نیش دوشاخه تکنولوژی

البته این سوال قدیمی است. ترس از اینکه تکنولوژی باعث نابودی شغل‌ها، جایگزینی کارگرها و آسیب به سبک زندگی شود، در دوران انقلاب صنعتی به وجود آمد. این ترس‌ امروز نیز وجود دارد. جان اف. کندی در سال ۱۹۶۰ در ابتدای انقلاب کامپیوتر گفت: «امروز ما در آستانه انقلاب صنعتی جدیدی هستیم، انقلاب اتوماسیون. این انقلاب روشنایی امید را برای کامیابی نیروی کار و فراوانی برای آمریکا می‌آورد، اما تهدیدی تاریک نیز برای جابه‌جایی صنایع،‌ افزایش بیکاری و تعمیق فقر به همراه می‌آورد.»  با نگاه به گذشته می‌توان دریافت که نگرانی کندی درباره از بین‌ رفتن شغل‌ها به وقوع نپیوسته است. در سال‌های پس از سخنرانی او، اقتصاد ایالات متحده میلیون‌ها شغل جدید ایجاد کرده و بیکاری گسترده اتفاق نیفتاده است.

با توجه به مزایای تکنولوژی و قدرت بازار، افراد شغل‌های جدیدی پیدا می‌کنند و افزایش بهره‌وری همانند انقلاب صنعتی در قرن‌های ۱۸ و ۱۹ میلادی، استانداردهای زندگی را افزایش می‌دهد. در واقع استانداردهای زندگی از سال ۱۹۰۰ به این سو به صورت چشمگیری بهبود پیدا کرده‌اند. تکنولوژی‌هایی مانند الکتریسیته، موتورهای احتراق داخلی، تلفن و داروهای مدرن کیفیت زندگی و امید به زندگی را بهبود بخشیده‌اند. اما این مساله به این معنی نیست که نگرانی‌های کندی بیهوده بوده‌اند. تنها چند سال پس از سخنرانی کندی، نابرابری دستمزدها بیشتر شد و سهم درآمدی نیروی کار کاهش یافت. اقتصاددان‌ها چارچوب‌هایی برای بررسی اثرات هوش مصنوعی و به صورت گسترده‌تر پیشرفت تکنولوژی، اتوماسیون و روبات‌ها بر نابرابری توسعه داده‌اند. با توجه به این چارچوب‌ها، ‌ما به چهار جنبه از تاثیرگذاری تکنولوژی بر نابرابری می‌پردازیم.

- تغییرات تکنولوژی که بهره‌وری کارگران ماهر را بیشتر از کارگران غیرماهر افزایش داده‌اند.

- کاهش هزینه سرمایه که به صورت کلی مکمل نیروی کار ماهر است.

- قابلیت‌ ماشین‌ها که برای جایگزینی کامل کارگرها افزایش یافته است.

- قدرت بازاری تعداد محدودی از بنگاه‌ها که در نتیجه تکنولوژی افزایش یافته است.

درباره‌ کانال اول،‌ کاتز و مورفی در سال ۱۹۹۲ تغییرات در دستمزدهای نسبی را با تغییرات در عرضه و تقاضا برای نیروی کار ماهر توضیح دادند. عرضه کار بیشتر توسط کارگران ماهر باعث کاهش بهای مهارت آنها می‌شود و افزایش تقاضا برای نیروی کار ماهر اثر عکس دارد. این نیروها می‌توانند کاهش بهای مهارت در ابتدای دهه ۷۰ میلادی در نتیجه ورود بیشتر افراد به دانشگاه‌ها و همچنین افزایش آن در دهه ۸۰ میلادی را توضیح دهند.

