تعلقات صنفی و گروهی
بهطور کلی اصطلاح «لابی» به معنی راهرو، بیش از همه به مراودات و رایزنیهایی اطلاق میشود که در راهروهای پارلمان رخ میدهد و در ادبیات سیاسی به معنای ابزاری برای اعمال نفوذ بر سیاستمداران و نمایندگان مجالس است.البته لابیها اغلب در پارلمانها رخ میدهد و اصلیترین دلیل آن این است که در جوامع دموکراتیک، اغلب تصمیم گیریها از مجاری قانونگذاری در پارلمان میگذرد. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. هرچند که نوع لابیگری و ماهیت گروههای ذینفوذ و لابیگر در ایران با بسیاری از کشورها متفاوت است. در یک تعریف کلی، گروههای ذینفوذ و لابیگر به آن دسته از گروههایی گفته میشود که برای تاثیرگذاری بر روند تصمیمگیریهای سیاسی، اجتماعی و تامین منافع خاص خود عمل میکنند. در نهادهای مختلف تصمیمسازی و تصمیمگیری نظام سیاسی بهویژه پارلمان، به دلیل ساختار تعریفشده برای این نهاد که نیازمند رای اکثریت و اجماع است، همراه کردن جمع و رساندن آنان به اجماع امری ضروری است. از سوی دیگر، در درون مجلس فارغ از اشخاص و نمایندگانی که بهصورت فردی قدرت لابیگری و ایجاد اجماع دارند، ترکیب هیاترئیسه، کمیسیونهای تخصصی و فراکسیونها میتوانند بهصورت جریانساز عمل کنند و میتوانند در تقویت یا تضعیف جریان لابیگری تاثیرگذار باشند.
بر این اساس، آنچه در این مجال به آن اشاره خواهم کرد، شرح موضوع لابیگری در مجلس شورای اسلامی بر اساس تجربهای است که با حضور در پارلمان بهدست آوردهام. امروز نهتنها در عرصه قانونگذاری شاهد لابیگری هستیم، بلکه تاکید بر این نکته ضروری است که در حوزه نظارت بر اجرای قوانین نیز لابیگری در جریان است. همچنانکه تاکید شد اینکه برخی نهادها، سازمانها، ارگانها یا به تعبیر دقیقتر، گروههای ذینفوذ بخواهند از منافع خود دفاع کرده و با استفاده از ابزار لابیگری به این هدف دست یابند امری طبیعی و متداول است. از اینرو، از آنجا که نمایندگان مجلس با رسالت نمایندگی مردم وارد پارلمان میشوند، وظیفه حفاظت از منافع مردم را بر عهده دارند. البته در این میان نمیتوان تعلقات نمایندگان به برخی گروهها و اصناف را نادیده انگاشت؛ موضوعی که نمایندگان را در طول دوره نمایندگی مجلس، به لابیگرانی برای تامین منافع آن طبقه تبدیل میکند. این موضوع نه امری عجیب که متداول نیز هست چه آنکه نمایندگان مجلس در بدو ورود خود به پارلمان، موظف به عضویت و حضور در کمیسیونهای تخصصی هستند و کمیسیونی را برای عضویت انتخاب میکنند که به تخصص یا تعلقشان نزدیک است.
شان حضور نمایندگان در کمیسیونهای تخصصی نیز پیگیری مطالبات در این حوزه، ارائه طرحهای مرتبط، بررسی طرحها و لوایح برای قانونگذاری در آن حوزه خاص و نظارت بر اجرای قانون در حوزه مورد نظر است. برای مثال، نمایندهای ممکن است به جامعه کارگری تعلق داشته باشد و بهصورت خاص قانونگذاری در این حوزه را با پیگیری طرحها و لوایح تامین کننده منافع این جامعه دنبال کند، یا نمایندهای دیگر که حمایت از صادرکنندگان، واردکنندگان و بهطور کلی تجار را به دلیل نزدیکی با این گروه پیگیری میکند. یا آنکه نمایندهای به دلیل ارتباط با جامعه کشاورزی، نزدیکی با کشاورزان، تخصص در حوزه کشاورزی یا حس تعلق به این جامعه، علاوه بر آنکه نماینده منطقهای کشور بهشمار میآید، خود را موظف به پیگیری حقوق، منافع و مطالبات کشاورزان و مدافع آنان نیز میداند.
