فناوری؛ کاتالیزور توسعه
در مورد ماهیت شرکتهای شکلگرفته، اعم از دانشبنیان، فناور و خلاق، چالشهایی متصور است که توسعه بازار و بازاریابی از اساسیترین این چالشهاست؛ زیرا مدیران جوان و بعضا فنی بدون شناخت از اصول و فرآیندهای بازاریابی اقدام به راهاندازی شرکت و شروع مسیر توسعه اقتصاد دانشبنیان کردهاند و پس از رشد اولیه با مشکلات اساسی در فروش محصولات پایه دانشی خود روبهرو میشوند؛ چرا که با توجه به مولفههایی همچون عدمثبات نرخ ارز و غیرقابل پیشبینی بودن تورم در کشور، بازاریابی و شناخت بازار از پایهایترین الزامات راهاندازی کسبوکارهای دانشبنیان است تا در مرحله بعد، ابزار تزریق سرمایه، شاهرگهای خود را در این اقتصاد خطرپذیر بهدرستی پیدا کند. وجود این عدمتطابق مهارتهای بازاریابی و مهارتهای فنی و مدیریتی است که درصد ریسک و خطر شکست اینگونه شرکتها را بالا برده است. این مهارتها بهطور همزمان توسعه نمییابند و همین امر باعث دلزدگی میشود. در همین مسیر حمایت از رشد و توسعه کسبوکار یک شرکت دانشبنیان، فرآیندهایی باعث میشود که این شرکتها از لحاظ دانش فنی و علمی تخصصی حوزه موضوعی خود، سریعتر وارد مسیر شوند و از طرفی از لحاظ مولفههای بازاریابی و مدیریت جا بمانند که باعث میشود، شرکت از نظر سطح آمادگی پختگی لازم را نداشته باشند، ابزارهای حمایتیای همچون شتابدهندهها و صندوقها مربوط به بخش خصوصی است و آمادگی سرمایهگذاری در طرحهایی را دارند که بین شاخص آمادگی بازار و شاخص آمادگی فناوری تطابق وجود داشته باشد. همزمان نبودن رشد این دو شاخص در شرکتهای نوپای دانشبنیان، باعث سردرگرمی و عدمموفقیت در جذب سرمایه برای ادامه فرآیند توسعه شرکتهایی میشود که موسسان آنها جوانان دانشیای بودند که با تکیه بر علم تخصصی خود، اقدام به راهاندازی کسبوکارهای فناورمحور خود کرده بودند. از طرفی متاسفانه برخی شرکتها در مراحل اشتباه، به دنبال جذب سرمایه میروند و این مرحله اشتباه باعث دلزدگی شرکتها و رد شدن از طرف صندوقها خواهد شد. معمولا صندوقها و شتابدهندهها وقتی که شرکتها به مرحله جذب سرمایهگذاری میرسند و از نظر کسبوکار آماده توسعه میشوند، به صورت درصدی در سهام آنها دخیل یا به شکل قرارداد مشارکت با آنها شریک میشوند. اما همانطور که بدیهی است، سرمایهگذار بخش خصوصی به هر میزان هم که پسوند خطرپذیری را یدک بکشد، به دنبال کسب سود است که عدمتحقق آن ممکن است برای آن شرکت چالش اساسی ایجاد کند. در کشورهای توسعهیافته، بهعنوان راهکار این چالش، ابزارهای جذابتری همچون وامهای جسورانه تعریف شده است که با در نظر گرفتن این واقعیت که احتمال شکست درصد بالایی از این شرکتها در ابتدای کار وجود دارد، در صورت ارائه دلایل منطقی سیستماتیک که آن شرکت به آن دچار شده باشد و در صورت ارائه ادله منطقی برای عدمبازگشت سرمایه به دلیل مشکلات اقتصادی، این وامهای اعطایی از جانب دولت به آنها بخشیده خواهد شد که در کشور ما تاکنون چنین ابزاری تعریف نشده و برای حمایت از توسعه اقتصاد دانشبنیان اجرایی نشده است؛ این امر باعث عدمدسترسی موسسان شرکتهای دانشبنیان فناور و خلاق به سرمایه برای توسعه کسبوکار خود خواهد شد.
در توسعه اقتصاد دانشبنیان، عوامل مختلفی دخیل است؛ اما نمیتوان نقش کاتالیزور یک مورد را نادیده گرفت و آن رسوخ است. رسوخ فناوری و نوآوری در دو حوزه میتواند به توسعه اقتصاد دانشبنیان در کشور سرعت ببخشد؛ یکی در اجتماع و دیگری در صنایع. رسوخ نوآوری در جامعه با اجرای برنامههای ترویجی، توانمندسازی و حمایتی نوآوری اجتماعی میتواند افراد زیادی را از اقشار مختلف مردم درگیر این موضوع کند و خیل عظیم خرد جمعی را به اکوسیستم فناوری و نوآوری کشور افزوده و میزان مشارکت مردم را در توسعه این نوع اقتصاد بالا ببرد که قطعا هم باعث توسعه مولفههای اقتصادی در شهرها و روستاها شده و هم زمینهساز رفع چالشها و مشکلات اقشار آسیبپذیر جامعه و بهبود وضعیت حاشیهنشینی، فقر، اعتیاد و... خواهد شد. دومین رسوخی که باید اتفاق بیفتد، رسوخ فناوری در صنایع بزرگ کشور است تا خون تازهای در رگهای محصولات خروجی صنایع اصلی کشور جریان پیدا کند و باعث تحول در زمینه پیشرفت و توسعه کالاها و محصولات ایرانی شود که با توجه به استفاده جامعه و دخیل بودن این صنایع در رشد و توسعه اقتصادی، قطعا یکی از الزامات برنامههای راهبردی، توسعه اقتصاد دانشبنیان خواهد بود.
حال بیایید از این سمت بوم به قضیه بنگریم؛ یعنی از فرصت صادرات. وجه متمایزکننده دانشبنیان از کسبوکارهای معمول قاعدتا وجود نوآوری فناوری و دانشی جدید در محصولات تولیدی آنهاست و همین موضوع نشان میدهد که بازار این محصولات دانشی فناورانه، نه فقط داخل کشور، بلکه با در نظر گرفتن ماهیت نوآورانه آنها امکان صادرات به کشورهای دیگر فراهم آمده و اتفاقا تاکید مولفههای توسعهای این شرکتها اگر محصولات صادراتمحور نباشد، اندازه بازار آنها محدود بوده و آن جهش درآمدزایی و تاثیرگذاری اقتصادی بروز و ظهور نخواهد کرد، اما اگر شرکتی از این شرکتهای دانشبنیان فعال در اقتصاد کشور بهترین و باکیفیتترین محصول آماده ورود به بازارهای بینالمللی را آماده هم کرده باشد، حال باید به دنبال رفع چالشهای سیستماتیک محدودیتهای مبادلاتی و تجاری کشور با کشورهای دیگر، با توجه به وجود تحریمها و روابط محدود تجارتی ایران باشد و کفشهای آهنین خود را بپوشند و دنبال راهکارهای خلاقانه برای اجرای این فرآیند توسعهای خود باشند که همانطور که مشهود است، نیازمند یاری نهادهای سیاستگذار، اجرایی و قانونگذاری است تا بتوانند ابزارهای حمایتی را برای آنها تعریف کنند و موجبات توسعه صادرات شرکتها در مرحله اول و سپس، موجبات توسعه اقتصاد دانشبنیان کشور را فراهم آورند.