زنده کردن امید در سال سخت پیشرو
به ارقام زیر توجه کنید تا وضعیت اقتصادی کشور در سال ۱۳۹۸ را با تمام وجود لمس کنید. یادآور میشود که این تنها بخشی از واقعیات این سال است که امکان کمی شدن داشته است. برخی آمار رسمی است و برخی برآورد پژوهشگر:
- تولید کشور ۶/ ۷ درصد کاهش پیدا کرد
- قیمت کالاها و خدمات به طور میانگین ۳۵ درصد رشد کردند
- ضریب جینی یک صدم بیشتر از سال قبل بود (شکاف فقیر و غنی افزایش یافت)
- بیست درصد پردرآمدترین ایرانیها که قبلا۸ برابر فقرترین ایرانیها مصرف میکردند بازهم شکافشان با فقرا را به اندازه نصف درآمد آنها افزایش دادند و نزدیک ۵/ ۸ برابر بیشتر مصرف کردند.
- حدود نهصد هزار نفر به جمعیت ۱۵ میلیونی افراد دارای فقر شدید که ناتوان از تأمین حداقل نیازهایی غذایی خود هستند، اضافه شدند.
داستان آبان و هواپیما و کرونا هم که نیازی به بیان عدد و رقم ندارد و احتمالا خوانندگان میتوانند حس کنند که آن رویدادها چطور در زندگی روزمره آنها و نگاهشان به آینده تأثیرگذاشته است. اما در این سال اتفاقات مثبتی هم رخ داد. دو اتفاق مهم در این سال از نظر نگارنده اینها است:
۱- کمی حرفهای جدی زده شد: به عنوان یک اقتصاد نفتی سال هاست از کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی صحبت میشود اما واقعیت این است که هیچگاه این موضوع اینگونه جدی مطرح نشده است که در سال ۱۳۹۸ مطرح شد. صحبت از مالیات از حسابهای کلان بانکی، مالیات بر عایدی سرمایه، پرداخت دولت به ذینفع نهایی و... حرفهایی نیست که سیاستگذاران به طور روزمره درباره آنها صحبت کنند و این تنها در سایه شرایط نسبتاً وخیم بودجهای دولت است که آن موضوعات به طور جدی تر مطرح میشود.
۲- مشخص شد خیلی از کارها بدون مردم انجام شدنی نیست: قضایای آبان و کرونا مصداق عینی این واقعیت هستند که احتمالاً تا قبل از این برای بسیاری از سیاست گذاران درست جا نیفتاده بود. سال ۱۳۹۸ هر طور بود، عموم مردم حالا با این سوال مواجه هستند که سال بعد چگونه سالی خواهد بود؟ احتمالا کمتر ایرانی پیدا شود که در این موضوع تردید داشته باشد که سال ۱۳۹۹ هم سال دشواری خواهد بود. اختلاف نظری اگر باشد روی شدت دشوار بودن این سال است. احتمالا برای بسیاری از ایرانیها قابل تصور نباشد که سالی دشوارتر از سال ۱۳۹۸ با آن تصویری که در ابتدای یادداشت ارائه شد هم ممکن باشد. با این حال واقعیت آن است که شدنی است.
موضوع اصلی در این سال همزمانی رکود و بی پولی دولت است که این دومی در ادبیات رسمی تر اقتصاد کسری بودجه گفته میشود.
جدای از فشارهای بیرونی، فقدان چشم انداز عاملی است که در حال به اغما بردن اقتصاد ایران است. فعالان اقتصادی چه تولیدکننده، چه مصرفکننده، که عادت دارند تصمیماتشان را متناسب با چشم انداز مثبت یا منفیشان از آینده تنظیم کنند، کاملاً سردرگم هستند و مثال قایقرانی در شبی توفانی در وسط اقیانوس تنها نظاره گرند که امواج دریا آنها را به چه سویی خواهد برد. هیچ اقتصادی در چنین حدی از نااطمینانی نمیتواند رو به جلو حرکت کند و رکود نتیجه حتمی چنین وضعیتی است.از طرفی دولتی بدهکار، مدام تقاضای بدهی از مردمی بدهکارتر میکند. اوراق ارائه میکند و آینده میفروشد. فغان از روزی که قرض دهنده به توانایی قرض گیرنده در بازپرداخت بدهی تردید کند! دشوار روزی خواهد بود برای کل اقتصاد ایران. تورم ۳۵ درصدی سال ۱۳۹۸ در این روز آرزویی خواهد بود دست نیافتنی.
برای نرسیدن به چنین روزی دولت چارهای جز تلاش برای بازتوزیع ثروت در کشور نخواهد داشت. تا هم خود از قبل آن دخلش را با خرجش جور کند، هم این لشکر ناراضی فقرا و بیکاران را مرهمی بگذارد، شاید ترکش اعتراضشان به تن خسته آن اصابت کمتری داشته باشد.
نتیجه این چاره جویی ناخواسته یا توفیق اجباری چیست؟ انداختن توپ بحران اقتصادی به زمین سیاست، جایی که گروههای متضرر از این بازتوزیع منافع خود را در زمین آن پیگیری خواهند کرد و چون به غایت دورنگر هستند احتمالاً علاج واقعه را قبل از وقوع دنبال خواهند کرد و سعیشان بر آن خواهد بود که جلوی هرگونه حرکت اصلاحی اقتصادی را در نطفه بگیرند. به طور خلاصه سال ۱۳۹۹ سال بده بستان چالشها در میدان اقتصادی و سیاست خواهد بود.
چارهای اگر باشد همان زنده کردن امید است. هرگونه که شدنی باشد ایجاد امید همچون نفسی مسیحایی میتواند تن مریض اقتصاد را شفا دهد و به سرعت آن را به مسیر عافیت بازگرداند. این اقتصاد همه چیز دارد، جز همین یک عنصر که بدون آن بقیه عناصر بیخاصیت میشود. به زیرساختهای کشور توجه کنید، آب، برق، گاز، بهداشت، به جغرافیا توجه کنید دریا، جنگل، وسعت، کویر، خاک، به جمعیت توجه کنید کثیر، متنوع، جوان، تحصیلکرده، به زیر پایتان نگاه کنید، نفت، طلا، مس، سنگ. خیلی از ملتها با تنها یکی از این عناصر امروز و آینده خودشان را ساختهاند.
اگر امید میخواهیم اولین گام افق گشایی است. روزی که مردم این سوالشان را جواب بگیرند که چه آیندهای (مثبت یا منفی) در انتظارشان است میتوان امیدوار بود که میشود آینده را مدیریت کرد و به جامعه امید تزریق کرد. این سوال را خودمان بپرسیم چطور میشود افقگشایی کرد و امید را در دل مردم زنده کرد؟ جوابهای بسیاری وجود دارد.