امنیت غذایی  با  مشارکت جهانی

این آمارها نشان می‌دهد که با تغییرات تکنولوژی تولید، رویکرد کشورها به بخش کشاورزی تغییرات جدی را شاهد بوده‌است. بسیاری از کشورها، تولید خود در برخی محصولات را از سطح مصرف داخلی فراتر برده و خود را به‌عنوان «تولیدکننده‌‌‌‌‌ای برای جهان» مطرح ساخته‌‌‌‌‌اند. بررسی جزئیات داد‌‌‌‌‌های تجارت در بخش کشاورزی، بر یک تصور غلط نیز خط بطلان می‌کشد؛ بسیاری به اشتباه فکر می‌کنند که سهم مبادلات در حوزه کشاورزی رقم قابل‌توجهی در تجارت‌جهانی را به خود اختصاص نمی‌دهد. واقعیت آن است که میزان واردات جهانی محصولات کشاورزی ۱.۵‌برابر واردات محصولات معدنی و نزدیک به ۳۰‌درصد واردات در بخش انرژی است، بنابراین به هیچ‌وجه نمی‌توان ارزش این بخش را نادیده گرفت. سهم ایران از عرضه کالاهای کشاورزی به جهان بسیار محدود است که با توجه به وضعیت زیست‌محیطی کشور طبیعی به‌نظر می‌رسد، در مقابل واردات کشاورزی ایران در حدود یک تا ۲‌درصد واردات جهانی است که نسبت به جمعیت ایران عدد قابل‌توجهی است. پاسخ به دو سوال در اینجا حائزاهمیت است؛ آیا ایران با وجود کم‌‌‌‌‌آبی و وضعیت زیست‌محیطی خاص خود امکان صادرات بیشتر محصولات کشاورزی را دارد؟ و اینکه با توجه به وابستگی کشور به واردات محصولات کشاورزی، ایران می‌تواند نیازهای خود را از کدام کشورها تامین کند؟ بررسی آمارهای تجارت در بخش کشاورزی پاسخ روشنی به این پرسش‌‌‌‌‌ها خواهد داد.

افزایش حجم بازار جهانی کشاورزی

در سال‌۱۹۹۵ زمانی‌که جمعیت جهان کمی بیش از ۵‌میلیارد و ۷۰۰‌میلیون نفر بود، واردات کشاورزی جهانی بیش از ۱۹۸‌میلیارد دلار نبود. در این دوره ایالات‌متحده به‌عنوان مهم‌ترین عرضه‌کننده محصولات کشاورزی شناخته‌شده و بیش از ۱۹‌درصد واردات جهانی از مبدا این کشور انجام می‌شد. پس از ایالات‌متحده، فرانسه، هلند، کانادا و اسپانیا در جایگاه‌های بعدی مهم‌ترین عرضه‌‌‌‌‌کنندگان محصولات کشاورزی به جهان قرار می‌گرفتند. در این دوره در حدود ۷۰‌درصد واردات جهانی ذرت و دانه سویا از مبدا ایالات‌متحده بوده و در بقیه گروه‌های کالاهایی کشورها سهم متناسب‌‌‌‌‌تری در عرضه داشتند.

