نابرابری قومی

نابرابری قومی اصطلاحی جدید در حوزه ادبیات توسعه اقتصادی است که نخستین‌بار توسط آلبرتو آلسینا در مقاله تنوع قومی معرفی شد. نابرابری قومی ترکیبی از دو اصطلاح تنوع قومی و نابرابری ثروت است. از نظر آلسینا نابرابری ثروت اگرچه فی‌نفسه مضر است اما در ترکیب با تنوع قومی می‌تواند آثار منفی فراوانی داشته باشد و موجب انحراف کشورها از مسیر توسعه شود. نابرابری قومی می‌تواند موجب بروز و تداوم درگیری و خشونت، فروپاشی انسجام اجتماعی و ایجاد مانع بر سر راه تکامل نهادی به‌عنوان مهم‌ترین معیار توسعه اقتصادی شود. به‌نظر تجربیات بسیاری از کشورهای آفریقایی، اقتصادهای خاورمیانه و جنوب‌آسیا در این زمینه نظریات آلسینا را تایید می‌کند.

هزینه‌های اجتماعی تنوع قومی

همه‌چیز فرو پاشید، جمله‌ای است که یکی از سیاستمداران در مورد آفریقا زمانی‌که کشورهای آن قاره از استعمار غرب استقلال ‌یافته‌بودند، گفت. به‌نظر چشم‌انداز آینده‌ای روشن و توسعه‌یافته در زمانی‌که این جمله گفته شد به‌شدت مخدوش شده بود و آفریقای استقلال‌یافته در مسیری قرار گرفته بود که بازگشت به انسجام گذشته به سختی می‌توانست مورد تصور قرار گیرد، اگرچه در چند دهه گذشته خشونت و درگیری تنها مختص به قاره آفریقا نبوده است و بسیاری از کشورها در جنوب‌آسیا، خاورمیانه و حتی در شبه‌قاره هند شاهد خشونت، تعارض و درگیری‌های قومی و گروهی بوده‌اند اما آفریقا نمود آشکاری از تمام بلایایی است که می‌تواند بر سر نوع بشر نازل شود. در مقاله میراث تاریخی و توسعه آفریقا به قلم میکالوپولس(۲۰۱۸) نشان داده‌شده ‌است که چگونه مرزبندی‌های مصنوعی دوران استعمار بدون توجه به تنوع قومی در درون مرز‌های تصنعی باعث درگیری و تداوم خشونت در بسیاری از کشورهای آفریقایی میان قومیت‌ها (تقسیم‌بندی شده و نشده) شده‌است. نمونه مرزبندی تصنعی و اثر آن بر درگیری میان اقوام در کشورهای آفریقایی تنها یک نمونه از معارضاتی است که کشورهای این قاره با آن روبه‌رو هستند. اثرات قرن‌ها تجارت برده بر درآمد سرانه پایین و توسعه‌نیافتگی امروز اقتصادهای آفریقایی توسط ناتان نان(۲۰۰۸) نشان داده‌شده ‌است. از طرفی آلسینا نشان می‌دهد که این منطقه از جهان همراه با جنوب‌آسیا در وضعیت به‌مراتب بدتری از نظر نابرابری قومی نیز قرار دارند که به خشونت و درگیری بیشتر دامن می‌زند. تنوع قومی همانند بسیاری از پدیده‌های اقتصادی و اجتماعی دیگر، هزینه‌ها و مزایایی دارد. از یک‌سو، تنوع در مهارت‌ها، تحصیلات و مواهب می‌تواند با ترویج نوآوری، بهره‌‌‌‌‌‌‌وری را افزایش دهد. از سوی دیگر، تنوع اغلب با سیاست‌های ضعیف و هدفمند قومی، تامین ناکارآمد کالاهای عمومی و نفرت و درگیری مبتنی بر قومیت همراه است؛ در واقع ادبیات نظری گسترده‌ای، تاثیر منفی تقسیم‌‌‌‌‌‌‌بندی قومی و زبانی را بر جنبه‌‌‌‌‌‌‌های مختلف عملکرد اقتصادی به استثنای اقتصادهای ثروتمند نشان می‌دهد.

