رفع فقر با توانمندسازی
او اهل تظاهر و جنجال نبود؛ وی خوش فکر، توانا، تازهیاب و ابداعکننده بود. همایون صنعتیزاده، خواهرزاده یحیی دولتآبادی (از مشروطهخواهان) بود. اکبر صنعتی، پدربزرگش از خانواده شالبافان کرمان بود که در کودکی بر اثر بیماری حصبه و تب شدید، شنوایی خود را از دست داده بود. اکبر فاقد تحصیلات رسمی بود. او به مدت چند سال در هندوستان استانبول و روسیه بهکار و سفر پرداخت و از راه تجربه و مشاهده به شناخت جهان رسید. در جوانی پس از انجام مراسم حج، به دلیل علاقهای که به سیدجمالالدین اسدآبادی داشت، خود را به استانبول رساند و در بسیاری از مجالس سید شرکت کرد، پس از دستگیری میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی از یاران سیدجمال، خود سید نیز به بهانه شورش ارامنه استانبول(۱۸۹۳میلادی) تحتنظر قرارگرفت، بههمیندلیل اکبر به ایران بازگشت و بهکار شالبافی و فروش شال و قالی ادامه داد. او اعتقاد داشت کرمان سرزمین کمبارانی است و کشاورزی آن برای رفاه عمومی کافی نیست؛ از اینرو برای پیشرفت، باید به دانش و صنعت رویآورد.
تولید و صدور کالاهایی مثل شال (که با کرک بافته میشود) و قالی در بهبود زندگی مردم نقش موثری دارد. اولین سرمایه وی از طریق تولید کلاه نظامی قابلشستوشو فراهم شد که در جنگجهانی اول مورداستفاده قرارگرفت. به روایتی سیدجمالالدین به وی پیشنهاد کرد از آنجا که کرمان شهر فقیری است اگر بخواهد خدمتی کند، یک موسسه تربیتی خصوصا برای افراد فقیر و بچههای شالباف (که بسیاری از آنها پدر و مادر خود را از دست داده اند) تاسیس کند. از همان جا فکر پرورشگاه به ذهن صنعتی آمد. این ایده ۱۰سال پس از آن، تحقق یافت. اکبر صنعتی مردی عملگرا بود. او عقیده داشت همه نظریات فلسفی و اجتماعی باید منجر بهکار شود. روزی نابینایی از او کمک خواست؛ صنعتی گفت برو کار کن. نابینا پرسید؛ من چطور میتوانم کار کنم؟ وی دست نابینا را گرفت و به معمار پرورشگاه سپرد. صنعتی به معمار گفت: «جلوی زنبیل آجر و گل را یک بینا بگیرد و طرف عقب آن را مرد نابینا بگیرد تا با کمک هم زنبیل را حمل کنند.» آن زمان مزد کارگر یک قران بود. اکبر گفت؛ روزی ۳۰شاهی به نابینا بپردازند. این شیوه باعث شد که چندین نابینا مشغول بهکار شوند.
فعالیت اجتماعی خانواده صنعتی از زمان قاجار و با تاسیس مرکزی برای نگهداری کودکان بیسرپرست آغاز شد. بیش از ۹۰سال است که این خانواده، بخشی از سرمایه و درآمد خود را وقف این مرکز میکنند. این پرورشگاه (دارالایتام سابق)، در سال۱۲۹۵شمسی، در بحبوبه جنگ بینالملل اول تاسیس شد. ابتدای کار بچهها در سه اتاق نگهداری میشدند بهتدریج ساختمان موسسه توسعه و تعداد بچهها افزایش یافت. در سال۱۳۱۰، پنجاه بچه، با لباس متحدالشکل و در سال۱۳۲۰، هشتاد و چهار بچه در آن مرکز، نگهداری میشدند. اولویت نگهداری با بچههایی بود که پدر و مادر خود را از دست داده بودند. اکبر مخارج پرورشگاه را با بودجهمحدود خود، کمکهای مردمی و حمایت برخی از روسای اداره معارف تامین میکرد.
صنعتی در حال استفاده از زمین بایری برای گسترش پرورشگاه بود که با مخالفت سرتیپ البرز (فرمانده نظامی کرمان) مواجه شد، از اینرو به پادگان نزد وی رفت و گفت: «میخواهم کاری کنم که شما احتیاج به زندان نداشته باشید. بیشتر بچههای زندانی کسانی هستند که بیمربی بوده و کارشان به زندان کشیده است.»
به اینترتیب موافقت فرمانده نظامی کرمان را برای تاسیس ساختمان جدید، بهدست آورد. صنعتی هر روز از یک دسته سرباز برای کمک به بنایان استفاده میکرد و تا جاییکه میتوانست در اطراف زمین وسیع دیوار کشید. این زمین امروز یکی از محوطههای وسیع درخت کاری شدهاست. پرورشگاه وی ۱۶هزار و ۸۰۰ مترمربع مساحت و ۴هزار و ۲۷۱ مترمربع زیربنا دارد. در این پرورشگاه، بچهها علاوهبر آموزش الفبا، روزی چند ساعت شال بافی، قالیبافی، نقاشی، طراحی نقش قالی و رنگرزی میآموزند.