فوتبالی که دولت اداره میکند!
از سوی دیگر در فوتبال کنونی شاهد این موضوع هستیم که تبلیغات و اسپانسرینگ بهدرستی انجام نمیشود. بهعبارت دقیقتر نقلوانتقالات، اسپانسرینگ، عقد قراردادها و بلیتفروشیها بهصورت حرفهای نبوده و رانت و دلالی حرف اول در این زمینه را میزند. این در حالی است که دستمزدها نیز بهدرستی و متناسب با حرفه فعالیت در این زمینه پرداخت نمیشود؛ بهطوریکه درآمد یک داور حرفهای در لیگ ایران بهطور سالانه تنها حدود ۱۲ تا ۱۵میلیون تومان است. حال چرا با یک بررسی ساده مشاهده میشود که در جدول لیگ برتر فوتبال ایران تنها ۲تیم با مالکیت دولت و بیشترین سهم از جدول برای کارخانهها را دارند؟ این در حالی است که در نهایت مالکیت بیشتر این تیمها نیز به دولت برمیگردد. ازسوی دیگر باید عنوان کرد که طبق ماده ۳ آییننامه ماده ۱۳۴ قانون مالیاتهای مستقیم مصوب ۱۳۸۰، درآمد باشگاه ها و موسسات ورزشی دارای مجوز از سازمان تربیت بدنی حاصل از فعالیتهای منحصرا ورزشی از پرداخت مالیات معاف است. منظور از فعالیتهای ورزشی، آن نوع فعالیت و رشته ورزشی است که براساس مجوز مرجع ذیربط تعیین میشود و توسط باشگاهها و موسسات ورزشی انجام میپذیرد. حال سوال مهم این است که چنانچه قانون مزبور لغو شود، کارخانهها و افراد منتسب به بزرگان، همچنان به تیمداری میپردازند؟
با توجه به موارد عنوان شده بهنظر میرسد که دولت باید هرچه سریعتر نسبت به واگذاری دو باشگاه استقلال و پرسپولیس به افراد خصوصی اقدام کند. در این راستا ورود این دو باشگاه به بازار سرمایه، مسیری هموار برای جذب پولهای کلان خواهد بود. بهنظر میرسد ورود این باشگاهها به بورس با توجه به عدم کفایت مدیران ورزشی، رانتهای جدید و خارقالعاده با پولهای با حجم بالاتر را بهدنبال خواهد داشت. باید تاکید کرد که یک دولت در کشور بزرگی به نام ایران وظیفه و اجازه تیمداری را ندارد و برای برطرف شدن این ایراد بزرگ، باید دولت از چنین مسیر کاری خارج شود. بهطوریکه ادامه فعالیت دولت چه از طریق بورس باشد یا هر فعالیت اقتصادی، باز هم با مدیریت این نهاد دنبال خواهد شد و در واقع دولت همچنان به نوعی دیگر مالکیت اصلی را در دست میگیرد. در واقع آن چیزی که میتوان درخصوص اقتصاد فوتبال ایران مطرح کرد، ورشکستگی و بدهیهای سنگین و تقریبا ۱۰۰درصدی تیمهای فوتبال ما است. چرا که درآمدهای تولید شده توسط یک باشگاه، به مراتب پایینتر از هزینه آن طی یک فصل فوتبالی است.
همچنین تیمداری در لیگ برتر آماتور ایران به جز رانتها و برخورداری از بودجههای دولتی، معافیتهای مالیاتی و حضور پررنگ دلالها و واسطهها چیز دیگری بهدنبال ندارد. امری که به وضوح قابل مشاهده و رویت است. حال باید دید که فروش یک باشگاه ورزشی و واگذاری آن به نام خصوصیسازی که آن هم طی سالهای متمادی عنوان میشود و همچنان به تعویق میافتد، منافع کدام بخش را زیرسوال میبرد؟ یا اینکه قرار است رانتهای جدیدی با واگذاری باشگاههای مزبور در بورس و جذب سرمایههای کلان رخ دهد؟ در مجموع میتوان عنوان کرد که اشتباه نخست دولت در این خصوص، تیمداری در دو باشگاه پرسپولیس و استقلال بوده و اشتباه بعدی واگذاری این دو از مسیر بازار سرمایه است. در واقع در گام اول باید دولت سریعا از تیمداری این دو باشگاه خارج شود و مدیریت را به افراد خاص و واجد شرایط بسپارد تا این افراد متخصص بهترین مدیریت و تیمداری را در این زمینه انجام دهند.
در این میان تنها پیشنهاد صادقانهای که میتوان در مورد وضعیت فوتبال ایران مطرح کرد، راهکاری است که بتوان بهگونهای مشخص، هدیهای بزرگ به آیندگان و افراد حاضر طی یک پروسه ۵ تا ۱۰ ساله تقدیم کرد و این چیزی نیست جز خروج دولت و مدیران دولتی از تیمداری. در واقع چنانچه بودجههای دولتی قطع شود، سیاست از فوتبال خارج شود، بندهای معافیتهای مالیاتی حذف شود، بهتبع بهطور خودکار تعداد زیادی از تیمداران از این فضا و عرصه خارج خواهند شد. در اینصورت دو سناریو پیش روی قرار میگیرد؛ یا لیگ فوتبال ایران تعطیل میشود و طی یک پروسه زمانی، بهصورت کاملا حرفهای توسط تیمداران متخصص از نو ساخته میشود یا مالکان مجرب در کوتاهترین زمان ممکن صاحب امتیاز باشگاهها شده و فوتبال حرفهای مطابق با استانداردهای روز دنیا تقدیم مردم ایران خواهد شد. تاکید میشود که باید میراث درست و صحیحی برای آیندگان برجا گذاشت.