یک قرن خدمت زیر پرچم
روش سربازگیری بر مبنای مساحت زمین در عمل با مشکلاتی مواجه میشد و ادامه چنین روشی زمینه سوءاستفاده دستاندرکاران سربازگیری را فراهم کرده بود و گروههای سربازگیری از مردم اخاذی میکردند و برای فراری دادن جوانان روستا از خدمت سربازی از مردم رشوه میگرفتند و نظام سربازگیری نظامی فاسد بود که بر مناطق کشاورزی تحمیل میشد و این نظام شهرها را که مملو از جوانان بیکار بود و میتوانست نیروی کار ماهر ارتش را تامین کند، دربرنمیگرفت. کسانی هم که داوطلبانه خود را برای خدمت سربازی معرفی میکردند نیروهای شایستهای برای خدمت سربازی نبودند. برای نمونه رضاخان در آذرماه ۱۳۰۱ اعلام کرد افرادی که درشیراز داوطلب خدمت سربازی شدهاند، از نظر بدنی ضعیف و ناتوان بوده و به درد جنگ نمیخورند و نمیتوان از آنها سربازهای مناسبی تربیت کرد.
قبل از تدوین سیستم نظام وظیفه، عشایر ایران بار تامین نیروهای مناسب برای عملیات جنگی را بر دوش میکشیدند و از لحاظ تاریخی نقش بسیار مهمی در حفظ حدود و ثغور کشور و برقراری امنیت در دوران رضاخان برعهده داشتند و مهمترین عناصر رزمنده ارتش رضاخان را تا سال ۱۳۰۵ تامین میکردند. ارتش رضاخان از عشایر به سه شکل استفاده میکرد. اول گروههای داوطلب عشایر که از قبایل گوناگون جذب ارتش می شدند و سواره نظام را تشکیل میدادند، دوم به روسای عشایر اجازه داده شده بود که گروههای مسلح تحت امر خود را به نام «سوار» برای تامین امنیت مناطق خود تجهیز کنند و برای این گروهها از طرف دولت مرکزی کمک مالی پرداخت میشد و گروه سوم داوطلبانی بودند که زمان جنگ جذب ارتش میشدند و بعد از پایان جنگ متفرق میشدند. رضاخان بهرغم اینکه برنامه خلع سلاح عشایر را دنبال میکرد ولی بدون کمک و حمایت عشایر قادر به حفظ امنیت داخلی و حدود و ثغور کشور نبود، ارتش داوطلبان عشایر را در واحدهای بزرگتری سازماندهی میکرد و تحت فرماندهی یک افسر از قبیلهای دیگر از آنها استفاده میکرد. ولی این رویه استثناهایی هم داشت که مربوط به اسکادرانهای تیپ سوار نظام کرد و ارمنی لشکر مرکزی بود که تحت فرماندهی خودشان بودند و براساس قومیت سازمانیافته بودند و مورد اعتماد حکومت مرکزی بودند.
یکی دیگر از روشهای دوران رضاخان سازماندهی و جذب نیروهای قومی توسط افسران قبایل و قومیتهای مختلف بود که به آنها اجازه داده میشد از عشایر خود نیروهای داوطلب را گزینش کرده و یک واحد نظامی مستقل با هزینه دولت مرکزی تدارک ببینند. به عنوان مثال در سال ۱۳۰۲ به کلنل سردار بهادر بختیاری دستور داده شد تا از بختیاریها یک واحد نظامی مقتدر تشکیل دهد. ارتش تلاش میکرد نیروهای داوطلب مورد نیاز خود را بعد از خلعسلاح عشایر از بین نیروهای عشایر که انگیزه و روحیه لازم را دارند جذب کند تا نارضایتی آنان از شکست و خلعسلاح را بهاین وسیله جبران کند. به عنوان نمونه پس از شکست سمیتقو در سال ۱۳۰۱ و خلعسلاح ایل شاهسون در سال ۱۳۰۲ ارتش از نیروهای سمیتقو و شاهسون، نیازهای نیروی انسانی لشکر شمال غرب کشور را تامین کرد و نیروهای کرد سمیتقو- شاهسونها هسته هنگ جدید سوار را تشکیل دادند.
