بنیان های پنجگانه
همچنین بسیاری از رسانهها با ترامپ مخالفند، زیرا او را فردی میدانند که به قدرت مثبت رسانه باور ندارد و فقط مایل است از او تعریف شود. برخی جمهوریخواهان نیز از رفتار ترامپ قبل از استقرار در کاخ سفید و پس از آن راضی نیستند، زیرا از یکسو موضعگیریهای او غیرقابل پیشبینی است و از سوی دیگر ترامپ هرگاه لازم بداند علیه هم حزبیهای خود نیز اقدام میکند و این خطر وجود دارد که اقدامات او شهرت و اعتماد مردم به حزب جمهوریخواه را برای مدتی طولانی تضعیف کند، در واقع با آنکه ترامپ عضو حزب جمهوریخواه است، اما روش و تفکر خاص خود را دارد و چندان به اصول این حزب پایبند نیست. به همین دلیل این سوال مطرح شده که اگر ترامپ بخواهد حزب سومی را تاسیس کند، مهمترین مواضع آن چه خواهد بود و این حزب چه بنیانهایی خواهد داشت؟ با توجه به مواضع ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی، سخنرانیها، مصاحبهها و نیز توییتهای او میتوان به مفاهیمی متفاوت با محافظهکاری افراطی و لیبرالیسم دست یافت. البته مسلما مواضع ترامپ بسیار به محافظهکاری افراطی نزدیکتر از لیبرالیسم است. در ادامه به بنیانهای ترامپیسم اشاره میکنیم.
سنتگرایی یکی از مهمترین بنیانهای ترامپیسم است. او کریسمس را تبریک میگوید، زیرا والدینش چنین میکردند. او به رسمی لباس پوشیدن باور دارد، زیرا معتقد است این نوع لباس پوشیدن برای جایگاه خود چه از لحاظ سیاسی، چه سن و سال، ضروری و مناسب است و نیز او معتقد است باید فرزندانش با ادب و خوشرفتار باشند. ترامپ مانند هم سن و سالهایش، به گذشته نگاه میکند و رفتار والدین خود را الگوی رفتار با فرزندانش قرار میدهد. البته او با یک تناقض مواجه است و آن اینکه دنیا نسبت به دوران جوانی ترامپ به شدت تغییر کرده و شاید به همین دلیل است که بسیاری اوقات در رفتار ترامپ و موضعگیریهای او تناقضهایی مشاهده میشود.
دومین بنیان ترامپیسم، پوپولیسم است. ترامپ به نخبهگرایی باور دارد اما از دید او نخبگان خوب و نخبگان بد وجود دارند. آنهایی که او در دولت آمریکا گردهم آورده یا مورد ستایش قرار میدهد نخبگان خوب هستند. از سوی دیگر او در شعارهای انتخاباتی همواره به رونق اقتصاد و بهبود شرایط فقرا تاکید کرده است. ترامپ فردی ثروتمند است و ادعا کرده مایل است هر کس در آمریکا شکل خاص خود از برج ترامپ را داشته باشد. او با شعار رونق برای همه در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا به پیروزی رسید. واقعیت این است که در دو سال اخیر شرایط بازار کار این کشور بهتر شد، اما این بهبود تا اندازه زیادی حاصل سیاستهای دولت قبلی آمریکا و بهبود کلی وضعیت اقتصادی جهان است. همچنین سیاستهای ترامپ ضعفهای متعددی دارد که در نهایت نمیتواند به رونق پایدار زندگی طبقه متوسط و پایین جامعه آمریکا منجر شود. او هنوز هم در سخنرانیهای خود در ایالتهای مختلف آمریکا از رویههای تجاری دوران ریاستجمهوری اوباما انتقاد میکند و میگوید ایده اول آمریکا و سیاستهای حمایتگرایانه را باید در اولویت قرار داد. در واقع بومیگرایی یعنی اولویت دادن به شهروندان آمریکا یک رویه و شعار کلیدی ترامپ است.
