پاتک مناسب ایران
داستان این بیاعتمادی کم و بیش به دندانگردی انگلیسیها برای نفت ایران، از دخالت در امور داخلی ایران و مستر جیکاک گرفته تا قرارداد گس- گلشاییان بازمیگردد و این تمامیتطلبیها سرانجام پای بازیگر جدیدی را به صحنه بازیگران انرژی خاورمیانه باز کرد. آمریکاییها با داعیه حمایت از آزادیخواهی و البته در پی بهوجود آوردن سدی در مقابل گسترش کمونیسم در منطقه، وارد صحنه بازی شدند اما در پایان عدم حمایت آنها از مصدق و عدم پرداخت وام باعث شد که مشکلات مالی جنبش ملی شدن صنعت نفت را از پای به در آورد.آنچه مسلم است هر کشوری سعی میکند تا مسیر سیاست خود را به گونهای ترسیم کند که از میان منافع آن کشور بگذرد و در واقع اگر مصدق با تقسیم منافع بهصورت ۵۰-۵۰ موافقت میکرد، ممکن بود از حمایت آمریکاییها هم برخوردار شود، زیرا در همان زمان آمریکاییها با ونزوئلا و عربستان قرارداد ۵۰-۵۰ عقد کرده بودند و پیروزی ایران در مقابل انگلیس سایر کشورها را نیز به فکر میانداخت که برای بهدست آوردن منافع بیشتر دست به ملیسازی بزنند. اتفاقی که چندین سال بعد با تاسیس اوپک افتاد.
از زمان روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و اتخاذ استراتژیهای معقول و انتقال حس اعتماد به دنیا، ایران توانست علاوه بر موفقیت در کسب اعتماد جهانی و امضای برجام توجه جهانیان را برای سرمایهگذاری روی صنایع مختلف در ایران بهعنوان یکی از اصلیترین کانونهای انرژی خاورمیانه که دارای ثبات بوده و از امنیت کامل برخوردار است جلب کند، اما با پایان ریاست جمهوری اوباما و روی کار آمدن ترامپ به نظر رسید که عداوت و خصومت ترامپ با سیاستهای اوباما باعث شود تا دوران سیاه تحریم باز گردد. اما این چنین نشد و البته سیاستهای شتابزده و نابخردانه ترامپ، مانند خروج از پیمان تغییرات هوایی پاریس یا خروج از یونسکو این پیام را به جهانیان مخابره کرد که سیاستهای خودسرانه و به دور از اصول دیپلماسی آمریکای کنونی حد و مرزی ندارد و این خود باعث بهوجود آمدن حس بیاعتمادی عمیق نسبت به آمریکا خصوصا در نزد اروپاییان شد. در چنین شرایطی اگر سیاستهای ایران به دور از تنش و در راه جلب اعتماد جهانی باشد میتواند با جذب سرمایهگذاری و فناوری خارجی هم به بازار خفته در رکود خود سروسامان تازهای بخشد و هم به دلیل گره خوردن منافع مشترک اقتصادی شرکای سیاسی جدیدی برای خود دست و پا کند؛ درست مانند اتفاقی که تا به امروز بین ایران و فرانسه پس از عقد قرارداد توتال رخ داد.
ما باید بپذیریم که کشورها بهخاطر منافع در کنار هم قرار میگیرند و منافع برد- برد میتواند اروپا را بهعنوان یک متحد در کنار ما قرار دهد. این همان روشی است که روسها در سیاستهای نفتی خود خصوصا در مورد روسنفت در پیش گرفتند. تصورش را بکنید تمام کشورهایی که در روسنفت سهامدار هستند، در بیاثر کردن تحریمها علیه روسیه موثرند و جالب آنجاست که شرودر که با روسها پدرکشتگی دارد به خاطر منافع مشترک حاضر شده است مدیریت روسنفت را بپذیرد و این خود تاییدی بر این ادعاست که منافع مشترک تعیینکننده مسیر سیاستهاست.از این رو آخرین سخنرانی ترامپ و اتخاذ سیاستهای خصمانه علیه ایران حاوی نکته جدیدی نبود. در چنین شرایطی اگر سیستم دولتی اقتصاد ایران و افکار عمومی این واقعیت را درک کند که منافع مشترک و ایجاد جذابیت برای اقتصاد و صنعت کشورهای دیگر راه متحد شدن سیاسی با آنهاست، میتواند با اتخاد سیاستهای هوشمند در پایان با جذب سرمایهگذاری خارجی در یک فرآیند برد- برد هم رونقی به اقتصاد و صنعت خود ببخشد هم اروپا را در کنار خود بهعنوان یک متحد داشته باشد و با به خدمت گرفتن فناوری روزآمد با تولید محصولات با کیفیت حتی بازار کشورهای اطراف را نیز تحتالشعاع قرار دهد.
ارسال نظر