همهمتهمان پرونده کم آبی
خشکسالی یک ناهنجاری آب و هوایی موقتی است و ماهیت آن کاملا محلی است. منطقهای را تصور کنید که در یک ناحیه بسیار پربارش مثل شمال ایران قرار گرفته است و بارش متوسط سالانه آن ۸۵۰ میلیمتر است. این منطقه اگر در یک سال، ۴۰۰ میلیمتر بارش دریافت کند، خشکسالی بسیار شدیدی را تجربه میکند. در نقطه مقابل، استانی را تصور کنید مثل استان یزد که سالانه ۹۰ میلیمتر بارش دریافت میکند. ۹۰ میلیمتر برای این استان، بهمعنای وقوع یک سال نرمال است ولی در بسیاری از مناطق ایران، چنین بارش سالانهای میتواند یک خشکسالی بسیار شدید تلقی شود. خشکسالی معمولا در محدوده یک سال آبی (اول مهر تا انتهای شهریور سال بعد) خاتمه پیدا میکند، هرچند در موارد محدودتری، برای دورههای دو ساله یا بیشتر ادامه پیدا میکند. خشکسالی به لحاظ تبعات مختلف آن، به انواع مختلفی دستهبندی میشود، ولی آنچه که موضوع بحث این یادداشت است، خشکسالی هواشناسی است که ناشی از کمبارشی است. کمآبی اما یک پدیده مزمن است حاصل نحوه تعامل انسان با منابع آب که بهتدریج ایجاد میشود و تا زمانی که راهکاری برای آن اندیشیده نشود، برطرف نمیشود.
ایران همواره در طول تاریخ با خشکسالیهای بسیار شدید دست به گریبان بوده است. اقلیم بسیار خشک در سطح بزرگی از مناطق مرکزی و شرقی کشور، باعث شده آسیبپذیری جوامع انسانی و فعالیتهای اقتصادی آنها نسبت به خشکسالیها زیاد باشد. کمآبی اما پدیدهای است که عمدتا طی ۴ دهه گذشته بروز جدی پیدا کرده و بستر بسیاری از ناآرامیهای اجتماعی و سیاسی نیز شده است. اگرچه این دو پدیده و علل شکلگیری آنها کاملا متفاوت هستند، ولی راهکارهای کاهش خسارتهای ناشی از مواجهه با آنها در میانمدت و درازمدت، کم و بیش، شبیه هستند. دلایل کمآبی را میتوان به دو دسته فیزیکی و انسانی طبقهبندی کرد. دلایل فیزیکی کمآبی، خشکی طبیعی، تغییرات آب و هوایی و تغییر اقلیم و نبود یا کمبود ذخیره آب زیرزمینی است. اگر جمعیتی بیش از ظرفیت و توان اکولوژیک یک منطقه، در آن مستقر شوند، شرایط خشکی طبیعی میتواند باعث تشدید کمآبی شود. در اینجا مناسب است، نگاهی کنیم به وضعیت توزیع منابع آب و جمعیت در ایران. سه حوضه دریاچه ارومیه، دریای خزر و خلیجفارس ۴۰درصد از مساحت کشور را پوشش میدهند، میزبان ۴۸ درصد جمعیت کشور هستند و حدود ۷۵ درصد از منابع آب تجدیدپذیر کل کشور را تولید میکنند. حدود ۶۰ درصد از مساحت کشور که عمدتا در مناطق مرکزی قرار داشته و پوشیده از بیابان هستند، ۲۵ درصد منابع آب تجدیدپذیر کل کشور را تولید میکنند ولی ۵۲ درصد از جمعیت کشور را در خود جای دادهاند. عدمتناسب توزیع جمعیت در کشور با توزیع منابع آب تجدیدپذیر، عامل مهمی در تشدید کمآبی در مناطق مرکزی و نوار شرقی کشور است. تغییر اقلیم بهعنوان یکی از تبعات انتشار گازهای گلخانهای، منجر به گرمشدن کرهزمین، تسریع در چرخه آب و تغییر در خصوصیات مکانی و زمانی بارشها شده است. سالهاست متخصصان آب، هواشناسی و محیطزیست، نسبت به اثرات پدیده گرمایش جهانی و تغییر اقلیم بر آب و هوای ایران هشدار دادهاند. بررسی تغییرات آب هوایی مناطق مختلف که نظیر ایران در عرضهای جغرافیایی میانی نیمکرهشمالی کرهزمین واقع شدهاند، از خاورمیانه و غرب آسیا تا اروپای جنوبی و جنوب آمریکایشمالی، همگی نشاندهنده کاهش قابلتوجه بارشهای زمستانه، تغییر رژیم بارش برف به باران و افزایش تلفات تبخیر و تعرق است. با روند کند تفاهم سیاسی کشورها برای نقشآفرینی در کاهش انتشار گازهای گلخانهای که ایران هم بهعنوان یکی از بزرگترین کشورهای تولیدکننده نفت، نقش مهمی باید در آن ایفا کند، چشمانداز تغییرات اقلیمی بسیار نگرانکننده است. درخصوص افزایش تواتر و شدت وقوع خشکسالیها و سیلابهای شدید در منطقه خاورمیانه و غرب آسیا ناشی از پدیده تغییر اقلیم، اتفاق نظر بین متخصصان و محققان ملی و بینالمللی متخصص در زمینه هواشناسی است. در