تغییر ساختار در بازار کار
امروزه مهاجرت عملا یکی از اضلاع رشد جمعیت و نیروی کار را شکل میدهد و سیاستگذاری عمومی باید به نحوی باشد که بتواند به آن شکل و جهت دهد. براساس آخرین آمار، مهاجران بین یکچهارم تا یکسوم رشد نیروی کار را تشکیل میدهند؛ نرخی که پیشبینی میشود در پایان قرن بیست و یکم تمام آن را در بر گیرد. بنابراین مهاجرت جزء لاینفک اقتصاد و افزایش رفاه اقتصادی محسوب میشود، هرچند که سیاستمداران دیدگاهی منفی و رویکردی اکراهی نسبت به آن داشته باشند.
با تغییرات عمیقی که در نظام اشتغال و صنعت رخ داده است، بیراه نیست اگر گفته شود بازار کار به کلی تغییر شکل داده است. تقاضا برای نیروی کار بهشدت تمایل دارد با کارگرانی که دارای توانایی و آموزش هستند تامین شود و جویندگان کاری که فاقد این مهارتها باشند، برای دستیابی به شغل بهشدت تحتفشار قرار دارند. موضوعی که متاسفانه امروز بخشی از مشکلات اصلی آمریکا محسوب میشود که این کشور را با خیل عظیمی از جمعیت بزرگسال بدون مهارتهای شغلی مواجه کرده است که کارفرماها علاقهای در بهکارگیری آنها ندارند. به همین خاطر است که گفته میشود اگر دولت آمریکا برای حفظ وضعیت رقابتی خود و رسیدن به موفقیت در سالهای آینده با وجود تغییرات وسیع تکنولوژیکی، خواستار انجام اقداماتی جدی و عملی است، ضرورت دارد به صورت فوری سیاستهای جدیدی در زمینه افزایش کارآیی نیروهای کار داخلی خود اجرا کند. در همین زمینه باید سیاستهای مهاجرتی به نحوی تبیین شوند که دارای انعطافپذیری لازم برای تطابق تغییرات شرایط اقتصادی داخلی آمریکا باشند.
در شرایط فعلی سیاستهای مهاجرتی تحتتاثیر انگیزههای سیاسی قرار گرفته است. با این وجود، مهاجرت میتواند راهی میانبر برای دولتها محسوب شود تا کمبود نیروی کار ماهر و آموزش دیده خود را از این کانال مرتفع کنند، اما در بلندمدت ملاحظات عدیده نظیر تکثر نژادی و فرهنگی موضوعی است که خود را به مرور در نیروی کار کشورها نمایان میکند. کارگران داخلی برای حضور در مشاغل باکیفیتتر و دوران پساصنعتی شدن باید خود را آماده کنند تا خلأ موجود، سیاستگذاران و کارفرمایان را برای رفع احتیاجات رشد اقتصادی به سوی بهرهگیری از نیروی کار خارجی مجاب نکند. کارفرمایان نیز نباید از زیر این فشارها شانه خالی کنند و ارائه فرصتهای بهتر برای آموزش و ایجاد زمینه برای ارتقای کیفی را فدای راهحل کوتاهمدت یعنی تمایل به ورود مهاجران کنند. ادامه چرخه معیوب کنونی که با تعداد وسیعی افراد بزرگسال ولی بدون تحصیلات و آموزش کافی روبهرو هستیم، صرفا روند اشتغال را در این قشر مخربتر و شاید برای نسلهای بعدی روز به روز کمتر خواهد کرد. اولویت اول و اصلی از سوی کارفرما یا دولت باید به سمت ایجاد بستری مناسب برای تربیت افراد متخصص، تحصیلکرده و آموزشدیده باشد و در ادامه، سیاستهای مهاجرتی خود را با شرایط جامعه تطبیق دهد. بهعبارت دیگر، سیاستگذاری در زمینه مهاجرت باید عملا ابزاری سازگار با بازار کار باشد، در غیر اینصورت توجیه خاصی برای استمرار جریان غیرهدایتشونده از افراد که مهاجرت را انتخاب کردهاند وجود ندارد.
ارسال نظر