هر یک از این موانع، بر تکامل طبیعی و توسعه‌‌یافتگی اکوسیستم استارت‌آپی محدودیت‌هایی ایجاد کردند. با ورود تپسی به بازار سهام و عرضه اولیه (IPO)، هرچند بسیار دیرهنگام، اما نشانه‌‌هایی امیدبخش برای بقای این اکوسیستم شکل گرفت. در ادامه تجربه خرید سهام تپسی توسط مجموعه بزرگ و خوشنام گلرنگ، سازوکار تملیک و ادغام (M&A) و یک خروج (Exit) عینی نیز در اکوسیستم استارت‌آپی تجربه شد. به این ترتیب تپسی توانست دو گام از رشد و توسعه در اکوسیستم استارت‌آپی را بپیماید و از این منظر جایگاه خود را به عنوان یکی از استارت‌آپ‌‌های بزرگ و پیشرو تقویت کند.

اما در هفته جاری، با خروج میلاد منشی‌‌پور که یکی از هم‌‌بنیان‌گذاران این مجموعه بود، از مدیرعاملی این استارت‌آپ، شاید بتوان سومین تجربه بلوغ و رشد اکوسیستم استارت‌آپی را نیز به تپسی اختصاص داد.

خروج میلاد منشی‌‌پور را می‌توان سرآغاز شکل‌‌گیری گروهی از فرشتگان کسب و کار (Business Angel) در ایران دانست که می‌توانند در سطحی بزرگ‌تر به نقش‌‌آفرینی در جامعه و اکوسیستم استارت‌آپی بپردازند. اگرچه پیش از این نیز فرشتگان کسب و کار بزرگ و خوشنامی در ایران فعال بودند، اما آنان همچنان بر صندلی تصمیم‌گیری شرکت‌های خویش نشسته بودند، و به صورت موازی ایفاگر نقش فرشته هم بودند. اما میلاد منشی‌‌پور را می‌توان از این حیث متمایز از آنان دانست.

در این یادداشت به چرایی این مساله و اهمیت آن پرداخته شده است.

تپسی نخستین استارت‌آپ ایرانی بود که پس از چالش‌‌های بسیار در نهایت توانست وارد بورس شود. ماه گذشته (۱۵ و ۱۶ بهمن) هلدینگ گلرنگ، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین گروه‌‌های تولیدی و خدماتی ایران توانست با خرید ۷۰درصد سهام تپسی به ارزش نهایی ۲.۱‌هزار میلیارد تومان بزرگ‌ترین مالک تپسی شود. این معامله توسط بسیاری از صاحب‌‌نظران با قیمت ملک در منطقه۱ تهران مقایسه شد و بسیاری ارزش این استارت‌آپ موفق ایرانی را معادل یک آپارتمان در الهیه برآورد کردند. میلاد منشی‌‌پور عزیز هم ۲۳ اسفند ۱۴۰۲، از این شرکت جدا شد.

فهم ما از سرمایه

واژه «سرمایه» به صورت تاریخی بیشتر به «سرمایه اقتصادی» اشاره دارد. اما امروزه سرمایه معنایی فراتر از تامین مالی است. «سرمایه» (به معنای Capital و نه Invest) دارای ابعادی فراتر از سرمایه اقتصادی و مالی است. بوردیو، به عنوان یکی از اسطوره‌‌های جامعه‌‌شناسی قرن بیستم، حداقل چهار نوع سرمایه را در دنیای امروز از هم تفکیک می‌کند؛ که سرمایه اقتصادی (که خود فراتر از مفهوم مالی است)، تنها یک نوع از میان چهار نوع سرمایه است.

از دید بوردیو ویژگی‌‌های سرمایه عبارتند از: سرمایه قابلیت انباشته شدن دارد، سرمایه قابلیت انتقال دارد، مانند سازوکار ارث‌‌دهی و در نهایت دارنده سرمایه می‌تواند از طریق سرمایه‌گذاری میزان دارایی و بهره‌‌مندی خود را افزایش دهد.

بوردیو به خوبی درمی‌‌یابد که سرمایه تنها از نوع اقتصادی نیست. به عنوان مثال کسی که دانش دارد، می‌تواند از دانش خود برای تولید دانش جدید و افزایش دانش بهره بگیرد؛ و میزان دارایی‌‌ها و بهره‌‌مندی‌‌های خود را افزایش دهد. همچنین دانش او انباشته می‌شود و قابلیت انتقال به دیگران (میراث) هم دارد. بر این اساس است که بوردیو موفق می‌شود چهار نوع متفاوت از سرمایه را شناسایی کند. این دسته‌‌بندی از سرمایه‌‌ها، کلی هستند، اما می‌تواند مصادیق متنوعی را در‌‌بر بگیرد.

سرمایه اقتصادی: برخلاف سایر انواع سرمایه که قابلیت ارزش‌‌گذاری ندارند، در قالب پول، ارزش‌‌گذاری می‌شود.

سرمایه فرهنگی: دانش و تجربه نمونه‌‌هایی از سرمایه فرهنگی هستند. بخشی از این سرمایه در قالب مواردی مانند حقوق مالکیت فکری مانند حق اختراع (پتنت) یا کپی‌‌رایت ارزش‌‌گذاری می‌شود.

سرمایه اجتماعی: سرمایه‌‌ای است که در قالب مواردی مانند اعتماد دیگران یا اعتبار یا ارتباطات یک شرکت، یا میزان تاثیرگذاری و نقش‌‌آفرینی بروز می‌‌یابد.

سرمایه نمادین: میزان شناخته‌‌شده بودن یا شهرت است و همان چیزی است که بخشی از ارزش برند یا نام و نشان تجاری را نیز شامل می‌شود.

