پرسش امروز
توانا بود هر که دانا بود
مساله ما در این پرونده، همان مسالهای است که رابرت لوکاس فقید آن را مطرح میکند؛ اینکه چه چیزی در جهان -حداقل در جهان علم اقتصاد- مهمتر از مساله رشد اقتصادی است؟ به دیگر سخن، لوکاس بیان میکند که وقتی به مقوله رشد اقتصادی میاندیشیم، دیگر نمیتوانیم به چیز دیگری فکر کنیم. در واقع باید بیان کرد که رشد اقتصادی پایدار، همان هدف بزرگی است که دستکم اقتصادخوانها و اقتصاددانها در پی آن هستند و در راستای شناخت آن، مطالعات بسیاری کردهاند. مطالعاتی که در نهایت بیان میکنند راه رشد اقتصادی پایدار از رشد پیوسته تکنولوژی میگذرد یا بهعبارت دقیقتر، علتالعلل رشد اقتصادی را باید در بهرهوری نیروی کار جستوجو کرد. به زبان سادهتر، اقتصاد جریان اصلی به ما بیان میکند که اگر رشد اقتصادی کشوری مانند ایالاتمتحده آمریکا بالاتر از رشد اقتصادی کشوری مانند موزامبیک است، به بهرهوری بالاتر نیروی کار آمریکایی بازمیگردد؛ یعنی هرچه بهرهوری نیروی کار افزایش یابد، رشد اقتصادی نیز افزایش خواهد یافت.
درست در همین نقطه است که پرونده امروز ما آغاز میشود؛ اینکه تکنولوژی یا بهرهوری یعنی چه و اینکه تکنولوژی و بهرهوری چگونه میتوانند ارتقا پیدا کنند؟ در همین ابتدا باید بیان کرد که در ادبیات جریان اصلی اقتصاد، تکنولوژی همان شیوه تولید کالا و خدمات است. بهعبارت دقیقتر، تکنولوژی انباشت دانش است که خود را در بهرهوری نیروی کار نشان میدهد و درست به همین دلیل است که علم اقتصاد به ما بیان میکند راه رشد اقتصادی پایدار از رشد پیوسته دانش برای خلق ارزشافزوده بیش از پیش میگذرد و در نتیجه، سرمایهگذاری در حوزه دانش یا همان چیزی که امروزه با عنوان تحقیقوتوسعه شناخته میشود، اهمیت کلیدی پیدا میکند. از اینرو، این پرونده از «باشگاه اقتصاددانان» به این موضوع میپردازد که کشورهای موفق در راه رشد اقتصادی پایدار در حوزه تحقیقوتوسعه چه مسیری را پیمودهاند؟ در واقع، آنها چگونه توانستهاند در این راه موفق شوند و ما برای رسیدن به هدف باید چه مسیری را طی کنیم؟