۱۰سال‌بعد و در سال‌۲۰۰۵، جهان دو اتفاق قابل‌توجه را در تجارت کالاهای کشاورزی شاهد بود؛ نکته اول آن بود که سهم آمریکا در عرضه جهانی کاهش‌یافته و دو کشور چین و برزیل سهم بیشتری در عرضه محصولات کشاورزی پیدا کرده‌‌‌‌‌اند، در مقابل واردات ۲۰‌میلیارد دلاری چین نشان می‌دهد که این کشور به‌تنهایی ۸‌درصد از عرضه محصولات کشاورزی در جهان را خریداری کرده‌بود. طی ۱۰سال‌بعدی تجارت در بخش کشاورزی به مرور رشد کرده و در سال‌۲۰۱۵ میزان واردات جهانی در بخش کشاورزی به رقم ۵۵۶‌میلیارد دلار رسید. این عدد به‌معنای رشد ۱۸۰‌درصدی تجارت‌جهانی محصولات کشاورزی در یک بازه زمانی ۲۰‌ساله بود. در این سال‌همچنان ایالات‌متحده مهم‌ترین عرضه‌کننده محصولات کشاورزی بود، اما تغییر مهم این بود که برزیل به‌جایگاه دوم در این بخش رسید. در این سال‌برزیل ۳۸‌میلیارد دلار کالای کشاورزی به جهان عرضه کرده‌بود که عمده آن را دانه سویا تشکیل می‌داد. در نهایت بر اساس آخرین آمار در سال‌۲۰۲۱، کشورهای جهان ۷۱۱‌میلیارد دلار کالای کشاورزی وارد کرده‌اند. در این سال‌۱۰کشور نیمی از عرضه محصولات کشاورزی را برعهده داشتند و در مقابل چین و ایالات‌متحده ۲۴‌درصد صادرات محصولات کشاورزی را تقاضا کرده‌‌‌‌‌اند.

صادرات تخصصی می‌شود

بررسی جزئیات آمارها در سال‌۲۰۲۱ بیانگر این نکته است که با بیش‌‌‌‌‌تر‌شدن حجم تجارت محصولات کشاورزی، کشورها با پیدا‌کردن مزیت نسبی خود در تولید یک محصول تخصصی پیدا کرده‌‌‌‌‌اند.  در حال‌حاضر ۳۴‌درصد عرضه جهانی گوشت قرمز توسط ۵ کشور انجام می‌شود. همچنین ۵۶‌درصد صادرات ذرت توسط آمریکا و آرژانتین صورت می‌‌‌‌‌پذیرد و ۶۳‌درصد صادرات برنج جهان بر عهده ۴کشور هند، تایلند، ویتنام و تایلند است. دانه سویا دیگر کالای پراهمیت در بخش کشاورزی است. آمارها نشان می‌دهد که عرضه جهانی این کالای کشاورزی تا حدی در انحصار دو کشور آمریکا و برزیل است. برزیل با صادرات ۴۶‌میلیارد ۵۳‌درصد و ایالات‌متحده با ۲۸‌میلیارد دلار، ۳۲‌درصد از عرضه این کالا در جهان را بر عهده دارند.

عمده عرضه جهانی گندم، استراتژیک‌‌‌‌‌ترین کالای کشاورزی نیز توسط ۵ کشور انجام می‌شود. استرالیا، ایالات‌متحده و کانادا، هرکدام با اختصاص ۱۳‌درصد از عرضه جهانی گندم، مجموعا ۳۹‌درصد از صادرات این محصول را به خود اختصاص داده‌اند. روسیه و اوکراین نیز به ترتیب با سهم ۱۱ و ۱۰‌درصدی در جایگاه‌های بعدی قرار دارند.

بنابراین مشخص است که در سال‌های اخیر برخی از کشورها به قطب عرضه جهانی کالاهای استراتژیک کشاورزی تبدیل شده‌اند و در نتیجه رابطه با این کشورها اهمیت بیش‌‌‌‌‌تری پیدا کرده‌است. دقیقا به همین دلیل است که کشورهایی همچون برزیل، آرژانتین، تایلند و ویتنام اهمیت بیش‌‌‌‌‌تری در نقشه تجارت بین‌الملل پیدا کرده‌اند.