حکومت رضاخان در سال ۱۳۰۳ رئیس قبیله شادلو سردار بجنوردی را تحت حمایت خود قرار داد و امنیت منطقه شمال کشور را به عهده وی گذاشت و هزینه تامین نیروهای وی را از محل مالیات منطقه تامین کرد و در سالهای ۱۳۰۴ و ۱۳۰۵ تکیه ارتش عمدتا به نیروهای داوطلب عشایر بود و سیاست خلعسلاح عشایر به تعویق افتاد و از نیروهای مسلح عشایر برای حفظ امنیت داخلی و مرزها استفاده میشد و به کردها اجازه داده شد برای حراست از مرزها مسلح باقی بمانند و وقتی که ارتش قادر به ارعاب سمیتقو نبود، به وی اجازه دادند که در آذربایجان به میل خود عمل کند، ولی از مرزها نگهداری کند یا در کرمانشاه به کلهریها اجازه دادند که مسلح شوند و در برابر متجاوزین عراقی از مرزها دفاع کنند، ارتش برای سرکوب شورشهای داخلی هم از نیروهای عشایر استفاده میکرد و بهخصوص وقتی توان خلعسلاح نیروهای عشایر را نداشت با آنها کنار میآمد رضاخان در سال ۱۳۰۳ با این باور که امنیت کشور را نمیتوان با اتکا به نیروهای عشایری حفظ کرد با توصیه مشاورانش به این نتیجه رسید که وجود یک ارتش نیرومند مستلزم نظام وظیفه همگانی است.
ولی زمین داران، علما و اصناف در مقابل این دیدگاه مقاومت میکردند. در سال ۱۳۰۲ وقتی مستوفیالممالک برنامه دولت خود را به مجلس اعلام کرد، وزیر جنگ رضاخان لایحه سربازگیری را برای بررسی در اختیار کمیته امور دفاعی مجلس قرار داد. ولی مقاومت زمین داران و علما واصناف مانع تصویب لایحه سربازگیری شد تا رضاخان با استفاده از ارتش به منظور اعمال نفوذ در انتخابات دوره پنجم مجلس توانست اکثریت فعالی را برای حمایت از نظام وظیفه اجباری وارد مجلس کند و بالاخره شوراول لایحه در اسفند ۱۳۰۳ و شور دوم آن در خرداد ۱۳۰۴ به تصویب مجلس شورای ملی رسید و در این لایحه امتیازی که به علما دادند این بود که کلیه طلبهها از انجام خدمت وظیفه عمومی معاف شدند. سیدحسن مدرس نیز یک نطق طولانی در دفاع از لایحه نظام وظیفه ایراد کرد. مشکل دیگر نظام وظیفه اجباری مخالفت مرحوم مدرس با حضور غیرمسلمانان در ارتش بود که با مخالفت ارباب کیخسرو نماینده زرتشتیان مواجه شد و به تصویب رسید. قانون نظام وظیفه اجباری به ارتش ایران هویت ملی داد و هر خانواده ایرانی سهمی در دفاع از میهن به خود اختصاص میداد.
براساس اولین قانون نظام وظیفه خدمت وظیفه ۲۵سال بود شامل ۶ سال خدمت اجباری که دو سال آن زیر پرچم و ۴ سال خدمت احتیاط فوری سپس ۱۳ سال خدمت احتیاط و ۶ سال خدمت در گارد محلی که فقط در زمان جنگ فراخوانده میشدند. افراد احتیاط همه ساله دورههای بازآموزی میگذراندند. پس از تصویب قانون خدمت نظام اجباری در مجلس،کمیسیون نظامی دولت پیشنهاد کرد سالانه ۲۵ هزار سرباز برای انجام خدمت جذب شوند که با توجه به خدمت دو ساله سربازی ۵۰ هزار سرباز همیشه در خدمت ارتش قرار خواهند داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) با اعتماد به مردم و با گذاشتن بار حرکت به دوش مردم بسیج عمومی را پایهگذاری کرد که در واقع بسیج یک ارتش برای مبارزه در همه عرصههاست و عرصه حضور بسیج خیلی وسیعتر از عرصه نظامی است و در زمانی که جمعیت کشور قریب به چهل میلیون نفر بود، امام خمینی صحبت از ارتش بیست میلیونی را مطرح کردند و به عنوان بازوی قدرتمند نظام خواستار آموزش نظامی همگانی شدند که بحمدالله با موفقیتهای چشمگیری هم مواجه بوده است.
