بحران غیرضروری

در نگاه اول، علل تقریبی تحقیرهای کنونی ظاهرا کمتر از بحران ۱۹۷۳ یا تنش‌ها و جنجال‌های پس از ۱۱ سپتامبر است، که هر دو همچنان در حافظه جمعی و فرهنگ سیاسی طرفین ردپایی بر جای ‌گذارده‌اند. با‌این‌حال، زیربنای تنش‌های امروز عدم‌اعتماد عمیقی است که تقریبا ۲۰ سال است که در حال توسعه است و جنبه‌های شخصی، ایدئولوژیک و حزبی دارد. علت تقریبی خشم کنونی، تصمیم گروه تولیدکنندگان نفت اوپک به رهبری عربستان سعودی و غیراوپک شامل روسیه برای کاهش تولید به منظور توقف و اندکی معکوس کردن کاهش مداوم قیمت نفت است. مشکل این است که هم سعودی‌ها و هم آمریکایی‌ها از اقدامات و واکنش‌های یکدیگر احساس شوک و خیانت می‌کنند، که نه‌تنها عدم‌اعتماد بلکه عدم‌درک متقابل را نشان می‌دهد و بیانگر این واقعیت است که دو طرف توجه کافی به الزامات و دیدگاه‌های یکدیگر نداشته‌اند.

بازسازی اعتماد هرگز آسان نیست، اما اصول اساسی مشارکت همچنان قوی باقی می‌ماند؛ بنابراین اگر منافع ملی و عقلانیت غالب شود، به‌مرور زمان اتفاق خواهد افتاد. با‌این‌حال، ضروری است با ازسرگیری گفت‌وگوهای هدفمند و محترمانه متقابل، که با رایزنی‌های پیش از نشست بعدی اوپک‌پلاس که برای ۴ دسامبر برنامه‌ریزی شده است، از فروپاشی بیشتر اعتماد جلوگیری شود. یک تفسیر رایج در ایالات متحده از توافق کاهش تولید نفت این است که عربستان سعودی در رویارویی با غرب بر سر اوکراین در کنار روسیه قرار گرفته است. آنچه در مورد توافق مهم است ربطی به عربستان سعودی یا اقتصاد آن ندارد. آنچه در عوض طنین‌انداز می‌شود این است که اقتصاد روسیه را تقویت، تحریم‌ها را کاهش و انزوای بین‌المللی مسکو را تضعیف می‌کند. از آنجایی که ایالات متحده همراه با بیشتر کشورهای غربی، جنگ اوکراین را نبردی برای نجات قانون و نظم بین‌المللی می‌داند که عملا بین نیروهای خیر و شر است، این همسویی فرضی با مسکو غیرقابل‌تحمل در نظر گرفته می‌شود.

زمان‌بندی این تصمیم چند هفته قبل از انتخابات میان‌دوره‌ای ایالات متحده، بسیاری از آمریکایی‌ها - به‌ویژه دموکرات‌های کنگره و متحدانشان - را به این گمان واداشت که عربستان سعودی به نمایندگی از جمهوری‌خواهان و حتی رئیس‌جمهور سابق، دونالد ترامپ عمل کرده است. بسیاری از دموکرات‌ها هنوز عربستان سعودی را به خاطر استقبال گرمی که از ترامپ در اولین سفر خارجی‌اش انجام داد، نبخشیده‌اند و تصور می‌کنند کشورهای حوزه خلیج‌فارس به‌ویژه عربستان سعودی، به‌شدت با جمهوری‌خواهان و به‌ویژه جناح ترامپ همسو هستند. از منظر عربستان، بازار نفت بدون توافق میان این تولیدکنندگان نمی‌تواند تثبیت شود. در غیر این صورت، قیمت توسط نیروهای غیرقابل‌پیش‌بینی و حتی هرج‌و‌مرج تعیین می‌شود، زیرا تولیدکنندگان مختلف با توجه به برنامه‌های خود تولید این کالای قابل‌تعویض را افزایش و کاهش می‌دهند.

عربستان سعودی برای سال‌ها مدعی بود قیمت مناسب نفت بین ۸۰ تا ۱۰۰دلار در هر بشکه است و واشنگتن نیز با چنین ترتیبی راحت بود. هدف عربستان در اوپک‌پلاس حفظ حداقل قیمت ۸۰دلار در هر بشکه با امید به تثبیت آن در در هر بشکه ۹۰دلار است. در‌حالی‌که سخنگویان سعودی تاکید می‌کنند این یک تصمیم «صرفا اقتصادی» است، اما این تصمیم در بالاترین سطح استراتژی کلان ملی عمل می‌کند. عربستان سعودی در زمان پادشاهی سلمان بن عبدالعزیز و محمد بن سلمان، در تلاشی چشمگیر و از بسیاری جهات بی‌سابقه، برای تغییر سریع شرایط اجتماعی و اقتصادی به اصلاحات از بالا به پایین دست زده است. رهبران سعودی می‌دانند تنها چند دهه از درآمدهای عمده نفتی برایشان باقی مانده که در آن از منابع هیدروکربن به عنوان مبنایی برای تبدیل به یک اقتصاد قابل‌دوام نقش مهمی ایفا می‌کند. از این رو این یک ضرورت است و نمی‌توان آن را به تعویق انداخت.

