شاخص در انتظار یک شگفتی دیگر؟
این روزها نیز پیکر اقتصاد و نرخها را جراحی میکنیم تا دوخت و دوزی دوباره داشته باشیم. از اینکه نظام اقتصاد دستوری درست است یا خیر و از آنچه باید و نباید عبور کنیم، به بررسی وضعیت آنچه هست و نیست، میرسیم. مثل همیشه، چرخه دوباره تغییرات نرخ صنایع و امید به افزایش سودآوری شرکتها، رونقی در صنایع کوچک بورسی ایجاد کرده است. مسلما ابتدا نرخ بهای تمامشده بالا میرود و طول میکشد تا افزایش نرخ در سمت دیگر خود را نشان دهد و بعضا صنایع و اتحادیهها گاهی حتی در یکسال مجبور به دوبار افزایش نرخ میشوند تا بتوانند حاشیه سود قبل را جبران کنند. با نگاه ذرهبینی، باید تکتک شرکتها را بررسی کرد و بین شرکتی که زنجیره تولید آن کاملتر است و مسلما از افزایش نرخ محصول بیشتر منتفع میشود با شرکتی که با افزایش هزینه عمومی و سربار دست به گریبان و در تلاش است تا در سالجاری خود را از زیانده شدن نجات دهد، تفاوت قائل شد. هرچند این روزها همگی باهم از اقبال سرمایهگذاران منتفع میشوند! در چنین بازدههای زمانی که با تورم انتظاری بالا خوش و بش میکنیم و همهچیز، از حباب سکه گرفته تا حجم نقدینگی و سیاستهای انبساطی و چاپ پول، از انتظار رشد نرخ ارز و قیمتها در صنایع گوناگون حکایت دارد (مگر برجامی تاثیرگذار مصوب شود؛ در آن صورت، آرامش به اقتصاد بازمیگردد)، بیشک سرمایههای سرگردان، بهترین راه را در بازارسرمایه مییابند. تجربه نشان داده است که در سالهای تورمی، بازارسرمایه با اختلاف زمانی کوتاه، بهترین گزینه برای جبران عقبافتادگی اقتصادی از تورم در کشور است. پس باید با نگاهی دقیق شرکتها را بررسی و تفکیک کرد. شاید در گام اول، صنایع کوچک پیشرو باشند و در گامهای بعدی، صنایع بزرگتر، صاحبان سهام خود را از بازدهی مناسبی منتفع سازند.