 نابرابری درآمد همچنین ممکن است اثرات مثبت و منفی بر توسعه داشته باشد. از طرفی، درجه بالاتری از نابرابری درآمد ممکن است منجر به درگیری و جنایت شود، از تحصیل فقرا جلوگیری کند، یا منجر به سلب مالکیت و مالیات‌‌‌‌‌‌‌های سنگین شود که سرمایه‌گذاران را دلسرد می‌کند. از جنبه مثبت، نابرابری درآمد ممکن است با ایجاد انگیزه در افراد و با فراهم‌کردن منابع لازم سرمایه‌ برای شیوه‌های تولید سرمایه‌بر، نوآوری و کارآفرینی را تحریک کند. با پیچیده‌تر‌کردن رابطه بین این دو، یک همبستگی مثبت بین نابرابری و توسعه ممکن است منعکس‌کننده حدس سیمون کوزنتز باشد که صنعتی‌شدن به سطوح بالاتری از نابرابری در مراحل اولیه توسعه تبدیل می‌شود، درحالی‌که در مراحل بعدی، ارتباط منفی می‌شود. با توجه به ابهامات نظری (و مسائل مربوط به داده‌ها)، شاید تعجب‌آور نباشد که تشخیص یک ارتباط قوی بین نابرابری و توسعه از نظر تجربی بسیار سخت بوده است، بنابراین هنوز قاعده قدرتمندی در مورد ارتباط نابرابری درآمدی (یا ثروت) و توسعه اقتصادی وجود ندارد، اما ارتباط نابرابری قومی و توسعه چطور؟

مقاله آلسینا یک حدس جایگزین را مطرح و آزمایش می‌کند که بر تقاطع تنوع و نابرابری قومی تمرکز دارد. ایده اصلی این است که آنچه برای توسعه نسبی بیشترین اهمیت را دارد، تفاوت‌‌‌‌‌‌‌های اقتصادی بین گروه‌های قومی است که در یک کشور همزیستی دارند، نه درجه تقسیم‌‌‌‌‌‌‌بندی قومی فی‌نفسه یا نابرابری درآمدی که به‌طور معمول اندازه‌‌‌‌‌‌‌گیری می‌شود (یعنی مستقل از قومیت). اولین نکته این مطالعه ارائه معیارهایی از تفاوت‌های درون‌کشوری در رفاه در بین گروه‌های قومی است که به‌عنوان نابرابری قومی تعریف می‌شود. برای غلبه بر پراکندگی داده‌های درآمدی در امتداد خطوط قومی و به‌منظور ایجاد شاخص‌های نابرابری قومی در سطح کشور برای بزرگ‌ترین مجموعه ممکن از ایالت‌‌‌‌‌‌‌ها، مقاله نقشه‌‌‌‌‌‌‌های قوم‌‌‌‌‌‌‌نگاری و زبان‌‌‌‌‌‌‌شناختی در محل گروه‌ها را با تصاویر ماهواره‌‌‌‌‌‌‌ای از چگالی نور در شب ترکیب می‌کند که در یک شبکه خوب در دسترس هستند. مطالعات اخیر نشان داده‌اند که درخشندگی در شب یک نماینده قوی برای توسعه است. شاخص نابرابری بین گروه‌های قومی با معیارهای رایج نابرابری درآمدی که معمولا به‌کار می‌روند - و به‌شدت ضعیف اندازه‌‌‌‌‌‌‌گیری می‌شوند - در سطح کشور همبستگی ضعیفی دارد و با تقسیم‌‌‌‌‌‌‌بندی قومی همبستگی متوسطی دارد. برای جداسازی مولفه بین‌قومی نابرابری از نابرابری کلی منطقه‌ای، مقاله همچنین نمایه‌‌‌‌‌‌‌هایی از نابرابری فضایی و معیارهایی ایجاد می‌کند که تفاوت‌‌‌‌‌‌‌های منطقه‌ای در رفاه در بین واحدهای اداری سطح اول و دوم را نشان می‌دهد. دوم، مقاله یک ارتباط منفی قوی بین نابرابری قومی و تولید ناخالص داخلی سرانه واقعی در سراسر کشورها را مستند می‌کند. این همبستگی حتی زمانی‌که درجه کلی نابرابری و نابرابری فضایی را در مناطق اداری کنترل می‌کند برقرار است. دومی نیز رابطه معکوس با عملکرد اقتصادی یک کشور دارد که خود یک یافته جدید است. مقاله همچنین کشف می‌کند که وقتی نابرابری قومی را در‌نظر می‌گیریم، همبستگی منفی بین پراکندگی قومی‌زبانی و توسعه به‌طور قابل‌توجهی ضعیف می‌شود (و از نظر آماری از صفر قابل تشخیص نیست). این نشان می‌دهد که تمرکز نابرابر ثروت در بین گروه‌های قومی با توسعه و نه تنوع فی‌نفسه مرتبط است. سوم، در تلاش برای روشن‌کردن ریشه‌‌‌‌‌‌‌های نابرابری قومی، مقاله زیربنای جغرافیایی آن را بررسی می‌کند.