خودکفایی یا خوداتکایی

یکی دیگر از مسائلی که در حوزه سیاستگذاری سال‌هاست محل مناقشه بوده، دوگانه خودکفایی و خوداتکایی است. جزئیات آمارهای تجارت کشاورزی نشان می‌دهد که بسیاری از کشورها تمام یا بخشی از نیاز کالاهای کشاورزی خود را از طریق واردات تامین می‌کنند. به‌عنوان مثال درحالی‌که ایالات‌متحده یکی از مهم‌ترین صادرکنندگان پروتئین حیوانی در جهان محسوب می‌شود، اما در عین‌حال یکی از واردکنندگان عمده این محصول نیز هست. آمریکا در سال‌۲۰۲۱، بیش از ۴.۳‌میلیارد دلار پروتئین حیوانی صادر کرده و در مقابل ۶.۹‌میلیارد دلار از این گروه کالایی واردات داشته‌است. وضعیت در مورد کشورهای فرانسه، هلند، اسپانیا و چین نیز مشابه است. نام این کشورها هم در لیست واردکنندگان عمده و هم در لیست صادرکنندگان اصلی مشاهده می‌شود.

علاوه بر گروه پروتئین حیوانی، در گروه‌های دیگری همچون میوه و خشکبار نیز این روند مشاهده می‌شود و برخی کشورها هم صادرکننده و هم واردکننده عمده این محصولات بوده‌‌‌‌‌اند؛ در واقع ممکن است یک کشور نوعی پروتئین را در داخل تولید کرده و مازاد آن را صادر کند و نوع دیگری را از کشور دیگری وارد کند. در این حالت هم پروتئین مورد‌نیاز کشور در شرایطی مانند نابسامانی‌‌‌‌‌های سیاسی و حوادث طبیعی در دسترس است و هم می‌تواند در یک کالای خاص متخصص شود، با این‌وجود وضعیت در برخی دیگر از کالاها متفاوت است. عرضه برخی از کالاهای کشاورزی به‌صورت شبه‌انحصاری انجام می‌شود. همان‌طور که گفته شد عرضه دانه سویا عمدتا توسط ایالات‌متحده و برزیل انجام می‌شود  و هرگونه اختلال جریان عرضه جهانی این کالا می‌تواند تولید در کشورها را با مشکل مواجه کند. شرایط در مورد کالایی مانند گندم نیز مشابه است. جنگ اوکراین و روسیه، دو کشوری که ۲۰‌درصد عرضه جهانی گندم را بر عهده دارند، باعث شد که قیمت جهانی گندم در سال‌گذشته دستخوش نواسان‌‌‌‌‌های زیادی شود.

طبیعتا در گروه‌های کالایی مذکور نمی‌توان صرف تحلیل اقتصادی را مدنظر قرار داد بلکه لازم است مسائل امنیتی و سیاسی را در محاسبات لحاظ کرد. اینکه یک کشور تا چه میزان به واردات کالاهای استراتژیک وابستگی داشته‌باشد یا اینکه چه‌درصدی از نیاز کشور در داخل تولید شود، به عوامل متعددی بستگی دارد. نکته اول آن است که چه میزان برای کالا جایگزین وجود دارد. به‌عنوان مثال یک نوع میوه را می‌توان با نوعی دیگر جایگزین کرد اما کالاهایی مانند ذرت و گندم واجد این شرایط نیستند، بنابراین بیشتر کشورها تلاش می‌کنند تا حد امکان بخشی از نیاز کالاهایی مانند ذرت و گندم را در داخل تولید کنند. دومین نکته قدرت اقتصادی کشور مورد بررسی در جهان است، در صورتی‌که یک کشور در تولید یک کالای استراتژیک دیگر (به‌طور مثال انرژی) دست بالا را داشته‌باشد، کشورهای عرضه‌کننده کالاهای کشاورزی ریسک مقابله با این کشورها را نمی‌پذیرند؛ در غیر‌این‌صورت این احتمال وجود دارد تا در صورت تنش سیاسی برای تحت‌فشار قرار‌دادن کشور مذکور از این ابزار استفاده شود. بنابراین با درنظرگرفتن تمامی این جوانب و همچنین  ویژگی‌های زیست‌محیطی کشور میزان بهینه تولید داخلی مشخص می‌شود.