کانال دوم سرمایه و به صورت خاص دستگاه‌ها و تجهیزات، مکمل کارگران ماهر هستند و جایگزین نیروی کار غیرماهر می‌شوند. برگ، بافی و زانا در سال ۲۰۱۸ با توسعه این روش، به بررسی هوش مصنوعی و ربات‌ها به عنوان انواع جدیدی از سرمایه در کنار دستگاه‌ها و تجهیزات سنتی که جایگزین برخی از کارگرها و مکمل برخی دیگر می‌شوند، پرداختند. در ۳۰ سال گذشته جایگزینی نیروی کار غیرماهر با تکنولوژی‌های اطلاعاتی و ارتباطی افزایش یافته است. به عبارت دیگر تکنولوژی‌های اطلاعاتی و ارتباطی اکنون می‌توانند بهتر از کارگران غیرماهر به انجام برخی کارها بپردازند. افزایش امکان جایگزینی کارگرها با هوش مصنوعی و ماشین‌ها باعث افزایش نابرابری دستمزدها و سهم درآمدی صاحبان سرمایه می‌شود. این موضوع باعث به وجود آمدن این پرسش می‌شود که منفعت هوش مصنوعی چگونه باید توزیع شود یا به عبارت دیگر چه کسی مالک هوش مصنوعی است؟

هرچند در درازمدت، جامعه ممکن است با بهره‌وری کلی بالاتری که به وجود می‌آید، وضعیت بهتری داشته باشد، اما بازنده‌های زیادی وجود خواهد داشت که عمدتا در میان کسانی هستند که از قبل از رفاه کمتری برخوردار بوده‌اند.

درباره‌ کانال سوم،‌ عجم‌اوغلو و رسترپو در سال ۲۰۲۰ به این نکته اشاره می‌کنند که تکنولوژی هرچند نقش خلاقیت را افزایش داده، اما به صورت فزاینده‌ای جایگزین کارگران در کارهای عادی شده است. این مسابقه بین کارهای خلاقانه جدید و اتوماسیون کارهای عادی، بر تقاضا برای گروه‌های کاری متفاوت موثر است و در نهایت دستمزدها و بهره‌وری کلی را تعیین می‌کند. عجم‌اوغلو و رسترپو نشان می‌دهند که بیشتر تغییرات در دستمزدهای نسبی گروه‌های مختلف نیروی کار را می‌توان با اتوماسیون توضیح داد.

کانال چهارم این تاثیرات خارج از نیروی کار و مربوط به قدرت بازاری بنگاه‌هاست. شرکت‌هایی مانند آلفابت و مایکروسافت تکنولوژی‌های پیشرو در زمینه هوش مصنوعی را در اختیار دارند. توسعه این تکنولوژی‌ها علاوه بر هزینه زیاد، نیازمند حجم بالایی از داده است که تنها شرکت‌های معدودی در اختیار دارند. این موضوع به این معنی است که این بنگاه‌ها در نهایت سهم بزرگ‌تری از درآمدهای این تکنولوژی را در اختیار خواهند داشت. با اجاره‌دادن این تکنولوژی به بنگاه‌ها در صنایع دیگر، سهم نیروی کار از درآمد کاهش خواهد یافت و سهم هوش مصنوعی افزایش می‌یابد. پیامدهای قدرت بازاری این شرکت‌ها تنها به مالکیت هوش مصنوعی محدود نمی‌شود. شرکت‌ها با نوآوری‌های خود سرعت رشد و نوع تکنولوژی جدیدی را که ایجاد می‌شود تعیین می‌کنند.

وقتی بنگاه‌ها به اندازه کافی بزرگ باشند می‌توانند مالکیت رقبای احتمالی را به دست آورده و رقابت را از بین ببرند. علاوه بر این، شرکت‌های بزرگ که به تکنولوژی‌های پیشرو در زمینه هوش مصنوعی دسترسی دارند، ممکن است بتوانند نهادهای تنظیم‌گر را تحت‌تاثیر قرار داده و مسیر نوآوری را به جای رفاه اجتماعی به سمت اهداف خود تغییر دهند. این نابرابری و سهم درآمدی کمتر نیروی کار می‌تواند دائمی باشد. انقلاب صنعتی اول منعکس‌کننده خوش‌بینی بلندمدت و نگرانی‌های کوتاه‌مدت بود. افراد کمی تمایل دارند مزیت‌های آن را کنار بگذارند اما عبور از آن، هم از نظر اقتصادی و هم سیاسی بسیار سخت بوده است. فری با اشاره به تله تکنولوژی بیان می‌کند که در نتیجه انقلاب صنعتی، گروه‌های مشخصی از کارگران برای سه نسل وضع بدتری را تجربه کرده‌اند. ظهور ChatGPT- ۴، که یک مدل زبانی و یک مدل هوش مصنوعی برای ایجاد زبانی شبیه انسان است، در اوایل سال ۲۰۲۳ نشان‌دهنده شتاب قابل توجهی در سرعت تغییرات است و توانایی هوش مصنوعی را برای انجام کارهایی بسیار بیشتر از کارهای عادی نشان می‌دهد.