به‌ویژه، با انگیزه کار اخیر نشان می‌دهد که گروه‌های زبانی تمایل به اقامت در موقوفات اراضی متمایز دارند، ما ضرایب جینی را ایجاد می‌کنیم که منعکس‌کننده تفاوت‌ها در ویژگی‌های مختلف جغرافیایی در سراسر سرزمین‌های قومی است و نشان می‌دهد که دومی یک پیش‌بینی‌کننده قوی برای نابرابری قومی است. برعکس، هیچ ارتباطی بین نابرابری قومی معاصر و متغیرهای تاریخی که اغلب مورد‌استفاده قرار می‌گیرند که نوع استعمار و منشأ قانونی را درمیان دیگر موارد نشان می‌دهند، وجود ندارد. چهارم، مقاله نشان می‌دهد که توسعه معاصر در سطح کشور نیز با نابرابری در مواهب جغرافیایی در سرتاسر سرزمین‌‌‌‌‌‌‌های قومی رابطه معکوس دارد، با این حال هنگامی که نابرابری درآمد بین گروه‌ها را مشروط کنیم، تفاوت در مواهب جغرافیایی دیگر همبستگی قابل‌توجهی با توسعه‌نیافتگی ندارد. این نتایج نشان می‌دهد که تفاوت‌‌‌‌‌‌‌های جغرافیایی درمیان میهن‌‌‌‌‌‌‌های قومی بر توسعه نسبی عمدتا از طریق شکل‌‌‌‌‌‌‌دهی نابرابری اقتصادی در بین گروه‌ها تاثیر می‌گذارد. به زبان ساده‌تر یعنی جغرافیا از کانال ایجاد‌کننده نابرابری اقتصادی درمیان گروه‌های قومی به توسعه‌نیافتگی مرتبط می‌شود.

