برخی چندین‌میلیون وام گرفتند و به‌جای اینکه بدهی بانک را بپردازند، پول‌ها را خارج کردند و در بیرون از کشور زندگی شاهانه‌ای برای خود ترتیب دادند. کارخانه ریسندگی و بافندگی جنوب در سال‌۱۳۲۹ در شهر یزد، خیابان کاشانی، (رضا پهلوی سابق)، روبه‌روی پارک هفتم تیر تاسیس شد. سرمایه‌گذارانش، رضا صراف‌زاده، ناصر قندی، دکتر صراف و تعدادی از یزدی‌ها بودند. در سال‌های ۱۳۴۵ و ۱۳۴۶ مقدار محصول کارخانه ۹۰۰ بقچه بود. کارخانه ۱۰‌هزار و ۸۰۰ دوک ریسندگی، ۱۹۰ماشین بافندگی و در حدود ۷۰۰ کارگر داشت. قدرت موتور برق کارخانه ۲‌هزار اسب‌بخار بود. مواد اولیه کارخانه از مشهد، نیشابور، سبزوار و شیراز تهیه می‌شد. همچنین سرمایه شرکت ۷۵۰۰ سهم پنج‌هزار‌ ریالی بود.

صراف‌زاده علاوه‌بر سهامداری کارخانه نساجی یزد، به‌کار واردات نیز مشغول بود. وی از محمد هراتی خواسته بود که یکی از کارمندان با سابقه و مورد اعتمادش به‌نام شاهرخ ظهیری را برای کار به شرکت او بفرستد. هراتی همشهری صراف‌زاده و از کارخانه‌داران معروف یزد و نماینده آن شهر در مجلس شورای‌ملی بود. صراف‌زاده ریاست کمیسیون بودجه‌مجلس را به عهده داشت و فرد بسیار با نفوذی در وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها محسوب می‌شد.

ظهیری به امور مالی، حسابداری، بانکی و گمرکی تسلط داشت. او با استفاده از خلأ قانونی یا ضعف کارشناسی می‌دانست چگونه می‌توان بعضی از تعرفه‌های گمرکی را به سود شرکت تقلیل داد. وی مسوول ترخیص قطعات یدکی خودرو از گمرک جنوب تهران بود. گاهی تعرفه بعضی از قطعات،‌درصد زیادی با قطعات دیگر تفاوت داشت. ظهیری با تغیر نام یک قطعه، آن را در ردیف قطعات یدکی دارای تعرفه پایین‌تر قرار می‌داد. امکان انجام چنین کاری در مورد تعرفه قطعات تریلی و تراکتور وجود داشت. در آن موقع تعرفه ماشین‌های کود پخش‌کن کشاورزی در حد صفر بود؛ درحالی‌که تعرفه تراکتور به ۲۰ تا ۳۰‌درصد می‌رسید. او در اظهارنامه گمرکی عنوان کود پخش‌کن را درج می‌کرد و در‌برابر اعتراض مامور گمرک بهانه می‌آورد که از این ماشین به‌عنوان کود بخش‌کن هم استفاده می‌شود. او گاهی تعرفه‌های ۲۰ تا ۳۰‌درصدی را به صفر تقلیل می‌داد و به این ترتیب سود شرکت را افزایش می‌داد.

صراف‌زاده در شرکت «مه کشت» با جواد بوشهری (همسر اشرف پهلوی) و علم (وزیر دربار) شریک بود. کار شرکت مه‌کشت، واردات ماشین‌های کشاورزی بود. شاهرخ ظهیری (موسس شرکت مهرام)، چند سال‌در این شرکت کار می‌کرد، پس از مدتی ظهیری به‌عنوان مدیرعامل شرکت مه کشت منصوب شد. شرکت مه کشت، زیرمجموعه شرکت‌هایی بود که تحت‌عنوان گروه ماه به‌صورت هلدینگ کار می‌کردند. از جمله سایر شرکت‌های گروه، می‌توان به شرکت ماه موتور، ماهیار و ماهسار اشاره کرد. هرکدام از شرکت‌های این گروه در حوزه خاصی فعالیت می‌کردند. شرکت ماه موتور در زمینه واردات موتور و ژنراتورهای برق فعالیت داشت. شرکت ماهسار نیز کارهای ساختمانی بزرگ را به عهده می‌گرفت و کار طراحی و ساخت ایستگاه راه‌آهن مشهد (که یکی از شاهکارهای معماری بود) را انجام داد. همچنین آنها نیروگاه شهرستان سنندج را احداث کردند. ظهیری پس از استعفا به شرکت آفتاب شرق رفت. این شرکت، متعلق به محلوجی‌ها (اکبر، اصغر و خلیل) بود و نمایندگی فروش تراکتورهای مسی فرگوسن انگلیس در ایران را به عهده داشت. صراف‌زاده در کارهای خیریه، پیشقدم بود. افزایش ثروت و کمک به مردم نیازمند، او را در گروه مردان پرنفوذ یزد قرارداده بود. در دوره نهم انجمن شهر یزد، تلاش زیادی کرد تا از محل کمک‌های سازمان‌برنامه، نظر مساعد مسوولان آن سازمان را برای سرمایه‌گذاری در لوله‌کشی، شبکه برق و آسفالت یزد جلب کند. او همچنین در اوایل دهه‌چهل با سرمایه خود منطقه صفائیه یزد را به محلی آباد تبدیل کرد.  صراف‌زاده به گروه سیاسی‌سیدضیاءالدین طباطبایی کمک مالی می‌کرد. او و حاجی‌خان خداداد، ساختمان باشگاه پیشین ایران (در خیابان سعدی، نزدیک میدان مخبرالدوله) را خریدند و با فرش‌کردن و چیدن میز و صندلی آن را به مرکز حزب اراده ملی سیدضیا تبدیل کردند.

صراف‌زاده در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۵۰، یکی از باغ‌های بزرگ و قدیمی ۴۰‌هزار متری خود در یزد را به شهرداری بخشید تا به‌عنوان پارک (پارک هفت تیر فعلی) استفاده شود. منزل شخصی وی نیز پس از انقلاب به موزه قصر آیینه تبدیل شد. صراف‌زاده با دختر شیخ محمود ریسمانی ازدواج کرد. شیخ محمود از تجار بزرگ یزد و از اعضای هیات‌مدیره کارخانه یزدباف و شرکت ریسندگی خورشید (در کرمان) بود. حاصل این ازدواج دو پسر و دو دختر است. رضا صراف‌زاده در زندگی، تجارت، سیاست و فعالیت اجتماعی، رویکرد محافظه‌کارانه را اتخاذ کرده‌بود. او پس از پیروزی انقلاب، مدتی در یزد بازداشت شد و کارخانه او نیز در سال‌۱۳۵۸ در اختیار بنیاد‌های دولتی قرارگرفت. کنترل دولت بر تجارت خارجی در آن دوران، فعالیت وی را متوقف کرد تا اینکه سرانجام در مهر ۱۳۶۷ در تهران در گذشت.