مدل‌‌های مختلف ارزش‌‌گذاری تلاش دارند تا سرمایه‌‌های مختلف را در قالب سرمایه اقتصادی ارزیابی و ارزش‌‌گذاری کنند، هرچند چنین تلاشی تنها بخشی از سرمایه‌‌ها را ارزش‌‌گذاری می‌کند و برخی دیگر بدون تبدیل به ارزش پولی در واقعیت حضور دارند.

تبدیل سرمایه‌‌ها به همدیگر

ویژگی سرمایه آن است که می‌تواند از یک نوع به نوع دیگر تبدیل شود. پدر پولداری که فرزند نه چندان سخت‌‌کوش یا بااستعداد خود را با دوپینگِ کلاسِ بهترین معلمان به بهترین دانشگاه‌‌ها می‌‌فرستد و شهریه‌‌های گران این دانشگاه‌‌ها را تقبل می‌کند، در حقیقت بخشی از سرمایه اقتصادی خود را به سرمایه فرهنگی فرزندش تبدیل کرده است. سلبریتی یا هنرپیشه‌‌ای که در ازای قراردادی، اجازه استفاده از چهره و نامش را در معرفی و تبلیغات یک کالای تجاری می‌دهد، سرمایه نمادین خود را تبدیل به سرمایه اقتصادی کرده است. شرکتی که مطابق یک قرارداد لیسانس، دانش تولیدی خود را به شرکت دیگری انتقال می‌دهد، سرمایه فرهنگی خود را تبدیل به سرمایه اقتصادی کرده است. به این ترتیب تمامی انواع سرمایه می‌توانند به نوعی دیگر از سرمایه تبدیل شوند. هرچند ممکن است برخی از فرآیندهای تبدیل سخت و زمان‌بر و برخی دیگر به سادگی و در زمان کوتاه امکان‌‌پذیر باشند.

آنچه محاسبه نمی‌شود

در تحلیلی که در خصوص اکوسیستم استارت‌آپی انجام می‌شود، سایر انواع سرمایه در نظر گرفته نمی‌شود. به عنوان مثال اینکه بنیان‌گذاران تپسی با فروش سهام خود، در بهترین حالت می‌توانند دو یا سه خانه در منطقه۱ خریداری کنند، تنها بخشی از حقیقت است. آنان با نقد کردن سرمایه اقتصادی خود می‌توانند ۲ یا ۳ ملک خریداری کنند، اما لازم است به بنیان‌گذاران شناخته‌‌شده‌ جهانی نگاهی بیندازیم تا متوجه آنچه محاسبه نمی‌شود، بشویم.

ایلان ماسک و پیتر تیل دو بنیان‌گذار بسیار معروف PayPal بودند. آنان پس از واگذاری پی‌‌پل تبدیل به «فرشتگان کسب و کار» (Business Angel) شدند. به این ترتیب استارت‌آپ‌‌های بسیاری در جهان با هم رقابت می‌‌کردند تا آنان را راضی کنند تا سهامدار استارت‌آپ آنان شوند، با پرداخت اندک یا حتی بدون پرداخت سهم. دلیل این امر موفقیت آنان و سایر انواع سرمایه‌‌های آنان بود. این افراد به دلیل تجربه و دانش بالایی که در مسیر رشد یکی از نخستین یونیکورن‌‌های جهان داشتند، برخوردار از «سرمایه فرهنگی» بی‌‌نظیری بودند که می‌توانستند مسیر رشد استارت‌آپ‌‌ها را سنگفرش کنند.

به همین دلیل این دو نفر، نه به اتکای «سرمایه اقتصادی» خود، بلکه به اتکای «سرمایه فرهنگی» خود سهامدار استارت‌آپ‌‌های دیگر می‌‌شدند.

 هرچند آنان به دلیل همین تجربه برخوردار از شبکه ارتباطات قوی بودند و مورد اعتماد بسیاری از صندوق‌های جسورانه (VC) یا سرمایه‌گذاران و به عبارت دیگر «سرمایه اجتماعی» آنان نیز در واگذاری سهام پی‌‌پل نه تنها مبادله نشده بود، بلکه افزایش نیز پیدا کرده بود. در نهایت آنان با شهرتی که یافتند، «سرمایه نمادین» خود را نیز افزایش دادند.

به این ترتیب بنیان‌گذاران استارت‌آپ‌‌ها، با فروش سهام استارت‌آپ خود، تنها بخشی از سرمایه خود را («سرمایه اقتصادی») واگذار می‌کنند، و با همین واگذاری نیز هر ۳ سرمایه‌ دیگر خود را نیز افزایش می‌دهند.

به این ترتیب بنیان‌گذاران، پس از سال‌ها تلاش، تنها به ۲ یا ۳ ملک نرسیده‌‌اند، بلکه آنان به سرمایه‌‌های بزرگ‌تری رسیده‌‌اند که در صورت سرمایه‌گذاری درست آن افراد می‌تواند انباشته شده و به سادگی به سرمایه اقتصادی تبدیل شود.

این نگاه تک‌‌بعدی به بازدهی سرمایه، نه تنها ندیدن همه‌ حقیقت است، بلکه ممکن است منجر به توصیه‌‌ای نادرست شود. همچنان موفقیت در اکوسیستم استارت‌آپی یکی از معدود راه‌‌های پیشرفت در ایران فعلی است؛ ایرانی که در آن موفق‌‌شدن، بدون سرمایه اولیه و بدون ارتباطات اجتماعی و خانوادگی و بدون داشتن شهرت و سرمایه نمادین، و به صورت اخلاقی و شرافتمندانه، سخت یا حتی تقریبا غیرممکن است.