افزایش نابرابری به‌طور فزاینده‌ای یک نگرانی عمومی است؛ که توسط جنبش اشغال وال‌استریت و شواهد اخیر تحریک شده‌است. این ایده که نابرابری باعث درگیری منجر به توسعه‌نیافتگی می‌شود، حداقل به توماس هابز و کارل مارکس برمی‌گردد، با این حال شاید به دلیل مسائل مربوط به داده‌های اندازه‌گیری و ابهامات نظری، مجموعه وسیعی از تحقیقات نتوانسته‌اند ارتباط قابل‌توجهی بین نابرابری درآمد و توسعه یا تعارض را تشخیص دهند. در عین حال، تجدید خشونت و درگیری در سوریه، مالی و مصر و موانعی که بسیاری از کشورهای بهار عربی برای تحکیم دموکراسی با آن روبه‌رو هستند، مفسران تاثیرگذار را بر آن داشته است تا بر مشکلات مربوط به تقسیم‌بندی قومی (و اغلب مذهبی) تاکید کنند. ایده اصلی مقاله این است که نابرابری به‌ویژه زمانی مضر است که ثروت به‌طور نابرابر بین گروه‌های قومی یا مذهبی توزیع شود. درگیری‌های مبتنی بر توزیع نابرابر ثروت میان گروه‌های قومی بر اساس برخی مطالعات تاریخی نشان داده شده‌است. برای نمونه کار اخیر هوبر و سوریانارایان (۲۰۱۳) نشان می‌دهند که قومیت‌گرایی حزبی در هند در ایالت‌هایی با درجه بالایی از نابرابری درمیان طبقات اجتماعی بارزتر است. در اینجا چند مساله وجود دارد که باید مطرح شوند.  اولا، نابرابری در درآمد در امتداد خطوط قومی و درمیان اقوام مذهبی احتمالا برجستگی هویت گروهی را تشدید می‌کند، انسجام اجتماعی را با افزایش خصومت بین‌گروهی محدود می‌کند، مانع از توسعه نهادی می‌شود، منجر به تسخیر دولت می‌شود و به درگیری دامن می‌زند. دوم، تفاوت درآمد بین گروه‌های قومی اغلب هم علت و هم پیامد سیاست‌های تبعیض‌‌‌‌‌‌‌آمیز از جمله تامین نابرابر کالاهای عمومی در بین گروه‌ها است. سوم، همان‌طور که چوا (۲۰۰۳) مطرح می‌کند، در چندین بخش از جهان یک اقلیت قومی کوچک بخش قابل‌توجهی از اقتصاد را کنترل می‌کند و نفوذ سیاسی نامتناسبی را اعمال می‌کند. او به‌عنوان نمونه کیکویو در کنیا، ایگبو‌ها در نیجریه، اقلیت‌های سفیدپوست در آفریقای‌جنوبی، گروه‌های لبنانی در بسیاری از مناطق غرب‌آفریقا، اقلیت‌های چینی در فیلیپین و سایر کشورهای شرق‌آسیا، جوامع کوچک مسیحی در بسیاری از کشور‌های عرب را فهرست می‌کند. تجمیع ثروت و قدرت در دست یک قوم می‌تواند چرخه‌های خشونت قومی و گروهی دائمی در جوامع را فعال کند. از طرف دیگر حضور یک اقلیت قومی از نظر اقتصادی مسلط ممکن است حمایت از نهادهای بازار آزاد (مانند آزادسازی تجارت، خصوصی‌‌‌‌‌‌‌سازی) را کاهش دهد، زیرا اکثریت جمعیت معمولا احساس می‌کنند که منافع سرمایه‌‌‌‌‌‌‌داری فقط به تعداد انگشت‌شماری از گروه‌های قومی تعلق می‌گیرد.