از اینرو لابیگری امری تنیده به وظایف نمایندگی مجلس است و نماینده مردم باید از این ابزار برای تامین منافع مردم و حمایت از مطالبات آنان استفاده کند و اگر نمایندهای ارتباطی با اقشار و طبقات مختلف جامعه نداشته باشد، نمیتوان او را نماینده مجلس و نماینده مردم خواند. به این ترتیب، از آنجا که هر نمایندهای به نوعی طیفی از جامعه را نمایندگی میکند، کار نمایندگی مجلس را نمیتوان بدون لابیگری و رایزنی تصور و تعریف کرد. چه آنکه وجود و استفاده از این ابزار بهویژه در پارلمانها، از ملزومات نظامی است که نظام دموکراتیک نام دارد و فقدان بهرهگیری از ابزار لابی و لابیگری در عرصه سیاست و برای تامین منافع عموم و اقشار مختلف، تنها در ساختارهای غیردموکراتیک و اقتدارگرا رخ میدهد. غیر از آنچه بهعنوان لابیگری نمایندگان مجلس خوانده میشود، گروهها و جریانهای مختلفی در جامعه وجود دارند. اعم از نخبگان و فعالان سیاسی، بازاریان و فعالان اقتصادی، روحانیون و گروههای مذهبی و... که بهرغم بیتمایل بودن نسبت به حضور علنی در سیاست، میتوانند بر این حوزه اثرگذار باشند. این گروهها و جریانها با ابزار لابیگری بر تصمیمگیریها و تصمیمسازیها در نظام اثر میگذارند. در این میان، باید بر این نکته نیز تاکید داشت که لابی و لابیگری تنها به معنای مثبت و در راستای تامین حقوق و منافع عمومی و ملی بهکار گرفته نمیشود. این ابزار میتواند با اهداف مثبت و منفی مورد استفاده قرار گیرد.
اینکه افراد و گروههای ذینفوذ، برای غیر از آنچه منافع عمومی و ملی بهصورت کلی و منافع مشروع اقشار مختلف بهصورت خاص، خوانده میشود، از لابیگری بهره میگیرند و ارتباطات خود را غیر از ارتباطات ارگانیک تعریف میکنند، روند لابیگری را منفی میکنند. این موضوع در مجلس هم پیش میآید. برای مثال طیفی از نمایندگان طرح استیضاح وزیر یا طرح سوال از یک وزیر را با امضای خود تایید میکنند، اما روند لابیگری در این نقطه، به نحوی پیش میرود که برخی نمایندگان با فشار طیف حامیان وزیر امضای خود را از استیضاح یا سوال پس میگیرند. به نظر میرسد با توجه به گسترش روزافزون رسانههای جمعی و انتشار پرسرعت اخبار و اطلاعات، خبرهایی اینچنین، برداشت مردم از لابیگری را منفی میکند و سبب میشود افکار عمومی به لابی و لابیگریها بهطور کلی مظنون شوند. البته نکته دیگر آن است که جریان لابیگری اثرگذار بر مجلس هم میتواند از داخل پارلمان یا از خارج از مجلس هدایت شود؛ این موضوع به وضوح در جریان مواردی نظیر انتخاب هیات رئیسه مجلس، رای موافق یا مخالف به طرحها و لوایح، رای اعتماد به وزیران یا استیضاح آنان، تصویب یا رد لایحه بودجه و طرح سوال از رئیسجمهور و... قابل مشاهده است.
ارسال نظر