عوامل بنیادین تعیین راهبرد تجاری
«داگلاس ایروین» یکی از متفکران مهم عرصه تجارت بینالملل است. کتابهای پیشین او مانند «تجارت آزاد زیرآتش» و «تاریخ تفکر خردمندانه تجارت آزاد» جایگاه ویژهای به «ایروین» در نظریهپردازی حوزه تجارت دادند، اما هیچکدام به اندازه کتاب اخیر وی «مبارزه با تجارت» مورد توجه قرار نگرفتند. این کتاب نقطه مشترک بیشتر فهرستهایی بود که درخصوص بهترین کتابهای اقتصادی، تجارت بینالملل و اقتصاد سیاسی در سال ۲۰۱۷ منتشر شدند.
«ایروین» در این کتاب به خوبی «منظومه انتفاع» فعالان تجاری و اثرگذاری و اثرپذیری ناشی از این انتفاع بر شکلگیری سیاستهای تجاری را ترسیم کرده و سه دوره تعرفهگذاری را در اقتصاد آمریکا از یکدیگر متمایز میکند. دوره وضع تعرفه برای درآمد (۱۷۸۹ تا ۱۸۶۰)، دوره وضع تعرفه برای حمایت (۱۸۶۱ تا ۱۹۳۳) و دوره وضع تعرفه بهعنوان عمل متقابل (۱۹۳۴ تاکنون). آنچه از کتاب «مبارزه با تجارت» برای اقتصاد ایران حاصل میشود، ضرورت تدوین راهبرد تجاری بر پایه متغیرهای مبنایی بلندمدت «جغرافیای تولید» و «ترکیب تجارت» و لحاظ رونق و رکودهای کوتاهمدت بخشهای تجاری و تحولات جهانی از طریق ویرایشهای دائمی آن است. به نظر «ایروین» در شکلگیری این سیاست تجاری، آنچه بیش از همه اهمیت دارد، توجه به «منظومه انتفاع» فعالان اقتصادی، اعم از تولیدکنندگان (داخلی و صادراتی) و مصرفکنندگان (خانوارها و صنایع وارداتی) است. جغرافیای اقتصادی (جاگیری تولیدات صنعتی و کشاورزی) در کنار ترکیب تجارت خارجی (نوع کالاهای تجاری) عوامل اصلی شکلدهی نظام منافع اقتصادی منطقهای هر کشور است و نمایندگان سیاسی این مناطق، اثرگذاری جدی بر ساختار سیاستهای تجاری دارند. نویسنده کتاب نظام تجاری آمریکا را «تولیدکنندهمحور» میداند که البته نظام تجاری ایران از این جهت شباهت چشمگیری به نظام تجاری آمریکا دارد. به نظر «ایروین» استانهای تولیدکننده برای بازارهای داخلی عموما مدافع سیاستهای تجاری حمایتی در برابر واردات و استانهای صادرکننده عموما مدافع سیاستهای حمایت از صادرات هستند. در ایران نیز با کمی سادهسازی میتوان نشان داد که استانهای تهران، اصفهان و مازندران حامی سیاستهای وضع تعرفه و استانهای تبریز، خوزستان و کردستان حامی سیاستهای حمایت از صادرات هستند. بنا به گفته «ایروین» اینکه تولیدکنندگان یک کشور در معرض رقابت در برابر واردات کالای مشابه خارجی باشند یا مواجه با رقابت در بازارهای صادراتی باشند، منافع گروه تولیدکنندگان در برابر تجارت خارجی یک کشور را تعیین میکند.
آن دسته از تولیدکنندگانی که با رقابت خارجی مواجهند خواستار تعرفههای بالا بوده، اما صادرکنندگان به بازارهای خارجی خواستار تعرفههای پایین هستند. منافع این دو دسته از تولیدکنندگان متفاوت و گاه متضاد است؛ چراکه در شرایطی که عوامل دیگر را ثابت بگیریم، تجارت جهانی شامل فرآیند «صادرات برای واردات» است و هر سیاست مداخلهگرانه که کاهش واردات را به همراه آورد، صادرات را نیز کاهش خواهد داد. «برهمبستگی» صادرات و واردات در ادبیات اقتصادی مفهومی است که سالها از شناسایی آن میگذرد که به اصطلاح فنی به آن «تقارن لرنر» میگویند. بر اساس این نظریه هر گونه مالیات بر واردات معادل مالیات بر صادرات بوده و سیاستگذاران با محدودکردن واردات، عملا صادرات را محدود میکنند. بنابراین صادرکنندگان عموما مخالفان اصلی وضع تعرفه بر واردات هستند. علاوه بر این مصرفکنندگان (خانوارها و صنایع وارداتکننده اقلام خام و کالاهای واسطهای) نیز از وضع تعرفه آسیب میبینند. تا هر زمان که ترکیب تجارت خارجی یک کشور پایدار باشد، منظومه انتفاع تولیدکنندگان آن کشور از سیاستهای تجاری نیز پایدار خواهد بود. ترکیب تجارت خارجی هر کشور به ویژه تحت تاثیر منابع طبیعی، مالکیت عوامل تولید (زمین، نیروی کار و سرمایه) و فناوری نسبی آن کشور (نسبت به کشورهای دیگر) است و از آنجا که این سه عامل معمولا در طول زمان تغییر اندکی میکنند، ترکیب تجارت خارجی کشورها نیز در طول زمان تقریبا ثابت میماند. تدوین راهبرد تجاری مبتنی بر این منظومه، شرط نخست موفقیت سیاستهای آتی تجارت خارجی کشور است.
ارسال نظر