از زمانی که خدمت سربازی به صورت اجباری قانونمند شد، هدف از خدمت سربازی اول آموزش نظامی ابتدایی برای دفاع از کشور و تاج و تخت سلطنتی و دوم تامین نیازمندیهای ارتش با کمترین هزینه بود. با توجه به سادگی ابزارهای نظامی بهخصوص برای سربازان وظیفه در دوره آموزشی چند هفتهای سربازان با مقررات انضباطی و طرز بهکارگیری سلاح انفرادی آشنا میشدند و همین میزان آموزش برای آنها کفایت میکرد. در دورانی که جمعیت کشور نیاز نیروهای مسلح را تامین نمیکرد، واحدهای ژاندارمری براساس آمار ثبت احوال در روستاها و مناطق دورافتاده و واحدهای دژبان و شهربانی در شهرها در تعقیب و دستگیری جوانان برای اعزام به پادگانها بودند ولی با افزایش جمعیت کشور بهخصوص بعد از پیروزی انقلاب خدمت سربازی چندان جدی گرفته نشد. به خصوص بعد از پایان جنگ تحمیلی بهرغم آنکه میلیونها نفر از جوانان غایب از خدمت سربازی محسوب میشدند، حاکمیت از ابزارهای قدرت برای جلب مشمولان استفاده نکرد و کسی را با زور به خدمت سربازی اعزام نکرد.
از طرفی در بسیاری از جوانان انگیزهای برای خدمت سربازی وجود نداشت و اغلب جوانان بهخصوص جوانان تحصیلکرده دوران دوساله خدمت را سودمند نمیدانستند. نیازمندی نیروهای مسلح به پرسنل آموزشدیده و متخصص موجب شد که اغلب نیازهای تخصصی نیروهای مسلح از طریق استخدام کادر تامین شوند. امروزه عمده فعالیتهای نیروهای مسلح تخصصی است و اغلب جوانان کشور هم دارای تحصیلات عالیه هستند و میتوانند با یک دوره آموزشی کوتاهمدت نیازهای اصلی نیروهای مسلح را تامین و در مقابل خدمات خود نیز حقوق دریافت کنند. پس از دو هدف نیروهای مسلح از خدمات سربازی، یک هدف که تامین نیاز تخصصی است با ورود نیروهای متخصص و کارآمد با یک تعهد خدمت کوتاهمدت متناسب با آموزشهایی که میبینند، قابل تامین است و هدف دوم که آموزش نظامی مقدماتی است با یک دوره آموزشی کوتاهمدت حتی در دوران تحصیل قابل حصول است قطعا نیازهای نیروی انسانی نیروهای مسلح بسیار کمتر از تعداد افراد ذکور آماده به خدمت است. حال سوال این است که با این انبوه جوانان تحصیلکرده که در سن خدمت بوده و مورد نیاز نیروهای مسلح هم نیستند چه کنیم؟
در طول چهار دهه گذشته با بیتوجهی میلیونها نفر از خدمت سربازی طفره رفتهاند. در طول بیست سال گذشته متوسط متولدان ذکور ۷۵۰ هزار نفر است که در بهترین شرایط سالانه ۲۵۰ هزار نفر به خدمت سربازی اعزام میشوند و ۵۰۰ هزار نفر به هر طریقی از خدمت سربازی معاف میشوند حال بهتر است این افراد که به دلایل گوناگون از اعزام به خدمت طفره میروند با پرداخت هزینه یک سرباز معادل خود با توجه به تحصیلات و تخصص پس از آموزش مقدماتی از خدمت دوره ضرورت در زمان صلح معاف شوند در این صورت سالانه قریب به ۵۰۰ هزار نفر هزینه معافیت زمان صلح را میپردازند و میلیونها نفر که در طول چند دهه گذشته از اعزام به خدمت منصرف شدهاند نیز میتوانند با پرداخت هزینه مزبور به زندگی عادی در زمان صلح برگردند و بخش عمدهای از کسری بودجه دولت را هم تامین کنند و نیروهای وظیفه هم با دریافت حقوق مکفی روحیه و انگیزه کار مفید و تخصصی خواهند داشت.
ارسال نظر