دو ریشه محرومیتهای آموزشی
در این ۱۲۰سال سیاستهای متعددی همچون اعطای سهیمه تحصیلی به خانوادههای بیبضاعت، اعطای بورسهای تحصیلی اعزام به خارج برای دانشآموزان طبقه رعیت، تصویب و اجرای قانون تعلیمات اجباری در مقطع ابتدایی و چند دهه بعد در مقطع دبیرستان، یکدستسازی زبان و محتوای آموزشی در سطح ملی در راستای سیاستهای دولت-ملتسازی برای پسران و دختران، برقراری سیستم کنکور سراسری، دادن سهمیههای امتیازی به مناطق کمتر برخوردار و مناطق درجه۳، رایگان کردن تحصیل در آموزش عالی دولتی، اعطای فرصتهای تحصیلی برای اکابر و کارمندان، آموزشهای از راه دور و مکاتبهای و... اجرا شده است تا اولا شکافهای آموزشی و تحصیلی بین شهرهای بزرگ و کوچک و روستاها و بین دختر و پسر و بین اقوام و مذاهب و بین بزرگسالان و کودکان- نوجوانان-جوانان برطرف شود و درثانی حاکمیت و دولتها با اعطای موقعیتهای برابریبخش بتوانند تا حد ممکن از بیشترین ظرفیت نیروی انسانی موجود برای پیش بردن برنامههای خود بهره جویند.
بهرغم همه این اقدامات، جامعه امروز ایران از دو شکاف بزرگ آموزشی رنج میبرد که هر دو مولود سیاستهای اقتصادی و اجتماعی نادرست هستند: نخست شکاف دیجیتال و دیگری شکاف اقتصادی. با توسعه فضای وب در سراسر جهان و مجهز شدن این فضا به انواع برنامهها و اپها و شبکههای ارتباطی و گره خوردن این عرصه با تکنولوژیهای بسیار پیشرفته ارتباطی و اقتصادی، شاهد شکافهای دیجیتال گستردهای در سطح جهان هستیم. این شکاف عنقریب ما را به مصرفکننده مصلوبالاختیار فضاهای ارتباطی و تکنولوژیک جهان تبدیل خواهد کرد.
اما برکنار از عقبافتادگی ایران در این حوزه و اتخاذ سیاستهای امنیتی و بعضا محدودکننده در سراسر کشور که به گسترش این شکاف دامن میزند، در سطح داخلی نیز شاهد سطوح دیگری از این شکاف بین شهرهای بزرگ و استانهای مهم با مناطق موسوم به حاشیهای هم هستیم. تاثیر این شکافها بر دانشآموزان و افرادی که مایل به ادامه تحصیل در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی هستند، چه به لحاظ منطقهای، چه بهلحاظ جنسیتی و چه بهلحاظ کیفیت و سرعت اینترنت و ابزارهای استفاده از این فضا، چشمانداز تاریکی را برای توسعه شکافهای اجتماعی پیشروی ما قرار میدهد.
رشد و توسعه متوازن و برابر سایر مناطق کشور و سایر اقشار جامعه، اعم از زنان و مردان و ادیان و مذاهب و گویشها و قومیتها اصلیترین برنامه توسعه عمومی کشور جهت بهرهبرداری مناسب از توان موجود در کلیت جامعه و جلوگیری از ناهنجاریهای اجتماعی و زمینههای تشکیل کانونهای مقاومت است. از سوی دیگر، در نتیجه مدیریت اشتباه اقتصادی و اجتماعی و همچنین در نتیجه تحریمهای اقتصادی دهههای اخیر و به تبع آن تشدید تورمهای مستمر و گوناگون، شکافهای اقتصادی جامعه تشدید و امکان دستیابی به موقعیتهای برتر آموزشی و تحصیلی و شغلی و اجتماعی تا حد بسیار زیادی به طبقات برخوردار محدود شده است. طبیعی است که از دست رفتن امید به نیل به موقعیتهای برابر، نسل محروم از این موقعیتها را به اقشار عصیانگر و معترض تبدیل خواهد کرد؛ نسل معترضی که به اقدامات مثبت و موثر هم با دیده منفی و عدماعتماد مینگرد و همواره خود را در موقعیت بازنده و عدهای خاص را در موقعیت برنده متصور میشود.
مسائل بغرنج اجتماعی، ریشههای متعددی دارند. زمینههای ایجادکننده همان ریشهها و در مقابل، عوامل از بینبرنده همان زمینهها اموری جدا از امر اجتماعی نیستند. درواقع امر اجتماعی تماما برآمده از همین زمینهها و ریشهها و معلولهاست. در جامعهای که این زمینهها معطوف به کژکارکردی باشند و فاهمه عمومی و نخبگانی آن ناتوان از شنیدن صدای توسعه شکافهای اجتماعی و آموزشی و اقتصادی باشد و با سرگرم کردن خود و دیگران درصدد خوب جلوه دادن صحنه برآید، نباید انتظار اصلاح و ترقی داشت. آمارهای ثبتشده سالهای اخیر معطوف به توسعه شکاف دیجیتال و شکاف اقتصادی بهعنوان دو زمینه و ریشه محرومیتهای آموزشی بسیاری از اقشار جامعه ایران و دستیابی قشر ثروتمند جامعه به حداکثر موقعیتهای تحصیلی و شغلی و حتی مهاجرتی باید زنگهای هشدار را به صدا درآورد تا در همین لحظه اقدامات موثری برای ترمیم این شکافها و بحرانهای متعاقب آن اندیشیده شود. محروم نگهداشتن جامعه از پیشرفتهای تکنولوژیک جهان در عرصه سایبر و فقیر ماندن جامعه و حکومت در عرصه اقتصاد بهگونهای در هم تنیده اوضاع را از آنچه هست بدتر میکنند.