تحولخواهان پس از تولد
در جریان تسخیر سفارت آمریکا نقش داشت و نزدیک به جناح چپ نظام سیاسی ایران بود و ماند. هنوز بسیار جوان بود که مدیر شبکه۲ سیما شد، سپس از حوزه قائنات به مجلس شورایاسلامی دوره سوم راه یافت و بعدتر دو دوره معاونت وزارت کشور را کسب کرد. مردی بلندقامت، لاغراندام و معترض است که اگر تا همین اواخر و در دوره نهم به یکی از جلسات هیاتنمایندگان اتاق ایران یا تهران رفته باشید، حتما او را پشت تریبون دیدهاید.کارنامهاش او را چهرهای بیشتر سیاسی میکند تا اقتصادی. از ایجاد بحث و مجادله باکی ندارد و همین تازگی و چند ماه پیش اسنادی از اتاق تهران را به رسانهها درز داد که شاید به اندازهای که انتظار داشت ماجرا نیافرید؛ اسنادی که میگفت برخی چهرههای دنیای هنر از اتاق کارت عضویت گرفتهاند و اتاق پاسخ داد که خب، هنرمندان هم میتوانند عضویت حلقهای تجاری را بپذیرند و تنافری ندارد.
بهزادیان چهره شاخص جریانی است که نام تحولخواهی را بر پیشانی دارد، هرچند تاریخ پیدایش آن و نحوه شکلگیری و دلایل شکلگیری آن در هالهای از ابهام است و چنانچه خود این افراد که این جریان را شکل دادهاند، اقدام بهثبت دقیق وقایع آن نکنند، این احتمال هست که مانند بسیاری دیگر از وقایع معاصر مربوط به اتاق بازرگانی ایران و توابع آن، بدون آنکه ثبت شود، از میان برود.
اما خود بهزادیان در مصاحبهای در سال۱۳۹۱ برخی از عقاید اقتصادیاش را هم به زبان آورده است؛ از جمله در توصیف چپ و راست نظام سیاسی ایران میگوید: «راستها بیشتر راست سیاسی هستند تا راست اقتصادی. نمونهای را به شما میگویم. در سال۱۳۵۷ اولا راستها حاکم براتاق بازرگانی شدند و اتاق را رسما دولتی کردند، یعنی قانونی به شورای انقلاب بردند که ۳۵ عضو دولتی به اتاق اضافه شود. قبل از این حتی یک نفر از بخش دولتی هم در اتاق حضور نداشت .»
جریان راستی که بهزادیان از آن نام میبرد، عمدتا چهرههای نزدیک به هیاتهای موتلفه هستند که هرچند از اول انقلاب با دولتیشدن تجارت مخالفت داشتند و چنانکه بهزادیان نیز اشاره میکند نزدیکیهای زیادی با دولت داشتند؛ با این حال شاید بتوان تمسک این جریان بازاری سنتی به دولت را بیشتر ناظر به جو انقلابی زمان مربوط دانست و نیز تلاش برای حفظ اتاق بازرگانی در مقابلحملات دولتی.
بهزادیان در این مصاحبه که بخشی از تاریخ معاصر اتاق بازرگانی را نیز در خود دارد، ادامه میدهد: «بعدها در مجامع بینالمللی به ما کرسی هم ندادند چراکه میگفتند شما دولتی هستید. سال۱۳۵۷ تعداد اعضای اتاق بازرگانی نزدیک به ۷هزار و ۷۰۰نفر بودند. در سال۱۳۸۲ این عدد به ۸هزار و ۷۷۰ نفر رسیده بود. در سال۱۳۸۴ که راستها با همکاری دولت، بنده را از اتاق بازرگانی اخراج کردند، ما ۲۵هزار عضو در اتاق تهران داشتیم. اثر عملکرد من در شهرستانها هم بروز کردهبود و مجموعا ۳۲هزار عضو در کشور داشتیم. تعداد امروز به زیر ۱۶هزار نفر رسیدهاست. همان موقع منتقدان من میگفتند؛ بهزادیان مقابل اتاق بازرگانی میایستد و هر راننده تاکسی که رد میشود را به زور میگیرد و میآورد در اتاق و او را عضو میکند، در صورتیکه ما فقط موانع را برداشته بودیم و هرکسی فعال تجاری بود به اتاق میآمد. در نهایت همین کار به رونق تجارت منجر میشد.» بهزادیان چنانچه خود میگوید هدف حملات «راست» قرارگرفت و برکنار شد؛ اما «راستی» که او اینجا از آن سخن میگوید، با راست اولی متفاوت است.
راست اول انقلاب نزدیک به هیات موتلفه و راست سنتی بودند، اما راستی که بهزادیان را حذف کرد، جریانی گریز از مرکز و دارای وجوه و جنبههایی هم از راست و هم از چپ بود که گفتمانی التقاطی را تبلیغ میکرد و سکان هدایت دولت نهم و دهم را در اختیار داشت. او همچنین تعبیری از جریان چپ در ایران ارائه میکند و میگوید: «بعضی از دوستان چپ با برخی ایدهها مخالف بودند. بهطور نمونه با استقراض مشکل داشتند. میترسیدند استقراض باعث افزایش بدهی ایران به دنیا شود.در ذهنشان هم مدلهایی از برزیل و کرهجنوبی بود. دقیقا به یاد دارم در آذر سال۱۳۶۸ این حرف را در مجلس زدند. میگفتند برزیل آمده و از دنیا ۴۰۰میلیارد دلار قرض کرده و الان ۷۰۰میلیارد دلار بدهکار است و نتوانسته بدهکاریش را پس بدهد یا کرهجنوبی را مثال میزدند، ولی امروز میبینیم برزیل قدرت هفتم اقتصادی دنیا است. حالا حتما همان دوستان چپ به این جمعبندی رسیدهاند که استقراض همیشه بد نیست.»
این تفسیر چهره شاخص جریان تحولخواهی از جو حاکم آن زمان بر اتاق بازرگانی است؛ جریانی که سرنوشتی جالبتوجه پیدا کرد که در یادداشتهای بعدی موضوع اصلی خواهد بود. او به انتقاد از راست میپردازد و بیان میکند: حالا دوستان چپ با این ایدهها مشکل داشتند و بحث میکردند ولی راستها همیشه از ریشه با این ایدهها مخالف بودند. چپ در اصول خط امامی بودند ولی در اقتصاد چپ کلاسیک و منسجم نبودند.