نیاموختههای سیمونز
جیم هریس سیمونز، ریاضیدان-سرمایهگذار اسرارآمیزی بود که با استفاده از روشهای کوانت به اعماق دادههای بازار مالی نفوذ و رمزالگوها را کشف کرد و به «پادشاه کوانت» ملقب شد. هنر اصلی جیم سیمونز، ترکیب علم ریاضی و تکنیکهای کوانت با بازارهای مالی بود. وی پس از سالها زندگی به عنوان یک ریاضیدان موفق، تصمیم گرفت به علم مجرد ریاضیات عینیت ببخشد و از آن در راستای خلق ارزش در دنیای واقعی استفاده کند. این نقطه سرآغازی بود برای ورود به بازارهای مالی و تاسیس شرکتهای سرمایهگذاری که در آینده عملکرد خارقالعادهای از خود نشان دادند و سود فراوانی برای بنیانگذار آن به ارمغان آوردند. اما سود فراوان، تنها عامل شناخته شدن جیم سیمونز نبود و خانواده سیمونز از ابتدا نامی آشنا در فعالیتهای خیرخواهانه و بشردوستانه به شمار میرفتند. جیم سیمونز در طول زندگی خود همراه با همسرش به تاسیس بنیاد ریاضی آمریکا، انجمن حمایت از اوتیسم و کمکهای مالی فراوان به محافل علمی گوناگون پرداختند.
گرگوری زاکرمن در کتاب «مردی که معمای بازار را حل کرد» به شرح زندگی و دنیای اسرارآمیز جیم سیمونز پرداخته است. به گفته سیمونز، زندگی وی به دو بخش ریاضیات و مالی تقسیم میشود. زندگی آکادمیک جیم سیمونز با علوم ریاضی گره خورده است. او مدرک کارشناسی خود در رشته ریاضیات را از دانشگاه ام.آی.تی و مدرک دکترای ریاضی خود را در ۲۳سالگی از دانشگاه برکلی دریافت کرد. وی در زمینه هندسه و توپولوژی مطالعات گستردهای انجام داد، همراه با همکار خود فرم چرن-سیمونز را توسعه داد و مطالعاتی در زمینه نظریه ریسمان و نیز علم فیزیک داشت. خدمات سیمونز در گسترش هندسه و توپولوژی، جایزه اسوالد وبلن از انجمن ریاضی آمریکا را در سال ۱۹۷۶ برای وی به ارمغان آورد. همچنین در طول جنگ ویتنام، وی به عنوان یک رمزگشا برای سازمان اطلاعاتی آمریکا فعالیت کرده و کدهای رمزی روسیه را کدگشایی میکرد؛ تجربهای که بعدها در کدگشایی الگوهای موجود در انبوه دادههای بازارهای مالی به سیمونز کمک کرد.
توانایی بیبدیل وی در استفاده از تجربههایی که برای حل معماها و شکستن رمزها بهدست آورده بود، همراه با دید منطقی و وسیعی که از مطالعه ریاضیات کسب کرده بود، به سیمونز تخصص استخراج روابط و معادلات از انبوهی داده بهظاهر نامرتبط و بیمعنی را اعطا کرد. این توانایی باعث شد سیمونز پس از سالهای متمادی مطالعه علوم ریاضی وارد بازارهای مالی شود و پس از تجربه تاسیس چند شرکت، نهایتا شرکت رنسانس را در سال ۱۹۷۸ تاسیس کرد که شامل چند صندوق سرمایهگذاری بود که مشهورترین آنها، صندوق مدالیون، نظر بسیاری از فعالان حوزه مالی را به خود جلب کرد و بیش از سهدهه موفق به کسب میانگینهای متوسط بالای ۶۰درصد شد. روش اصلی محرمانه مورد استفاده این صندوق، معاملات الگوریتمی با فرکانس بالاست که از تمام دادههای موجود بهره میگیرد. خالی از لطف نیست که یادآوری کنیم همزمان صندوقهای دیگر شرکت رنسانس نیز وجود داشتند که بازدههای معقول و حتی منفی کسب کردند.
این مشاهده بهدرستی نشان میدهد که هیچ موفقیتی بدون کسب تجربه از شکست حاصل نمیشود و انسانهای بزرگ از شکستهای خود درس میآموزند. مدلهای سرمایهگذاری صندوق مدالیون، هرگز فاش نشد و بهصورت یک جعبهسیاه باقی ماند. این مساله خود یکی از علل موفقیت چشمگیر این صندوق بود؛ زیرا در مطالعات مرتبط با بازارهای مالی نشان داده میشود که هر استراتژی سرمایهگذاری پس از افشا و همهگیری، سودآوری خود را از دست میدهد؛ چرا که سرمایهگذاران شروع به بهرهبرداری از مدل مذکور میکنند و فرصت سودآوری آن مدل از بین میرود. از سوی دیگر، یکی از علل مهم موفقیت مدل سرمایهگذاری این صندوق را میتوان جلوگیری از ورود تورشهای رفتاری مالی به تصمیمهای سرمایهگذاری دانست.
تورشهای رفتاری آن دسته از سوگیریهای احساسی و روانی انسان در معاملات مالی هستند که لزوما عقلایی و در جهت حداکثرسازی سود نیستند و سبب کاهش سود میشوند. جیم سیمونز با تکیه بر الگوریتمها و کدها، از چنین اشتباهاتی جلوگیری کرده و در مصاحبهای اذعان میدارد: «من هیچ نظری درباره هیچ سهمی ندارم. کامپیوتر نظرات خود را میدهد و ما بردهوار اطاعت میکنیم.» آنچه از جیم سیمونز نیاموختیم، برخلاف ادعای اکثر نوشتارها، فرمولهای سرمایهگذاری پیشرفته و الگوریتمهای خرید و فروش بر مبنای محاسبات کوانت در علوم مالی نیست؛ آنچه از وی باید آموخت، این است که از استعداد و علاقه خود، در راه رسیدن به موفقیت بهرهمند شویم. زمانی که آحاد مردم به دنبال یافتن عادات افراد موفق و تقلید از آنها یا بهدنبال ترک شغل فعلی خود برای مهاجرت به زمینهای پولسازتر یا در پی تکرار کسبوکار موفقی که به تازگی خبرساز شده است هستند، افرادی نظیر جیم سیمونز با تمرکز روی تواناییهای خود قادر به خلق معجزه و موفقیت در دنیای واقعی از علم ریاضیات محض هستند؛ علمی که شاید در نظر اکثر افراد هممعنی دوریگزینی از دنیا و غرق شدن در محاسبات مجرد باشد. این دستاورد ثابت میکند که هرکس میتواند جیم سیمونز دنیای خود باشد و با تکیه بر نقاط قوت خویش، دنیای بهتری بسازد.