چرا برخی از کشورها ثروتمندتر هستند؟
بهعنوان یک اقتصاددان که اقتصاد منطقهای، ملی و بینالمللی را مطالعه میکند، درک یک اصطلاح اقتصادی به نام بهرهوری کل عوامل میتواند بینشی درباره چگونگی ثروتمندشدن کشورها ارائه دهد. مهم است که بفهمیم چه چیزی به یک کشور کمک میکند تا ثروت خود را افزایش دهد. رابرت سولو، اقتصاددان موسسه فناوری ماساچوست در سال۱۹۵۶ مقالهای نوشت که در آن تحلیل کرد که چگونه ترکیب کار و سرمایه میتوانند کالاها و خدماتی تولید کنند که در نهایت تعیینکننده وضعیت مردم باشد. یک راه برای افزایش مقدار کلی کالا یا خدمات یک کشور، افزایش نیروی کار، سرمایه یا هر دو است؛ اما این رشد را بهطور نامحدود ادامه نمیدهد.
به همین ترتیب، افزودن بیپایان سرمایه بیشتر مانند ماشینآلات یا سایر تجهیزات نیز مفید نیست؛ زیرا اقلام فیزیکی فرسوده یا مستهلک میشوند و یک شرکت برای مقابله با اثر منفی این فرسودگی به سرمایهگذاری مالی مکرر نیاز دارد. در مقاله بعدی در سال۱۹۵۷، سولو از دادههای ایالاتمتحده استفاده کرد تا نشان دهد که برای ثروتمندتر کردن یک کشور، علاوه بر نیروی کار و سرمایه، به مواد تشکیلدهنده نیز نیاز هست. بهرهوری کل عوامل، بخشی از کالاها و خدمات تولید شده است که با سرمایه و نیروی کار استفادهشده در تولید توضیح داده نمیشود. بهعنوان مثال، این میتواند پیشرفتهای تکنولوژیکی باشد که تولید کالا را آسانتر میکند. بهتر است بهرهوری کل عوامل را بهعنوان دستورالعملی در نظر بگیریم که نشان میدهد چگونه سرمایه و کار را برای بهدستآوردن خروجی ترکیب کنیم.
تحقیقات اخیر نشان میدهد که اگر رشد TFP کاهش یابد، این امر میتواند بر استانداردهای زندگی در ایالاتمتحده و سایر کشورهای ثروتمند تاثیر منفی بگذارد. یک مقاله جدید توسط توماس فیلیپون، اقتصاددان، حجم زیادی از دادهها را برای ۲۳کشور در طول ۱۲۹ سال تجزیهوتحلیل میکند و دریافت که بهرهوری کل عوامل در واقع بهطور تصاعدی رشد نمیکند. در عوض، به صورت خطی و کندتر رشد میکند. تحلیل فیلیپون نشان میدهد که ایدههای جدید و دستور العملهای جدید به دانش موجود میافزایند؛ اما آنطور که محققان پیشین فکر میکردند، اثر چند برابری ندارند. در نهایت، این یافته به این معنی است که رشد اقتصادی قبلا بسیار سریع بوده و اکنون در حال کاهش است؛ اما هنوزهم وجود دارد.