آیا چین خطر بالقوهای برای جهان محسوب میشود؟
یک اژدهای اهلی
ارتش آزادیبخش خلق
شور ضدچینی آمریکا تا حدی مربوط به تهدیدات اقتصادی، نظامی و ایدئولوژیکی است که این غول خودکامه ایجاد میکند، بااینحال باید بررسی کرد این خطر چقدر واقعی است؟ حتی بدون جنگ نیز عجله برای اقدامات سنگین علیه چین هزینههای اقتصادی هنگفتی را بههمراه خواهد داشت. چنین حرکتی آمریکا را از متحدانش جدا میکند و ارزشهایی همچون تجارت آزاد که این کشور را قوی میکند، با ضعف روبهرو میکند.حال بیایید دقیقتر بررسی کنیم؛ چین در چه وضعیتی قرار دارد و آیا میتواند خطر بزرگی برای آمریکا محسوب شود یا نه؟ از جمله مواردی که در این حوزه کمتر درک شدهاست، کاستیهای نظامی این کشور است، پس از دههها مدرنیزهکردن این ارتش و بهبود و ارتقای آن، وضعیت این ارتش بسیار قدرتمند شده است. ارتش چین با ۲میلیون پرسنل و بودجه سالانه ۲۲۵میلیارد دلاری، بزرگترین ارتش و نیروی دریایی جهان و یک نیروی موشکی بسیار عظیم را در اختیار دارد. تا سال۲۰۳۰ این ارتش میتواند هزار کلاهک هستهای داشتهباشد.
جاسوسان آمریکا نیز میگویند که آقای شی قصد دارد تا سال۲۰۲۷ به تایوان حمله کند و پروژههای ارتش چین بهطور گستردهتری نیز در حال اعمال است.ارتش چین که دههها بر اساس عقاید نظامی شوروی و سپس روسیه هدایت شده و توسعهیافتهاست، در تلاش است تا از جنگ اوکراین درس بگیرد و عملیات «مشترک» بین سرویسها را هماهنگ کند، از نظر ارتش چین این حرکت، کلیدی برای هرگونه تهاجم موفق به تایوان است. بهرغم اینکه ارتش چین برای استخدام افراد ماهر، از خلبانان جنگنده گرفته تا مهندسان، تلاش میکند اما این ارتش تقریبا هیچ تجربهای از جنگ ندارد. این وضعیت باعثشده شیجینپینگ وضعیت حاکم بر ارتش چین را «بیماری صلح» بنامد.
مرگبارترین درگیری این ارتش در چهار دههگذشته، قتل عام شهروندان خود در اطراف میدان تیانآنمن در سال۱۹۸۹ بود، اگرچه چین جهشهای تکنولوژیکی از موشکهای مافوق صوت گرفته تا جنگندههای رادارگریز داشتهاست، مجتمع نظامی-صنعتی این کشور در زمینههایی مانند موتورهای هواپیما و کشتیها همچنان به برخی از قطعات خارجی متکی است. تحریمهای آمریکا بر نیمهرساناها و قطعات پیشرفته میتواند رسیدن به مرزهای فناوری جهانی را دشوارتر کند و با وجود پاکسازیهای بیپایان آقای شی، بهنظر میرسد فساد در ارتش چین فراگیر باشد. بهتازگی بود که ژنرال لی شانگ فو از سمت وزیر دفاع چین در سالجاری پس از تنها چند ماه از سمت خود برکنار شد.
