از تعریف قابلیت‌‌های فناورانه به عنوان نوعی دانش نهادی مختص بنگاه، متشکل از ترکیب مهارت‌‌های جمع‌‌شده کارکنان در طول زمان استفاده می‌شود. این قابلیت‌‌ها مهارت‌‌های سازمانی و عملیاتی هستند که بنگاه‌ها علاوه بر آموزش رسمی و دانش علمی به‌منظور فعالیت به عنوان یک بنگاه و دستیابی به سطح بهره‌‌وری برای رقابت‌‌پذیری به آنها نیاز دارند. فراهم‌ساختن تجهیزات و دستورالعمل‌‌های عملیاتی، مالکیت معنوی، طرح‌ها یا نقشه‌ها تضمین نمی‌کند که از فناوری به‌طور موثر استفاده خواهد شد؛ به این معنی که بنگاه‌ها بتوانند به سطح بهره‌‌وری بنگاه‌های موجود و استانداردهای موردانتظار بازار برسند. برای مثال یک بنگاه تازه‌‌تاسیس متشکل از کارکنان کم‌‌تجربه در یک صنعت احتمالا در سودآور شدن از همان ابتدا دچار مشکل شده و ممکن است هرگز سودآور نشود. دلیل این امر این است که مهارت‌‌های مورد نیاز برای گرداندن یک بنگاه تنها از طریق تجربه، یادگیری به واسطه انجام‌دادن و حل مشکل قابل‌کسب است. تکرار در یک عمل منجر به افزایش بهره‌‌وری می‌شود، اما علاوه بر این یادگیری غیرفعال بنگاه‌ها، «تلاش‌‌های فناورانه»  نیز باید انجام شود. به عنوان مثال در تولید پوشاک این امر شامل آزمون گردش و سازماندهی کار، شیوه‌های نظارت، آموزش در کارخانه، طرح‌های تشویقی کارکنان، سیستم‌‌های کنترل کیفیت، سیستم‌‌های رصد اطلاعات به‌منظور دستیابی به کیفیت و بهره‌‌وری است که بنگاه را به یک تامین‌‌کننده رقابت‌‌پذیر در زنجیره ارزش جهانی پوشاک بدل می‌کند.

نظریه بنگاه اقتصاد تکاملی بر‌خلاف اقتصاد نئوکلاسیک معتقد است که کارآیی یک بنگاه ناشی از رویه‌های آموخته‌‌شده است‌. در واقع دانش ضمنی از رویه‌‌سازی فعالیت‌‌ها نشات می‌گیرد. اطلاعات در درجه اول در خاطر اعضای سازمان ذخیره می‌شوند، «که در آن همه نوع دانش، قابل بیان و ضمنی، که شامل مهارت‌ها و رویه‌های فردی، تسلط ویژه بر زبان سازمانی و از همه مهم‌تر توانمندی تبدیل پیام دریافتی به اعمال خاصی که خواسته‌شده وجود دارد.»‌ خاطرات هر یک از اعضا اطلاعات زیادی را برای عملکرد رویه‌های سازمانی در خود ذخیره می‌کند، اما این خاطرات فردی با تجربیات مشترک در گذشته پیوند خورده است؛ تجربیاتی که سیستم ارتباطی بسیار دقیق و خاصی را ایجاد کرده که زیربنای عمل رویه‌ها است. نوآوری در رویه‌های سازمانی شامل فعالیت حل‌مساله (شکستن رویه‌های معمول) است، اما حتی فعالیت حل مساله هم بر اساس تجارب گذشته مرتبط با تلاش‎های حل مساله قبلی آن سازمان بوده و بنابراین در رویه‌های گذشته بنگاه نهادینه شده است. در مجموع، رویه‌ها مهارت‌‌های یک سازمان هستند؛ آنها نه انتخاب‌‌های عمدی که قابلیت‌‌هایی هستند که «بسیاری از دانش‌‌هایی که زیربنای عملکرد موثر هستند، دانش ضمنی سازمان است که به‌طور آگاهانه توسط کسی به‌طور مشخص شناخته‌شده یا قابل بیان نیستند.» شرکتی که وارد یک صنعت جدید می‌شود برای کسب رقابت‌‌پذیری باید از رویه شرکت‌‌های موجود تقلید کند. اگر شرکت این کار را با کمک تقلیدشونده انجام دهد به آن انتقال فناوری می‌گویند. اگر این کار بدون کمک تقلیدشونده صورت‌گیرد، فرآیند تقلید صورت می‌گیرد: کپی از راه دور رویه‌ها به‌صورت ناقص مشاهده‌شده. هرچه دانش ضمنی نهفته در رویه‌ها بیشتر باشد، انجام موفقیت‌آمیز تقلید سخت‌‌تر می‌شود. بنگاه باید این خلأ را با تلاش مستقل خود جبران کند یا کارمندانی را از شرکت مورد تقلید استخدام کند. این دانش ضمنی است که بخش مهمی از آنچه به عنوان موانع ورود شناخته می‌شود را تشکیل می‌دهد. دانش ضمنی به‌راحتی توسط شرکت‌‌ها تقلید یا منتقل نمی‌شود. ساختار سازمانی که در یک بخش و کشور مشخص کارآ باشد، تنها از طریق آزمون و خطا با ترتیباتی که به آرامی تبدیل به رویه‌های ناخودآگاه می‌شوند، قابل‌کشف است‌.

این فرآیند یادگیری و انطباق می‌تواند با هزینه و عدم قطعیت همراه باشد. این امر هزینه‌‌بر است چون یادگیری نیازمند تامین مالی یک دوره تلویحا زیانده است و هرگز از ابتدا مشخص نیست که یادگیری چقدر طول می‌‌کشد تا بهره‌‌وری به سطح موردنیاز برای رقابت بین‌المللی برسد. هیچ منحنی یادگیری قابل پیش‌‌بینی‌‌ای وجود ندارد که همه بنگاه‌ها آن مسیر را طی کنند. این موضوع حتی برای فرآیندهای تولیدی نسبتا کم‌‌کیفیت و پایه هم صادق است. بنابراین یک بنگاه جدید ممکن است حتی ورود به تولیدات پایه‌‌ای را هم مسدودشده بیابد. علاوه بر این زمانی که این فناوری نه تنها برای بنگاه که برای یک کشور جدید است، بنگاه نمی‌تواند کارکنان با مهارت و تجربه مرتبط را استخدام کند، زیرا ممکن است این مهارت‌‌ها در داخل موجود نباشند.

بنابراین بنگاه‌های فعال در بخش‌های صادراتی جدید ممکن است مجبور شوند تخصص مورد نیاز خود را در قالب مشاور یا کارگر متخصص از خارج وارد کنند. حتی با وجود مهارت‌‌های لازم به‌طور رسمی از طریق موسسات آموزشی و دانشگاهی، کارگران و مدیران باید از طریق تجربیات حین کار، دانش ضمنی را کسب کنند. به همین دلیل است که شرکت‌‌های پیشگام اغلب با بیشترین هزینه و ریسک مواجه بوده و باز‌هم به همین دلیل سرمایه‌‌گذاران نسل دوم در پی شکار کارکنان و مدیران شرکت‌‌های موجود هستند.