بنابراین برای دولت عربستان، مسائل مربوط به قیمت‌گذاری نفت از دریچه برنامه توسعه و تحول اقتصادی بسیار بلندپروازانه و بسیار شکننده آنها دیده می‌شود. واضح است که آنها به توافق اوپک‌پلاس، اساسا بین خود و روس‌ها، عمدتا از دریچه جنگ اوکراین نگاه نمی‌کنند. عربستان سعودی در واقع در راستای منافع خود و به شیوه‌ای عمل می‌کند که به طور سنتی برای اهداف قیمت‌گذاری نفت که مدت‌ها مشروع تلقی می‌شد، در نظر گرفته می‌شود. در‌عین‌حال، این اقدام عربستان به تقویت اقتصاد روسیه و تضعیف کمپین تحریم‌ها و انزوای بین‌المللی مسکو کمک می‌کند. الزامات و برنامه‌های متفاوت، دیدگاه‌های متفاوتی را ایجاد می‌کند که منجر به سوء‌تفاهم و تفسیر نادرست از نیات هر دو طرف شده است.

با این حال، بحران فعلی غیرضروری است، چرا که اساسا براساس سوء‌تفاهم‌هاست، اما همچنین منعکس‌کننده فقدان ارتباطات موثر و کمبود عمیق اعتماد است. عدم اعتماد بین ریاض و واشنگتن به طور قابل‌توجهی زیاد است و حداقل در ۱۵ سال گذشته به طور پیوسته توسعه یافته است. به همین دلیل است که اقدام عربستان برای حفظ نفت در هر بشکه ۸۰دلار، قیمتی که از نظر منطقی باید برای ایالات متحده قابل‌قبول باشد و به طور سنتی نیز چنین بوده است، به نقطه عطف اصلی تبدیل شده است.

آمریکایی‌ها انتظار همکاری از عربستان سعودی به‌ویژه در زمینه قیمت‌گذاری نفت دارند و احساس می‌کنند که در زمان تنش‌های عمیق و آسیب‌پذیری بزرگ، به‌ویژه در اروپا - و بالاتر از همه بلافاصله قبل از انتخابات میان‌دوره‌ای که در پیش است، به آن دست پیدا نکرده‌اند. متقابلا سعودی‌ها نیز انتظار دارند ایالات متحده از امنیت ملی عربستان، از جمله کمک به تلاش فوری آنها برای ایجاد آینده‌ای قابل‌دوام پس از هیدروکربن، حمایت کند و آنها احساس می‌کنند در زمان آسیب‌پذیری عمیق خود به آن دست نیافته‌اند.

انفعال ایالات متحده پس از حملات موشکی و پهپادی سپتامبر ۲۰۱۹ علیه تاسیسات آرامکو، نقطه‌عطف کلیدی برای عربستان سعودی بود و احتمالا هر گونه امید باقیمانده ریاض مبنی بر اینکه جمهوری‌خواهان یا ترامپ راه‌حلی را برای بهتر شدن روابط با واشنگتن و بهبود امنیت ملی ارائه می‌دهند، نابود کرد. به‌رغم عدم‌اعتماد عمیقی که برای چندین دهه ایجاد شده است، ایالات متحده و عربستان سعودی هنوز به خاطر الزامات منافع ملی به یکدیگر نیاز دارند. عربستان سعودی در نهایت به یک ضامن خارجی برای امنیت خود نیاز دارد و تنها ایالات متحده می‌تواند در شرایط فعلی این نقش را ایفا کند. حضور قدرتمند نظامی ایالات متحده در منطقه خلیج فارس و آبراه‌هایی که هر روز رگ حیات اقتصاد جهانی از آنها عبور می‌کند، یکی از دارایی‌های اصلی واشنگتن با دوست و دشمن است.

ایالات متحده ممکن است به انرژی خاورمیانه وابسته نباشد، اما در چارچوب استراتژی چرخش به آسیا یا تاکید بر رقابت قدرت‌های بزرگ عمدتا با چین، منطقه خلیج‌فارس همچنان با منابع حیاتی انرژی و آبراه‌های استراتژیک، یک مزیت رقابتی حیاتی برای ایالات متحده باقی می‌ماند. برای این منظور، ایالات متحده به یک شریک محلی اولیه نیاز دارد و تنها عربستان سعودی می‌تواند به طور قابل‌قبولی این نقش را ایفا کند؛ با توجه به اینکه عراق در تنگناست، ایران یک قدرت ضد وضعیت موجود و تجدیدنظر‌طلب است و سایر کشورهای خلیج فارس هم فاقد عمق استراتژیک هستند.

دلایل متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد روابط ایالات متحده و عربستان سعودی برای تقریبا  ۸۰ سال شکوفا شده است، به‌رغم اینکه با لرزش‌ها و شکاف‌های جزئی و عمده همراه بوده است، اما همیشه خود را ترمیم کرده است. چون هیچ‌یک از طرفین به دلیل نوع‌دوستی یا شیفتگی متقابل وارد رابطه نشده‌اند. هر دو طرف کاملا در راستای منافع ملی خود عمل کرده‌اند و دلایل انجام این کار در حال حاضر به همان اندازه که قبلا بوده‌اند همچنان قدرتمند است. بنابراین، این رابطه باید و احتمالا ترمیم شود. فرصت بزرگی در نشست بعدی اوپک‌پلاس وجود دارد. این نشست برای ۴ دسامبر تعیین شده است، درست زمانی که زمستان سرد اروپا آغاز می‌شود. در آن زمان بسیاری از چیزها روشن خواهد شد.