پژوهش مک‌کینزی در سال ۲۰۱۹ نشان می‌داد که کارشناسان هوش مصنوعی انتظار داشتند که رایانه‌ها بتوانند تا سال ۲۰۵۰، ۲۵درصد برتر از انسان‌ها بنویسند و تا سال ۲۰۵۵ خلاقیت هم‌سطح انسان داشته باشند. با‌این‌حال آنها با اصلاح برآوردهای خود معتقدند که هوش مصنوعی به‌ترتیب در سال‌های ۲۰۲۴ و ۲۰۲۸ به این سطح از توانایی خواهد رسید.

برآوردها نشان می‌دهند که وقتی این ابزار وارد محیط کار شود، حداقل نیمی از وظایف حدود ۲۰درصد از کارگران را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. به نظر می‌رسد که مدل‌های زبانی بهره‌وری را در کارهای خلاقانه مانند نوشتن، تحلیل‌های حقوقی و برنامه‌نویسی افزایش می‌دهند. این مطالعات با مقایسه بهره‌وری گروهی که از مدل‌های زبانی استفاده می‌کند و گروه کنترل در انجام وظایف یکسان، جهش‌های بزرگی در عملکرد را نشان می‌دهند. علاوه بر این، در این مطالعات افرادی که مهارت کمتری داشته‌اند بیشتر از مزایای مدل‌های زبانی بهره برده‌اند و نشانه‌هایی وجود دارد که GPT-۴ به‌تنهایی می‌تواند خروجی‌های بهتری نسبت به انسان تولید کند. این یافته‌ها با یافته‌های پیشین که بر جایگزینی اتوماسیون با نیروی کار با مهارت پایین تاکید داشتند، در تضاد هستند. این مشاهدات می‌توانند نشان‌دهنده تفاوت بین مدل‌های زبانی با نسل‌های پیشین تکنولوژی باشند. آیا نابرابری دستمزد به نفع کارگران با مهارت کمتر کاهش خواهد یافت؟ یا شرکت‌های بزرگ که به بهترین داده‌ها دسترسی دارند و بااستعدادترین نیروی‌ کار را در اختیار دارند، قدرت اقتصادی و سیاسی بیشتری به دست خواهند آورد؟

سناریوهای خوش‌بینانه و بدبینانه‌ای درباره آینده هوش مصنوعی وجود دارد، اما به صورت قطعی تغییرات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی زیادی رخ خواهد داد و سیاستگذاران باید عواقب این تغییرات را به‌خوبی در نظر داشته باشند. از سوی دیگر باید به تاثیرات جهانی هوش مصنوعی نیز توجه کرد. پژوهش‌های قبلی با تاکید بر جایگزینی هوش مصنوعی به جای نیروی کار غیر‌ماهر، درباره افزایش نابرابری‌های درآمدی جهانی هشدار می‌دهند، اما تاثیر این تکنولوژی‌ها بر کشورهای مختلف نامشخص است. اقتصادهای در‌حال‌توسعه ممکن است از هوش مصنوعی به عنوان یک معلم خستگی‌ناپذیر و دستیار برنامه‌نویسی خبره که نیروی کار آنها را تقویت می‌کند، بهره‌مند شوند. از سوی دیگر دسترسی محدودتر به داده‌ها و شکاف‌های تکنولوژی می‌تواند این نابرابری را افزایش دهد.