشتاین، خبرنگار فناوری، از کارآفرینان پیشرو دره سیلیکون نظرسنجی کرده و به این نتیجه رسیده است که «آنها می‌‌‌خواهند دولت به جای محافظت در برابر کمبودهای نظام بازار، سرمایه‌گذار روی شهروندان باشد. آنها از دولت می‌‌‌خواهند که بودجه زیادی برای آموزش و پرورش، تشویق شهروندی فعال‌‌‌تر، پیگیری اتحادهای تجاری بین‌المللی الزام‌‌‌آور و باز کردن مرزها به روی همه مهاجران داشته باشد.» از سوی دیگر اریک اشمیت، رئیس آلفابت بر این اعتقاد است که «ترکیب نوآوری، توانمندسازی و خلاقیت راه‌حل ما خواهد بود.»

در این شکل از دولت، باید انتظار هم‌پیوندی ظرفیت انسانی در کنار ظرفیت دولت برای مواجهه موثر با چالش‌‌‌های اقتصادی، امنیتی، جمعیتی و زیست‌محیطی فعلی ملی و جهانی باشد. با این حال، در عمل، دولت به‌عنوان سرمایه‌گذار به معنای چیزی فراتر از تامین مالی مدارس و باز کردن مرزهاست. اگر قرار است دولت فرض کند که در اصل شهروندان می‌توانند کارآمدتر و موثرتر از آنچه دولت می‌تواند برای آنها فراهم کند، خودشان انجام دهند، نه‌تنها باید در پرورش قابلیت‌های شهروندان، بلکه در تهیه منابع و زیرساخت‌ها سرمایه‌گذاری کند تا به شهروندان امکان موفقیت در مقیاس را بدهد.

1697792902241 copy

مهم‌ترین اولویت دولت سرمایه‌گذار، در واقع آموزش است؛ اما آموزش از گهواره تا گور. پنج‌سال اول به‌ویژه ضروری است، زیرا رشد مغز در آن سال‌ها تعیین می‌کند که کودکان تا آخر عمر چقدر خوب می‌‌‌توانند یاد بگیرند و آنچه را که می‌‌‌آموزند پردازش کنند. بنابراین، دولت باید در زیرساخت کامل رشد کودک از بارداری تا آغاز تحصیل رسمی، از جمله تغذیه و سلامت کودک، کلاس‌‌‌های والدین، بازدید از خانه و برنامه‌‌‌های آموزش اولیه مناسب از نظر رشد، سرمایه‌گذاری کند. سال‌های نوجوانی دوره دیگری از رشد مغز است که در آن برنامه‌های ویژه، مربیگری و حمایت خانواده احتمالا موردنیاز است. اگر مغزها توانایی دریافت و جذب آن را نداشته باشند، سرمایه‌گذاری در آموزش و پرورش در زمین بایر خواهد افتاد. علاوه بر این، فرصت‌‌‌های معناداری برای ادامه تحصیل باید در طول زندگی در دسترس شهروندان باشد، زیرا مشاغل به‌سرعت تغییر می‌کنند و کسب دانش تسریع می‌یابد.

با این حال، حتی شهروندان تحصیل‌‌‌کرده نیز نمی‌‌‌توانند از پتانسیل کامل خود به‌عنوان متفکران و سازندگان خلاق استفاده کنند؛ مگر اینکه منابعی برای کار با آنها داشته باشند. نویسندگان کتاب «قدرت کشش» استدلال می‌کنند که شرکت‌های موفق، دیگر محصولی را براساس مشخصات انتزاعی طراحی نکرده و آن را به مشتریان عرضه نمی‌‌‌کنند، بلکه بستری را فراهم می‌کنند که افراد بتوانند آنچه را که می‌‌‌خواهند پیدا کنند و افرادی را که برای موفقیت به آنها نیازمندند یافته و با آنها ارتباط برقرار کنند. اگر دولت واقعا بخواهد روی استعدادهای شهروندی سرمایه‌گذاری کند، باید همان نوع «محصول» را فراهم کند؛ بسترهایی که شهروندان می‌‌‌توانند هوشمندانه و کارآمد برای همه‌چیز، از بیمه درمانی گرفته تا فرصت‌‌‌های آموزشی و مجوزهای تجاری و شرکای تجاری بالقوه خرید کنند. این پلتفرم‌‌‌ها نمی‌‌‌توانند صرفا زباله‌‌‌های عظیم داده باشند؛ آنها باید برای یک تجربه موفق مشتری/شهروندی تنظیم، طراحی و به‌طور مداوم به‌روز شوند.

در نهایت، دولت به‌عنوان سرمایه‌گذار باید راهی بیابد که ضد مقیاس باشد. رویکرد عادی سرمایه‌گذاری خطرپذیر برای سرمایه‌گذاری این است که انتظار داشته باشیم 9سرمایه‌گذاری با شکست مواجه شوند و یکی از آنها رشد کند و افزایش یابد. با این حال، برای دولت، ابتکارات کوچک بیشتر که شهروندان بیشتری را به نحو مولد و شادی درگیر می‌کند، بهتر از چند طرح بزرگ است. چند رستوران خانوادگی در چند شهر بهتر از دو یا سه‌رستوران زنجیره‌‌‌ای بزرگ ملی است. در کنار هم، شهروند-شرکت در هر حوزه قابل تصوری می‌تواند شبکه‌ای از بنگاه اقتصادی ملی و حداقل بخش خوبی از شبکه ایمنی اجتماعی ایجاد کند. اما به احتمال زیاد دولت باید این کار را انجام دهد.

دولتی که به استعداد و پتانسیل شهروندان خود ایمان دارد و بخش زیادی از درآمدهای مالیاتی خود را صرف سرمایه‌گذاری در شهروندانش می‌کند تا به آنها کمک کند به این پتانسیل دست یابند، چشم‌اندازی جذاب است. از کندی و بوروکراسی ارائه مستقیم خدمات دولتی جلوگیری می‌کند؛ اگرچه واحدهای دولتی کارآمد قطعا می‌‌‌توانند رقابت کنند. تشخیص می‌دهد که شهروندان در واکنش به تغییرات و ارائه راه‌‌‌حل‌‌‌های جدید سریع‌‌‌تر و خلاق‌‌‌تر هستند.

سرمایه‌گذاری دولت باید نیازهای در حال تغییر شهروندان را در تمام طول عمر آنها تشخیص دهد و به آنها رسیدگی کند، بسترهایی را برای کمک به آنها در دستیابی به منابع و ایجاد ارتباطات موردنیازشان فراهم کند و مجموعه کاملی از کالاهای عمومی را ببیند که از مجموع تعداد قطعات عمدی آنها ایجاد شده است. به نظر می‌رسد شکل دولت در آینده شبکه‌‌‌ای و معطوف به حل مسائل به شیوه‌‌ مشارکتی است. دولت سرمایه‌گذار می‌‌‌تواند با رویکرد شبکه‌‌‌ای به جامعه مدنی (اصناف، سندیکاها و اتحادیه‌‌‌ها و سمن‌‌‌ها) دقت حل مسائل و برآورده‌‌‌‌‌‌سازی نیازهای شهروندانش را ارتقا دهد. از این طریق است که می‌‌‌تواند برای سیاست‌‌‌ها خود حمایت‌‌‌طلبی کند و اختیارات خود را در حل موثر مشکلات شهروندان گسترده سازد.