ترس و نگرانی نسبت به پیشرفت تکنولوژی به کارگران انگلیسی در ابتدای انقلاب صنعتی محدود نشد و شاید بتوان ادعا کرد که امروزه پیرو انقلاب صنعتی چهارم، پیش‌فرض‌های عمومی نیروی کار حتی از زمان کارگران انگلیسی ابتدای انقلاب صنعتی نیز منفی‌تر شده است. ریشه این ترس و نگرانی در آن است که ماشین‌‌‌آلات می‌‌‌توانند، جایگزین کامل و بی‌بازگشت نیروی کار شوند. آنها موجب افزایش بهره‌‌‌وری تولید می‌‌‌شوند؛ در نتیجه، می‌‌‌توانند باعث افزایش درآمد ناخالص داخلی هر کشوری شوند. حال نکته‌‌ قابل تامل آنجاست که افزایش درآمد ناخالص داخلی به‌علت افزایش درآمد نیروی کار - دستمزدها- نیست. به‌عبارت دقیق‌‌‌تر، افزایش درآمد ناخالص داخلی به دلیل رشد تکنولوژی متناسب با افزایش دستمزدها نیست و دستمزد نیروی کار به‌میزان کمتری نسبت به درآمد ناخالص داخلی افزایش پیدا می‌کند.

مضاف بر کاهش سهم نیروی کار از افزایش درآمد ناخالص داخلی به‌علت پیشرفت تکنولوژی، تحولات در این حوزه به‌صورت کلی موجب می‌شود تا وضعیت به نفع کارگران بسیار ماهر و به زیان کارگران متوسط و کم‌مهارت تمام شود. در واقع، تقاضا برای کارگران بسیار ماهر بیشتر می‌شود و در نهایت، سطح دستمزد برای آنها افزایش پیدا می‌کند. حال آنکه وضعیت برای کارگران کم‌مهارت و متوسط به‌صورت دیگری رقم می‌‌‌خورد. آنها یا بیکار می‌‌‌شوند یا مجبور می‌شوند با درآمد کمتری نسبت به قبل مشغول به کار شوند.

در نتیجه، ادعا می‌شود که به‌علت افزایش بیش از پیش سطح دستمزدها، نابرابری در جامعه افزایش پیدا می‌کند و وضعیت به نفع آنهایی که تحصیلات دانشگاهی بیشتر - نیروی کار بسیار ماهر- داشته‌‌‌اند، تمام ‌‌‌شود. حال باید بیان کرد که امروزه، نگرانی‌ها نسبت به پیشرفت تکنولوژی به مساله وضعیت نیروی کار محدود نیست. بی‌تردید همان‌گونه که آبیجیت بنرجی بیان می‌دارد، یکی از ‌‌ نگرانی‌های اصلی جوامع امروزی نسبت به اتوماسیونی‌شدن کامل مشاغل این است که نیروی کار بیکارشده در نتیجه این امر، به همان اندازه که کاهش هزینه برای بنگاه اقتصادی به حساب می‌‌‌آید، افزایش هزینه برای جامعه محسوب می‌شود. لکن، مضاف بر این، دو نگرانی جدید نیز به آن افزوده شده است.

یکی از نگرانی‌های جدید، به خطر افتادن فضای رقابتی موجود در بازارهاست. پیدایش «شرکت‌های فوق‌ستاره» یا همان شرکت‌های بزرگ فناوری مانند آمازون یا گوگل موجب شده است تا این خطر احساس شود که بازارها به‌جای رقابتی‌‌‌تر شدن به سمت انحصاری‌شدن پیش بروند. به‌زعم اقتصاددانانی مانند بنرجی، «چسبنده بودن اقتصاد نیز به ظهور نابرابری میان شرکت‌های اقتصادی دامن زده است. از آنجا که تولید در بعضی بخش‌‌‌های شرکت‌های فوق‌ستاره متراکم می‌شود، سایر شرکت‌های فعال در آن بخش‌‌‌ها تعطیل می‌‌‌شوند! به عنوان مثال، مغازه‌‌‌های محلی را در برابر آمازون در نظر بگیرید.»

نگرانی جدید دیگر در خصوص تحولات تکنولوژی به بحث توانایی فنی تکنولوژی و قدرت صاحبان آن در کنترل عرصه عمومی و حتی زندگی خصوصی شهروندان برمی‌‌‌گردد. برخی، به‌خصوص پس از انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا و حواشی شرکت فیس‌‌‌بوک، نگران آن شدند که شرکت‌های بزرگ حاصل از پیشرفت تکنولوژی مانند فیس‌‌‌بوک یا گوگل به چه میزان از مصرف‌کنندگان خود اطلاعات دارند و تا کجا می‌‌‌توانند از آنها برای اعمال قدرت استفاده کنند. همچنین، اگر ابزارهای حاصل از تحولات تکنولوژی در اختیار دولت‌‌‌ها قرار گیرد، به آنها تا چه اندازه امکان کنترل زندگی شهروندان را خواهد داد. از سوی دیگر، افزایش قدرت اقتصادی این شرکت‌ها و تجمیع ثروت در دست گروه اندکی از  شرکت‌های بزرگ فناوری به چه میزان می‌‌‌تواند اعمال قدرت دولت‌‌‌‌‌‌ها را با مشکل مواجه‌‌‌ کند.

حال با توجه به این مقدمه و بیان سه نگرانی مهم در خصوص تحولات حوزه فناوری، پرونده امروز باشگاه اقتصاددانان را به بررسی این موضوع اختصاص داده‌‌‌ایم که آیا هزینه‌‌‌های پیشرفت تکنولوژی را درست برآورد کرده‌‌‌ایم و اگر درست برآورد کرده‌‌‌ایم، آیا در قیاس با منافع حاصل از پیشرفت آن می‌‌‌ارزد یا خیر.