نابرابری قومی و توسعه

اولین مرحله برای گردآوری داده‌های مقاله ارائه معیارهایی از تفاوت‌های درون‌کشوری در رفاه مابین گروه‌های قومی است که به‌عنوان «نابرابری قومی» ابداع شده‌است. اطلاعات در مورد سطح درآمد گروه‌های قومی برای همه کشورها در دسترس نیست، از این‌رو برای ایجاد شاخص‌های نابرابری قومی در سطح کشور (ضرایب جینی) برای بزرگ‌ترین نمونه ممکن، نقشه‌‌‌‌‌‌‌های قومی-زبانی را در مورد موقعیت گروه‌های قومی با تصاویر ماهواره‌‌‌‌‌‌‌ای از چگالی نور در شب ترکیب می‌کند که در یک شبکه دقیق در دسترس هستند و کارهای اخیر نشان می‌دهد که شاخص‌های خوبی برای توسعه هستند. با انجام دادن برخی اصلاحات در داده‌ها یافته‌های مقاله حکایت از آن دارد که آسیای‌جنوب و جنوب‌شرقی، افغانستان و پاکستان، کشورهای آفریقایی و برخی جوامع آمریکای‌لاتین بیشترین درجه نابرابری قومی را به خود اختصاص می‌دهند. جای تعجب نیست که برخی از این کشورها صحنه دائمی تعارض و درگیری‌های قومی هستند. پیامد‌های این درگیری‌ها حتی امروز در افغانستان، برمه یا کشورهای آفریقایی کاملا مشهود است، این تعارضات نه‌تنها اجرای سیاست‌های واحد ملی برای توسعه صنعتی که امنیت ابتدایی‌ترین حقوق انسانی را به مخاطره افکنده‌اند. یک مطالعه که ارتباط میان نابرابری قومی و درآمد سرانه در سال‌۲۰۰۰ را اندازه‌گیری می‌کند، نشان می‌دهد که در کشورهایی که درآمد سرانه پایین است، درجه بالایی از نابرابری قومی وجود دارد. برآوردهای مقاله حاکی از آن است که کاهش ضریب جینی قومی به میزان ۲۵/ ۰(تقریبا یک انحراف معیار، از سطح نیجریه که در آن ضریب جینی قومی ۷۶/ ۰ است به سطح نامیبیا که در آن ضریب‌جینی قومی ۵۰/ ۰ است) با ۳۱‌درصد افزایش در سطح تولید ناخالص داخلی سرانه مرتبط است. مقاله همچنین نشان می‌دهد که همبستگی منفی بین پراکندگی قومی-زبانی و توسعه مستند شده در آثار توسعه قبلی (Easterly and Levine ۱۹۹۷ & Alesina) زمانی‌که نابرابری قومی را در نظر می‌‌‌‌‌‌‌گیریم، به‌طور قابل‌توجهی ضعیف می‌شود. این مقاله نشان می‌دهد که تمرکز نابرابر ثروت در بین گروه‌های قومی است که به‌جای تنوع قومی فی‌نفسه، برای توسعه مضر است.

به‌طور خلاصه حدس مقاله این بوده است که آنچه برای توسعه مضر است؛ نه نابرابری ثروت به‌طور فی‌نفسه و نه تقسیم‌بندی قومی (یا مذهبی)، بلکه ترکیبی از این دو است. وقتی ثروت و فقر به‌وضوح با گروه‌های قومی متمایز مرتبط باشد، نابرابری قومی ناشی از آن با ایجاد نفرت، بی‌‌‌‌‌‌‌تحرکی اجتماعی، حسادت، احساس بی‌‌‌‌‌‌‌انصافی و درگیری که موانعی را برای عملکرد روان سیاست و نظام اقتصادی ایجاد می‌کند، مانع توسعه می‌شود. بررسی اهمیت نسبی این کانال‌ها و مکانیزم‌ها، راه ثمربخشی برای تحقیقات آینده است. حل و فصل مناسبات مبتنی بر خشونت پیش‌نیاز هر حرکتی به‌سوی توسعه اقتصادی است و شواهد نشان می‌دهد که هنوز بخش قابل‌توجهی از کشورها همان‌طور که در مقاله نیز نشان داده شده‌است در مرحله رفع خشونت با موانع و چالش‌های بسیاری مواجه هستند.

 درگیری و خشونت امنیت حقوق مالکیت، انسجام اجتماعی، امکان مبادله و چشم‌انداز اقتصادی را به حاشیه می‌راند و باعث بروز وضعیتی می‌شود که در آن حفظ زندگی به‌جای ارتقای کیفیت آن به یگانه هدف مطلق تبدیل می‌شود.

این تحلیل  بر مبنای مقاله نابرابری قومی از آلسینا تهیه شده‌است.