واقع افزایش شدت خشکسالیها و سیلابها دو روی یک سکه از اثرات پدیده تغییر اقلیم هستند. برای ما در ایران البته دیگر شاید نیازی به جستوجو در مقالات و نوشتارهای علمی نباشد. آنچه از میانه دهه ۷۰ شمسی تاکنون محقق شده است، آینه تمامنمای پیشبینیهای محققان در مورد اثرات پدیده گرمایش جهانی بر ایران است: کاهش بارشها، کاهش سهم برف، افزایش دما و متعاقبا افزایش تبخیر و تعرق و نیازهای آبی، افزایش آتشسوزی در جنگلها، افزایش تواتر توفانهای گرد و غبار و افزایش شدت سیلابهای ویرانگر. همه این پدیدهها حتی در مدت کوتاه بین سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰ در ایران تجربه شده است. بنابراین تغییر اقلیم هم سهمی در تشدید کمآبی و خشکسالیها در جایجای ایران ایفا کرده است. یک نکته مهم که به نظر میرسد هنوز حتی در بین کارشناسان و مدیران بخش آب در مورد آن اجماع وجود ندارد، این است که آیا کمبارشیهای تجربه شده در دو دهه گذشته، نشانگر اقلیم تغییر یافته ایران هستند یا دورهای گذرا بوده و مجددا به گذشتههای پربارشتر، خنکتر و پربرفتر بازمیگردیم. پیشبینیهای مدلهای جوی در سناریوهای محتمل انتشار گازهای گلخانهای در سالهای آینده نشان میدهد، بازگشتی در کار نیست و آنچه که در دو دهه گذشته در ایران به لحاظ آب و هوایی تجربه شده، بیشتر به آینده محتمل آب و هوای ایران شبیه است. تا زمانیکه این واقعیت در نظام برنامهریزی منابع آب و مدیریت مصرف آب در ایران به رسمیت شناخته نشود، آسیبپذیری در مواجهه با کمآبی و خشکسالیهای متاثر از پدیده تغییر اقلیم کاهش نمییابد.
نبود تنوع در منابع آب در دسترس از عوامل دیگری است که آسیبپذیری در مقابل خشکسالی را تشدید میکند و شرایط بروز کمآبیها با تواتر بالاتر را فراهم میکند. مناطقی از ایران، مثل بخشهایی از استانهای خوزستان و سیستان و بلوچستان، فاقد منابع آب زیرزمینی هستند. این مناطق در برابر تغییرات جریان سطحی رودخانهها در سالهای کمبارش از آسیبپذیری بیشتری برخوردارند. عوامل نهادی و سوءمدیریت مانند نبود ساختارهای سازمانی مناسب، نبود قانونگذاری موثر، نبود ظرفیت فنی و نیروهای متخصص بهخصوص در نهادهای سیاستگذار و قانونگذار مانند مجلس و سیاستهای فاقد آیندهنگری مانند تخصیص بیش از حد آب و فساد در تخصیص و بهرهبرداری از منابع آب که در بستر وابستگی مالی نهادهای مدیریتکننده و تامینکننده آب به درآمدهای فروش آن ایجاد شده است، همگی از دیگر عوامل تشدیدکننده کمآبی هستند که هر یک با حدود و ثغور مختلف در تشدید کمآبی در ایران هم نقشآفرینی کردهاند. دخالتهای بیحد و حصر شخصیتهای سیاسی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تصمیمات کارشناسی برنامهریزی و مدیریت منابع آب، زمینه فرار از مسوولیتپذیری دستگاههای متولی تامین و مصرف آب در برابر شرایط نابسامان موجود را فراهم کرده است. از منظر نهادی، استانیبودن مدیریت آب و تفکیک نهادهای مربوط به حفاظت، برنامهریزی و مدیریت منابع آب از نهادهای متولی مصرف آب از بزرگترین موانع پیشروی مدیریت یکپارچه منابع آب و خاک در کشور بوده و هستند. از منظر قانونی، تعرفههای نازل آب، معافیت بخش کشاورزی از مالیات و بیحساب و کتاب بودن مصرف آب و سایر نهادهها در این بخش، ممنوعیت تغییر کاربری آب و زمین کشاورزی و مجازاتهای بسیار سهلگیرانه جرایم زیستمحیطی شاید مهمترین عوامل موثر در تضعیف تابآوری ایران نسبت به خشکسالی و کمآبی باشند. بدونشک، منابع آب ایران ظرفیت سیراب کردن حد فعلی اراضی زیر کشت آبی کشور را ندارد و توان تامین سطح مناسبی از امنیت غذایی جمعیت موجود در کشور را نیز از طریق تولید داخلی ندارد. تا زمانیکه این واقعیتها در سیاستهای کلان ملی به رسمیت شناخته نشوند، تابآوری ایران در مواجهه با کمآبیها و خشکسالیها مرتبا کاهش خواهد یافت و سطح نارضایتیهای اجتماعی و معضلات سیاسی و امنیتی ناشی از آن نیز افزایش خواهد یافت.