ایران و تجارت کشاورزی

کشاورزی از جهات مختلف برای سیاستگذاران ایرانی اهمیت دارد. بخش قابل‌توجهی از اشتغال کشور مربوط بخش کشاورزی است و تولید در این بخش علاوه‌بر وجوه اقتصادی دارای زوایای امنیتی و سیاسی است. با وجود اینکه خودکفایی دارای سابقه طولانی در ادبیات اقتصادی ایران است، اما ایران حداقل در دو قلم کالای کشاورزی، وابستگی بالایی به واردات از دیگر کشورها دارد. بر اساس آمارهای موسسه مکنزی، در سال‌۲۰۲۱ میلادی، ایران ۶۷۱‌میلیون دلار برنج وارد کرده است؛ در واقع بر اساس این آمار ایران نزدیک به دو‌درصد عرضه جهانی برنج در این سال‌را تقاضا کرده و از این حیث کشور هشتم دنیا محسوب می‌شود. کالای دیگری که ایران واردکننده عمده آن محسوب می‌شود ذرت است. در سال‌۲۰۲۱ میلادی ایران ۱.۵‌میلیارد دلار ذرت از دیگر کشورها وارد کرده‌است؛ در واقع ایران ۳‌درصد از عرضه جهانی این کالا را وارد کرده‌است.  آمارهای گمرک ایران نشان می‌دهد که نقش ایران در دیگر بخش‌هایی که به‌صورت سنتی جایگاه ویژه‌ای در آن داشت نیز به مرور کمتر شده‌است. به‌عنوان نمونه ایران در سال‌۱۴۰۱، تنها یک‌میلیارد و ۷۰‌میلیون دلار و در سال‌۱۴۰۰، معادل یک‌میلیارد و ۵۲۳‌میلیون دلار خشکبار به دیگر کشورها صادر کرده‌است. این حجم از صادرات ایران نسبت به حجم تجارت در این حوزه رقم ناچیزی است و با تصورات عامه تناسبی ندارد. ایران در سال‌های اخیر مجموعا در حدود ۳‌میلیارد دلار خشکبار و میوه صادر می‌کند که کمتر از ۲‌درصد صادرات جهانی در این حوزه است. در سال‌های اخیر واردات کشاورزی ایران رقمی بین ۳ تا ۴‌برابر صادرات ایران در این حوزه بوده‌است. گرچه ممکن است برخی با انگیزه‌‌‌‌‌های سیاسی این مساله را نقد کنند، اما واقعیت آن است که ایران با تنش آبی جدی مواجه است و صادرات کشاورزی از ایران فقط در برخی از محصولات خاص صرفه اقتصادی و زیست‌محیطی دارد. همچنین وضعیت زیست‌محیطی کشور در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که شرایط آبی کشور به هیچ‌وجه در مسیر بهبودی قرار ندارد، بنابراین استراتژی درست، پیدا‌کردن شرکای مطمئن برای واردات محصولات کشاورزی است.

معنای این گزاره آن است که علاوه‌بر درنظرگرفتن وجوه مختلف برای شکل‌دادن همکاری‌های بلندمدت با کشورها، باید قراردادهای خرید کالاهای استراتژیک را نیز در دستور کار قرارداد. کشورهایی مانند برزیل، آرژانتین، پاکستان، ویتنام، هند، روسیه و برخی کشورهای آفریقایی می‌توانند مبادی قابل‌اتکایی برای واردات مواد غذایی باشند. همچنین کشت فراسرزمینی دیگر راه‌حلی است که ایران می‌تواند با اتکا بر آن امنیت غذایی کشور را تامین کند.  در نهایت می‌توان گفت که نقشه تجارت‌جهانی در حوزه کشاورزی تغییرات زیادی نسیت به دو دهه‌گذشته شاهد بوده و لازم است سیاستگذاران ایرانی با اتخاذ رویکرد واقع‌گرایانه جایگاه جدید ایران را شناخته و مطابق با آن استراتژی دقیقی را برای تامین امنیت غذایی ایرانیان در دستور کار قرار دهند.