سومین بنیاد ترامپیسم، ملیگرایی است. ملیگرایی ترامپ در تقابل با نظریه سقراط است که میگوید انسانها شهروند جهان هستند نه یک کشور خاص. از دید ترامپ، آمریکا بهدلیل ارزشهای استثنایی و سختکوشی نسلهای قبل یک بهشت است. در دیگر کشورها انسانها درست رفتار نکردهاند، اما در آمریکا چنین نیست و آمریکا مسوول بدبختی دیگر کشورها نیست و نمیتواند کار زیادی برای رفع بدبختیها انجام دهد. از دید او اگر اروپا یا مکزیک مایل است وضعیت بهتری پیدا کند ابتدا باید تغییرات ضروری را در جنبههای مختلف انجام دهد بدون آنکه لزوما آمریکا در این فرآیند مشارکت داشته باشد؛ زیرا اولین تعهد آمریکا این است که تضمین کند شهروندان خودش در رفاه و امنیت باشند و شغل داشته باشند. از دید ترامپ، فقرا و فراموش شدگان آمریکا نسبت به مهاجران در اولویت کامل برای دریافت کمک و رسیدگی قرار دارند. تکتک آمریکاییها بهدلیل اینکه آمریکایی هستند مستحق توجه بیشتر دولت هستند، نه خارجیهایی که به هر شکل وارد خاک آمریکا شدهاند. از دید او بدترین آمریکایی نسبت به بهترین خارجی ترجیح دارد. ترامپ با جهانگرایی سده حاضر مخالف است و معتقد است مرزهای مستحکم از امنیت آمریکا حفاظت میکند و مهاجران غیرقانونی که قانون را زیر پا گذاشته و به آمریکا آمدهاند همچنان به قانونشکنی ادامه خواهند داد.
چهارمین بنیان ترامپیسم، از یک نظر، اعتبار بخشیدن به عمل و تولید است. با آنکه اکنون در سده ۲۱ هستیم و دوره، دوره اطلاعات است؛ اما ترامپ معتقد است صنایعی نظیر فولاد، ساخت و ساز، کشاورزی و معدن هنوز اهمیت بسیار بالایی دارند و باید مورد توجه ویژه دولت قرار گیرند. استفاده از دست و ذهن برای ساخت چیزی فیزیکی و واقعی فی نفسه کاری ارزشمند است و باید به رونق این بخشها کمک شود. یک دلیل تاکید ترامپ بر افزایش شغلها در بخشهای صنعتی آمریکا همین است. شرکتهای فناوری، دانشگاهها و ایدئولوژیهای پیشرو ممکن است این صنایع را به عنوان دایناسورهای آلودهکننده محیط زیست نادیده بگیرند، اما همین صنایع هستند که شغل ایجاد میکنند و کالاهای مورد نیاز دانشمندان و مدیران شرکتها را میسازند. به این ترتیب طبیعی است که ترامپ به توسعه زیرساختها و بازگرداندن شغلها از اقتصادهای نوظهور به آمریکا در صنایع مختلف از جمله فولاد و اتومبیلسازی تاکید دارد.
پنجمین بنیان ترامپیسم، حساسیت به امنیت آمریکاست. ترامپ در سیاست خارجی نه یک واقعگراست و نه انزواگرا یا محافظهکار. در عوض او مایل است تا حد بسیار بالا تواناییهای نظامی آمریکا را افزایش دهد طوری که هیچ تهدیدی متوجه این کشور نشود و اگر روزی مجبور شد از نیروی نظامی استفاده کند، هر گونه تهدید را به کلی محو و نابود کند. ترامپ معتقد نیست که دشمنان خارجی یا تروریستها باید متقاعد شوند؛ بلکه او میگوید آنها را باید به کلی نابود کرد. دلیل واکنش تند ترامپ به چین که به ادعای او دارای رویههای غیرعادلانه تجاری و در حال سرقت داراییهای معنوی آمریکاست، همین است.
ارسال نظر