معضل اقتصاد، مساله سیاست
ضعفهای نظامی چین در کنار ضعفهای اقتصادی شناختهشده آن معنا پیدا میکند. مساله مالکیت خصوصی و خصومت فزاینده حزب کمونیست نسبت به بخشخصوصی و سرمایه خارجی مانع رشد آن شدهاست. صندوق بینالمللی پول میگوید تولید ناخالص داخلی چین در سالجاری ۵.۴درصد و در سال۲۰۲۸ تنها ۳.۵درصد رشد خواهد داشت. سرمایهگذاری شرکتهای چندملیتی در چین در سهماهه سوم برای اولینبار از زمان شروع اندازهگیری آن در سال۱۹۹۸ منفی شد. اقتصاد ۱۸تریلیون دلاری چین بزرگ است، اما بهرغم جمعیت بسیار زیاد آن، بعید است که تولید ناخالص داخلی آن تا اواسط قرن بسیار یا اصلا از آمریکا فراتر رود.
در پس ضعفهای نظامی و اقتصادی چین، مشکل عمیقتری نیز نهفته است: مساله سیاست. تسلط آقای شی بر یک سیستم استبدادی که دیگر اجازه بحث و مطرحشدن سخنان جدید را در مورد سیاست داخلی نمیدهد، در نتیجه تصمیمگیری بهصورت مستمر بدتر میشود. بر اساس یک تخمین، سربازان ارتش چین یکچهارم از زمان خود را صرف آموزش سیاسی میکنند و آثار الهامبخشی مانند «اندیشه شیجینپینگ در مورد تقویت ارتش» را مطالعه میکنند. حکومت شخصمحور برای چین بد و برای جهان خطرناک است. به دلیل نداشتن مشاوران مناسب، ممکن است شی مانند پوتین در مورد اوکراین دچار اشتباه محاسباتی شود، با این حال او ممکن است با دانستن اینکه اگر به تایوان حمله کند اما نتواند آن را فتح کند، ممکن است قدرت را از دست بدهد، منصرف شود. یک چیز واضح است؛ با وجود حملات دورهای و خوشایند دیپلماسی سازنده، مانند از سرگیری تماسهای وزیران با آمریکا، تعهد آقای شی به تضعیف ارزشهای لیبرال در سطح جهانی کاهش نخواهد یافت.
واکنش آمریکا
حال سوال اینجاست که آمریکا در مواجهه با این وضعیت چه پاسخی را در قبال رفتارهای تهدیدآمیز چین باید بدهد. تلاش برای فلجکردن اقتصاد چین از طریق منزویکردن آن میتواند تولید ناخالص داخلی جهانی را تا ۷درصد کاهش دهد. بستن مرزهای آمریکا به روی استعدادهای چینی خود خرابکاری محسوب میشود. هرگونه سیاست بیش از حد جنگطلبانه خطر تقسیم شبکه اتحادهای آمریکا را بهدنبال دارد. بدتر از همه، تشدید بیش از حد سریع نظامی آمریکا میتواند جنگ فاجعهباری را برانگیزد. در عوض، آمریکا باید سیاست خود را برای چین در بلندمدت تنظیم کند. آمریکا باید سیاست خود را مبتنی بر بازبودن تجارت تعریف کند. اکونومیست از کنترلهای محدود بر صادرات فناوری با کاربردهای نظامی احتمالی حمایت میکند، اما تعرفهها و سیاستهای صنعتی که در دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ آغاز شد و در دوره آقای بایدن ادامه یافت برای چنین وضعیتی خطرناک بهنظر میرسد.
آمریکا برای حفظ برتری اقتصادی و فناوری خود، برخلاف چین، باید برای تجارت روبه جهان باز بماند. از نظر نظامی، آمریکا باید بهدنبال بازدارندگی باشد، اما نه سلطه. دولت بایدن بهدرستی تسلیحات بیشتری به تایوان فروخته، در آسیا نیرو ایجادکرده و اتحادهای دفاعی خود را در آنجا تجدید کردهاست، اما آمریکا باید از مسابقه تسلیحات هستهای یا حمایت از استقلال رسمی تایوان اجتناب کند. برخورد با چین مستلزم دید واقعبینانه به تواناییهای این کشور است، اما خبر خوب این است که ضعفهای آن و اشتباهات آقای شی به غرب فرصت میدهد تا با تهدیدی که ایجاد میکند، مقابله کند.