شراکت استراتژیک دو قدرت شرق
در اواخر ماه فوریه، یعنی چند هفته پس از آنکه روسایجمهور چین و روسیه، شراکت دو کشور را نامحدود توصیف کردند، روسیه به اوکراین حمله کرد و چین از محکومکردن این اقدام مسکو اجتناب کرده است؛ البته حمایتی که پکن از روسیه کرده، بیحد و نامحدود نبوده است. تحولات ماههای اخیر سبب شده است تا روابط چین و روسیه مورد توجه قرار گیرد و نکات مهمی در این زمینه مطرح است. نخستین موضوع، عوامل نزدیکشدن دو کشور به هم است. این نزدیک شدن، حاصل دور شدن آنها از آمریکاست و این دوری پس از حمله ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق عمیقتر شد. همچنین پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸ که از آمریکا شروع شد، دور شدن مسکو و پکن از آمریکا آشکارتر شد. چین و روسیه به این نتیجه رسیدند که بحران مالی یادشده از اعتماد جهانی به مدل اقتصادی و سیاسی آمریکا کاسته است. دو کشور تا سال ۲۰۱۴، یعنی زمانی که روسیه شبهجزیره کریمه را به خاک خود الحاق کرد، خیلی با احتیاط بر عمق روابط خود افزودند.
در آن زمان، اقدام روسیه سبب شد تا تحریمهایی علیه این کشور اعمال شود و دور شدن مسکو از غرب بیشتر شد. کاهش ارتباط با غرب، مسکو را وادار کرد تا به دنبال شرکای جدید، بهویژه خریداران جدید برای انرژی خود باشد. چین، گزینه مناسبی بود و بهسرعت به خریدار بزرگ انرژی و سلاحهای روسیه تبدیل شد. هر دو کشور با ائتلافهایی که آمریکا به وجود آورده است و آنها معتقدند منافعشان را تهدید میکند، دشمن هستند. این ائتلاف برای روسیه، ناتو در اروپاست و برای چین، آنچه تهدید محسوب میشود، شبکه پیمانهای دوجانبه دفاعی است که آمریکا در منطقه جنوب شرق آسیا ایجاد کرده است. شراکت بین روسیه و چین، اگرچه به شکل رسمی و شامل پیمان مشترک نیست؛ اما طی سالهای اخیر عمیقتر شده است.
موضوع دوم، ارتباط رئیسجمهور چین و رئیسجمهور روسیه است. این دو نفر که هر دو، دوران کودکی بسیار دشواری داشتهاند، نشان دادهاند که در سرکوب مخالفان داخلی، به عظمت رساندن کشورشان و پایان بخشیدن به رفتارهای تحقیرآمیز آمریکا و اروپا مصمم هستند. در سالهای اخیر، آنها دهها بار با هم دیدار کردهاند و سال ۲۰۱۹ رئیسجمهور چین، پوتین را «بهترین دوست» خود توصیف کرد. در ماه فوریه، آنها در یک بیانیه مشترک، دیدگاههای غرب درباره دموکراسی را بیمعنا و فاقد ارزش توصیف کردند. آنها در تعریف دموکراسی اشارهای به لزوم وجود انتخابات، دادگاههای مستقل و رسانههای آزاد نکردند و گفتند که دموکراسی، یعنی توسعه اقتصادی.
پیشینه تاریخی روابط دو کشور، موضوع بعدی است. دوسده پیش، روسیه جزو قدرتهای اروپایی بود که پیمانهای غیرمنصفانهای را به سلسله کینگ در چین تحمیل میکرد. پس از آنکه مائو تسه دونگ، در سال ۱۹۴۹ حزب کمونیست را در چین به قدرت رساند، روابط دو کشور برای مدتی کوتاه بسیار خوب شد؛ زیرا او روابط گرمی با ژوزف استالین داشت؛ اما مائو با اصلاحات سیاسی که پس از مرگ استالین در سال ۱۹۵۳ انجام شد تا میراث استالین کنار گذاشته شود، مخالف بود و در سال ۱۹۶۱ روابط چین و روسیه قطع شد. در سال ۱۹۶۹ دو کشور، مدت کوتاهی بر سر چند منطقه مورد مناقشه با هم جنگیدند و در سال ۱۹۷۲ چین در اقدامی غیرمنتظره، روابط خود را با آمریکا گرم کرد. در اواسط دهه ۱۹۸۰، میخائیل گورباچف در شوروی به قدرت رسید و روابط چین و شوروی بار دیگر مثبت شد.
موضوع چهارم این است که اکنون در شرایط تغییریافته، روسیه و چین میتوانند در حوزههای مختلف، روابط خود را گسترش دهند. از سال ۲۰۱۴، روسیه برخی از پیشرفتهترین سیستمهای نظامی خود، از جمله سیستم موشکی ضد هوایی اس۴۰۰ و جنگندههای سوخو۳۵ را به چین فروخته است. طی دو ماه پس از الحاق شبهجزیره کریمه به روسیه، شرکت گازپروم، قراردادی به ارزش ۴۰۰میلیارد دلار با چین امضا کرد که هدف آن، عرضه گاز طبیعی به چین از طریق خطلوله بود. در سالهای اخیر، قرارداد دیگری در همین حوزه بین دو کشور منعقد شده است. از سوی دیگر، مسکو و پکن، به طور فزاینده، مواضع خود را در شورای امنیت سازمان ملل هماهنگ کردهاند. هر دو کشور اعضای دائمی این شورا هستند و حق وتو دارند.
موضوع بعدی، نگرانیهای کشورهای دموکراتیک است. عمیقتر شدن روابط چین و روسیه، برخی از سیاستمداران آمریکایی را نگران این موضوع کرده که ممکن است آمریکا مجبور شود، در دو جبهه بجنگد. برای مثال ممکن است روسیه یکهمپیمان آمریکا در اروپا را تهدید کند تا حواس واشنگتن را طی رویارویی با چین بر سر تایوان منحرف کند. سال گذشته یکی از سناتورهای آمریکایی گفت: «بر مبنای برابری قدرت خرید، روسیه و چین در مجموع بیش از آمریکا بودجه دفاعی دارند.» نگرانی فراگیرتری هم وجود دارد: ترکیب قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی چین و روسیه، میتواند به تقویت دیگر رهبران مستبد در جهان منجر شود و اطمینان به دموکراسی، بهعنوان یک سیستم سیاسی را تضعیف کند و نسخه نظم جهانی قاعدهمحور را که آمریکا و همپیمانان این کشور از زمان جنگ سرد ایجاد کردهاند، تهدید کند.
ششمین موضوع، تاثیر جنگ اوکراین بر روابط روسیه و چین است. چین از محکومکردن حمله روسیه به اوکراین اجتناب کرده و آمریکا و ناتو را مقصر وضعیت به وجود آمده، دانسته است. چین بر خرید نفت از روسیه افزوده و به شکل غیرمستقیم، به تامین هزینه جنگ روسیه علیه اوکراین کمک کرده است. البته رئیسجمهور چین از حمایت فراگیر از روسیه در جنگ یا کمک به این کشور برای جبران تحریمهای آمریکا و اروپا اجتناب کرده است. تولید ناخالص داخلی چین، هشتبرابر تولید ناخالص داخلی روسیه است و در جهانی که اقتصاد آن همچنان به اقتصاد آمریکا و همپیمانان آن وابستگی شدید دارد، میزان آسیبپذیری پکن بیش از مسکو است. به همین دلیل، چین کاملا با احتیاط رفتار میکند تا از تحولات اخیر زیان نبیند.