در فرآیند «کرادفاندینگ»، علاوه بر سرمایه‌‌‌پذیر و سرمایه‌گذار، به‌عنوان دو طرف پروژه، سکوی تامین مالی جمعی نیز در نقش واسطه وجود دارد و وظیفه‌‌‌ اصلی‌‌‌اش ایجاد بستر مناسب برای طرفین است. این بستر، شامل همان‌ سازوکارهایی است که پیش‌تر ذکر شد و باعث می‌شود، سرمایه‌گذار و سرمایه‌‌‌پذیر، هر دو از مزایای پروژه نفع ببرند. سکوی تامین مالی جمعی، نقش کلیدی در «کرادفاندینگ» دارد و به نوعی می‌‌‌توان گفت، اگر این سکوها نبودند، اساسا «کرادفاندینگ» به‌شکل امروزی به وجود نمی‌‌‌آمد؛ چرا که وظیفه ارزیابی طرح، نظارت بر حسن اجرای پروژه، ایجاد کمپین جذب سرمایه برای طرح و... برعهده این رکن «کرادفاندینگ »است.«کرادفاندینگ» شاید بیشتر از همه، مناسب شرکت‌های کوچک و متوسط باشد و این گروه از کسب‌وکارها برای جذب سرمایه می‌‌‌توانند از آن استفاده کنند.

در این میان، یک‌شرط مهم وجود دارد؛ شرکت‌های کوچک و متوسط، تنها زمانی می‌‌‌توانند از «کرادفاندینگ» استفاده کنند که سرمایه لازم برای هزینه‌‌‌های پس از بهره‌‌‌برداری باشد. به زبان ساده‌‌‌تر، شرکت‌های کوچک‌مقیاس و متوسط، باید ابتدا یک‌چرخه مالی مشخص داشته و به فروش و سودآوری رسیده باشند تا بتوانند، در «کرادفاندینگ» متعهد به حفظ اصل سرمایه سرمایه‌گذار شوند و پیش‌بینی معقولی از سود بالاتر از نرخ بانکی داشته باشند. در واقع، یکی از کارهای مهم سکوی تامین مالی جمعی، بررسی دقیق این مساله است که آیا شرکت سرمایه‌‌‌پذیر، توانایی ارائه اصل سرمایه و سود به سرمایه‌گذاران را دارد یا خیر و برای این کار از روش‌های مختلفی استفاده می‌کند تا از هر جهت، اطمینان حاصل کند که سرمایه‌گذاران متضرر نشوند.